تا حالا شده از یه واقعه تاریخی که قبلا میدونستید یه روایت دیگه بخونید؟ یا بذارین اینجوری بگم تا حالا شده از یه دید دیگه به یک اتفاق تاریخی نگاه کنید؟ بذارید یه مثال بزنم، تا حالا شده قرارداد رویتر رو یه قرارداد استعماری ندونید؟ یعنی یعنی به جای اینکه بگید این قرارداد رو یه عده وطن فروش و خائن بستن تا کشور رو بفروشن به انگلیسا یه کم به شرایطی که این قرارداد بسته شد فک کنین و درباره آدمایی که رفتن دنبال بستن این قرارداد اطلاع کسب کنین؟ یا یه مثال دیگه، میگن وقتی گریبایدوف بعد از بستن قرارداد ترکمانچای با عنوان وزیر مختار روسیه اومد ایران مردم غیرتمند و وطن پرست ایرانی خیلی خودجوش ریختن تو سفارت روسیه و گریبایدوف رو به همراه همراهانش کشتن آیا شده فکر کنید که این قتل نه خودجوش بلکه از قبل برنامه ریزی شده بود؟
سلام من تو این ویدیو رفتم سراغ کتاب مصیبت وبا و بلای حکومت نوشته هما ناطق. اگه از دنبال کننده های جدی تاریخ معاصر ایران باشید حتما هما ناطق رو میشناسید برای اونایی که نمیشناسن کوتاه بگم که خانم ناطق مورخ ایرانی بود که عمده کارهاش درباره دوران مشروطه اس. تحصیلاتش رو در انگلستان و فرانسه گذرونده بود و از سال ۱۳۴۸ تا ۵۹ تو دانشکده تاریخ دانشگاه تهران درس میداد. ناطق تمایلات مارکسیستی داشت و این تمایلات روی تحلیلهای تاریخیش اثر گذاشته بود. برای همین نباید به تحلیلهای خانم ناطق درباره تاریخ ایران اعتماد چندانی کرد و باید دست به عصا و مراقب بود و منابع دیگه رو هم دید.
اما فارغ از نظرات تحلیلی خانم ناطق آثار ایشون مهمن، هما ناطق به دلیل تحصیلات و تخصصش با افرادی مثل فریدون آدمیت و اصغر مهدوی و خیلیهای دیگه در ارتباط بود. اینها کسانی بودن که پدرانشون در جنبش مشروطه جز مبارزان و فعالان بودن، البته پدربزرگ ناطق هم از مبارزان تبریز بوده و گویا لقب ناطق هم از همون دوره براش مونده که تبدیل به نام خانوادگیشون شد. اینایی که نام بردم از تاریخ معاصر ایران اطلاعات خوبی داشتن، کتابخانههای شخصی پرباری داشتن که پر بود از اسناد و رسالههای خطی و البته منتشر نشده. مخصوصا مرحوم فریدون آدمیت که پسر عباسقلی خان آدمیت از فعالان مشروطه و موسس انجمن آدمیت بود و کلی از رسالههای میرزا ملکم خان که تا زمان نوشتن کتاب فکر آزادی منتشر نشده بودن رو برای اولین بار تو اون کتاب آورد. این ارتباط باعث همکاری پژوهشی خانم ناطق با مرحوم آدمیت شد که از حق نگذریم کمک زیادی به شناخت ما از مشروطه کردن. پس علت اصلی اهمیت آثار ناطق مستند بودن اون هاست که برای تحقیق تاریخی خیلی مفیده. از یه جهت دیگه هم آثار ناطق جالبن، هما ناطق قلم خوبی داشت و تاریخ رو بسیار خواندنی روایت میکرد و اگر حواسمون به جاده خاکی زدنهاش باشه از تحلیلهای ناطق هم میشه استفاده کرد.
حالا بریم سراغ کتاب و اینکه چرا دوست دارم این کتاب رو به شما معرفی کنم؟
این کتاب مجموعه ایه از پنج مقاله، که دو تای اون اساسا متن سندن که هما ناطق کمی توضیحشون داده و اصل سند رو آورده. یکی دیگه تحلیل شعریه از رستم الحکما که به ماجرای قتل گریبایدوف پرداخته و دو تای دیگه تحلیلی و پژوهشیان.
