پادکست اپیتومی بوکس
هابز و آزادی جمهوری خواهانه

معرفی و بررسی کتاب هابز و آزادی جمهوری خواهانه.

هابز برخلاف همعصران خود اراده انسان را آزاد نمی‌دانست، هابز اعتقاد داشت عمل آزادانه بنا به ضرورت انجام می‌شود یعنی ضرورتی وجود دارد که انسان دست به عمل می‌زند حال این عمل می‌تواند به موانعی خارجی برخورد کند که یعنی آزادی نیست و می‌تواند به موانع برخورد نکند و انجام شود که یعنی آزادی هست.

امتیاز شما به کتاب

📝معرفی و بررسی کتاب هابز و آزادی جمهوری‌خواهانه

وقتی بحث به آزادی می‌رسد پرسش‌های زیادی مطرح می‌شود، در کل بحث آزادی بحث پیچیده‌ای است، نمی‌توان جوابی سرراست برای آن پیدا کرد چرا که انسان موجودی است با منافع متضاد که این منافع متضاد از سرشت تضادگونۀ خود انسان برمی‌خیزد از یک طرف می‌خواهد هر چه خیر هست را داشته باشد (جدا از اینکه خیر چیست؟) و از طرف دیگر برای رسیدن به این خیرها نمی‌خواهد تلاش کند. یکی از همین تضادها بحث بین امنیت و آزادی است. آیا امنیت مهم‌تر است یا آزادی؟ آیا باید برای مقابله با تروریسم اجازه بدهیم نهادهای امنیتی تا جایی که می‌توانند در امور شهروندان مداخله کرده و آن‌ها را تحت نظارت دربیاورند یا نه این کار تجاوز به آزادی و حریم شخصی آدم‌هاست و نباید چنین کاری کرد؟ در حالت اول امنیت تا حدودی تضمین می‌شود اما آزادی از بین می‌رود و در حالت دوم آزادی هست اما احتمالا امنیت نه. پس چکار باید کرد؟ کدام را باید قربانی کدام کرد؟

هابز فیلسوف انگلیسی (1588-1679م) یکی از کسانی بود که تلاش کرد در بحبوحۀ جنگ داخلی انگلستان به این پرسش پاسخ دهد که کدام مهم‌تر است؟ آزادی یا امنیت؟ و برای پاسخ گفتن به این پرسش ابتدا سراغ تعریف آزادی رفت و بعد سعی کرد نشان دهد که در حکومت‌های خودکامه یا به بیان امروزی حکومت‌های امنیتی، آزادی نه تنها از بین نمی‌رود بلکه به اندازه جمهوری‌ها یا حتی بیشتر از آن‌ها آزادی وجود دارد. اما چطور اینکار را کرد؟ همه چیز برمی‌گردد به تعریف او از آزادی. به زعم هابز «آزادی… چیزی جز نبود موانع و بازدارنده‌های حرکت نیست … و هر فرد کم و بیش دارای آزادی است، همچنین او کم و بیش دارای فضایی است که در آن به خود می‌پردازد. فرد هنگامی آزادی بیشتری دارد که در فضای وسیعی باشد، پس کسی که در زندانی در بسته نگهداری می‌شود، آزاد نیست… و این گونه موانع، بیرونی و مطلق است. در این حالات، تمامی نوکران و شهروندان آزادند چرا که در قید و زندان نیستند.» وقتی تعریف از آزادی می‌شود نبود موانعی خارجی برای حرکت اثبات اینکه در حکومت‌های مطلقه، دیکتاتوری و توتالیتر آزادی وجود دارد آسان است. این دیدگاه وقتی روشن‌تر می‌شود که هابز مثال فردی مریض را می‌زند یا وقتی به بحث ارتباط ترس و ضرورت با آزادی می‌رسد. در مثال مریض می‌گوید مریض نمی‌تواند حرکت کند اما مانع حرکت او بیرونی نیست بلکه درونی است پس در نتیجه آزاد است. در مورد ترس و ضرورت هم می‌گوید اقداماتی که فرد از روی ترس یا ضرورت انجام می‌دهد آزادانه است. یعنی فرد انتخاب می‌کند که کاری را به دلیل ترس یا ضرورت انجام دهد یا ندهد و به زعم هابز همین که می‌تواند انتخاب کند یعنی آزاد است. یعنی اگر کسی بگوید اگر فلان کار را نکنی خانواده‌ات را می‌کشیم و فرد انتخاب کند که آن کار را انجام دهد آن فرد آزادانه دست به چنین کاری زده است. در انتخاب بین بد و بدتر هم هابز قطعا معتقد است که آزادی وجود دارد که نه تنها با برداشت امروزی ما از آزادی نمی‌خواند بلکه با برداشت آزادی در زمان خود هابز هم در تناقض بود. همه این‌ها به این دلیل بود که هابز برخلاف همعصران خود اراده انسان را آزاد نمی‌دانست، هابز اعتقاد داشت عمل آزادانه بنا به ضرورت انجام می‌شود یعنی ضرورتی وجود دارد که انسان دست به عمل می‌زند حال این عمل می‌تواند به موانعی خارجی برخورد کند که یعنی آزادی نیست و می‌تواند به موانع برخورد نکند و انجام شود که یعنی آزادی هست.
هابز سلطنت طلب بود یا به بیان امروزی محافظه کار و به شدت از جنگ و ستیز داخلی می‌ترسید، هابز در جریانات شورش علیه سلطنت چارلز اول بخاطر عقاید سلطنت طلبانه‌اش مجبور شد از انگلستان فرار کند و بیشتر آثار خود را در فرانسه نوشت. همین وقایع در اندیشه هابز تاثیر گذاشت. به زعم او همه چیز مردم، حتی بدن‌هایشان به حاکم تعلق داشت و جز مایملک او بود. یعنی هیچ کس حق نداشت علیه حکومت اقدام کند چرا که انسان‌ها تصمیم گرفته بودند آزادی طبیعی خود را بدهند و به جایش امنیت بگیرند چون اگر نمی‌کردند در وضع طبیعی یعنی جنگ همه علیه همه گرفتار می‌شدند و امکان زیست نداشتند. پس وقتی تصمیم گرفتند آزادی خود را قربانی کنند باید به عهد خود وفادار می‌ماندند هر چند که حاکم ظالم و خونخوار باشد. پس باید آزادی را داد تا امنیت به دست آورد. و در نظر هابز مهم نیست که این حکومت پادشاهی باشد یا جمهوری کرامول. هابز در قطعه‌ای تاثیر گذار در لویاتان می‌نویسد: «این است زایش آن لویاتان بزرگ، یا (به بیانی احترام آمیزتر) آن خدای فانی، که در لوای خدای جاوید، صلح و دفاع را به او مدیون هستیم.» یا به بیانی امروزی‌تر و عامیانه‌تر «وقتی در زندون بازه اونی که در بره خیلی خره!»
در کتاب هابز و آزادی جمهوری خواهانه ما با آرای هابز دربارۀ آزادی آشنا می‌شویم آرائی که بر نویسندگان و متفکران بعد از خودش بسیار تاثیر داشت چرا که هابز با آثارش دست به گسست با اندیشه قدما زد در بینش هابز حاکمان از طرف خداوند تعیین نمی‌شوند بلکه این مردمند که حاکمی را حاکم می‌کنند و اینکه هابز معتقد نبود که انسان بنا به تعریف ارسطو حیوانی سیاسی است. اگر بنا دارید تعریف هابز از آزادی را با این متن کوتاه بفهمید سخت در اشتباهید این متن صرفا برداشت من از درک هابز از آزادی و این کتاب بود که ممکن است درک من کاملا اشتباه باشد پس پیشنهاد من همچنان این است که کتاب را بخوانید که به منزلۀ دریچه‌ای است برای ورود به دنیای تامس هابز فیلسوف انگلیسی.

✅نقاط قوت✅
📍مرتبط کردن اندیشه هابز با بسترهای اجتماعی زمان او
📍پرداختن به تصویر نگارهای کتاب‌ها در زمان هابز که خود دنیایی حرف دارند.
📍تمرکز بر بحث آزادی از نگاه هابز
📍داشتن نسخه الکترونیک

❗️نقاط ضعف❗️
📍متن سنگین که ندرتا به بی‌معنایی بعضی جملات نزدیک می‌شود.

🏆امتیاز من به کتاب ۳.۵ از ۵ ستاره

📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: هابز و آزادی جمهوری‌خواهانه
نویسنده: کوئنتین اسکینر
مترجم: هرمز همایون‌پور
تعداد صفحات: ۲۵۴
ناشر: فرهنگ جاوید

©@epitomebooks

امتیاز شما به کتاب

نظر بدهید