اولین مقاله این کتاب عنوانش هست تاثیر اجتماعی اقتصادی بیماری وبا در دوره قاجار. پژوهشی بسیار ارزنده و مهم که هما ناطق با استناد به سفرنامههای ایرانی و خارجی و مکاتبات سفارتخونهها سعی کرده ابعاد شیوع این بیماری رو نشون بده که بعضی وقتا چنان گسترده بودن که آدمی رو به وحشت می اندازن مثلا درباره وبای سال ۱۲۰۰ شمسی میگه دو سوم جمعیت چهل هزار نفری شیراز کشته شدن یا در خلیج فارس روزی ۱۵۰۰ نفر میمردن. معمولا اینطور بوده که وبا و طاعون و قحطی دست به دست هم میدادن و به جون مردم ایران میافتادن. این وضعیت باعث نابودی شهرها، اقتصاد و در نتیجه قحطی و فقر بیشتر بود مثلا یه سفرنامه نویس که قبل از وبا و طاعون سال ۱۲۰۰ به شمال ایران سفر کرده بود و بعد از این فجایع هم گذرش به شمال ایران رسیده بود دیده بود که شهر آمل که قبلا خیلی شهر آباد و پررونقی بود تبدیل به ویرانه و بیابان شده بود و تصاویری که تو سفرنامهاش از شهر ارائه میده شبیه تصاویر آخرالزمانی فیلمای هالیوودیه.
آدم وقتی این روایتها که کم هم نیستن میخونه وحشت میکنه مخصوصا روایتهایی که گفته میشه مردم از شدت گرسنگی به آدم خواری افتاده بودن. وحشت، هم به این دلیله که ما از نسل کسانی هستیم که شاید برای زنده موندن به آدم خواری افتاده بودن، یا به هر ترتیبی جون سالم به در برده بودن و هم اینکه این وضعیت خیلی هم از ما دور نیست، دویست سال پیشه و اصلا هم بعید نیست که دوباره پیش بیاد.
تاثیر این فجایع روی جمعیت ایران اونقدر زیاد بود که بر اساس برآوردها جمعیت ایران از ابتدای قرن سیزدهم شمسی تا صد سال بعدش تقریبا ثابت بود و این یعنی فاجعه، چرا که اون زمان عمده درآمد ایران از کشاورزی و دامداری بود و هر دو این کارها نیاز به نیروی انسانی داشتن. این مقاله به ما دید میده تا منشا یه سری تصمیمات رو در زمان قاجار درک کنیم که یکی از اونها همین قرارداد رویتره که تو مقدمه بهش اشاره کردم.
قرارداد رویتر رو حسین خان سپهسالار که اونموقع صدراعظم ایران بود با همکاری ملکم خان سفیر ایران در لندن و معین الملک کاردار ایران در لندن با رویتر بستن. تقریبا همه میگن این قرارداد به شدت استعماری بوده و هرچه ایران داشته رو دو دستی تقدیم رویتر کرده و جالبیش اینجاست که همین تقریبا همه ای که میگم به جمله از لرد کرزن انگلیسی استناد میکنن که گفته بود: وقتی که امتیاز رویتر منتشر گشت، مندرجات آن حاکی از تسلیم کامل و خارقالعاده کلیهٔ منابع صنعتی کشور به بیگانگان بود و تا به امروز در هیچ مستعمرهای داده نشدهاست. مثلا همین الان تو گوگل بزنید قرارداد رویتر یکی از تیترهایی که براتون میاره اینه: امتیاز رویتر؛ سند استعمار انگلیس علیه قاجاریه.
آیا این ادعا درسته؟ یعنی حسین خان سپهسالار واقعا خائن بوده؟ آیا ناصرالدین شاه واقعا میخواسته مملکت رو بده دست انگلیسا و خودش زیر پرچم اونا شاه باشه؟ برای راستی آزمایی این ادعا اول باید ببینیم اوضاع مملکت ایران چطوری بوده؟ ایران زمان سپهسالار در بدترین وضعیت خودش بود، یکسال قبلش قحطی بزرگی اتفاق افتاده بود که بنا به تخمینها حدود یک و نیم میلیون نفر رو کشت یعنی چیزی حدود ده درصد جمعیت ایران رو. یعنی از هر ده نفر یک نفر از گرسنگی کشته شد. سپهسالار درست بعد از این قحطی صدراعظم میشه و آخرین دوره اصلاحات در سلطنت ناصرالدین شاه رو شروع میکنه. در واقع ناصرالدین شاه با دیدن وضع مردم و البته وضع عثمانی که سال قبل به اونجا سفر کرده بود متوجه میشه که باید دست به اصلاحات زد. عامل اصلی قحطی خشکسالی بود اما عوامل دیگهای هم در شدت گرفتن قحطی و کشته شدن مردم نقش داشتن، یکیشون احتکار گندم و جو بود، دومی نبود راه یا راهآهن برای انتقال گندم به جاهایی بود که دچار قحطی بودن و سومی کاشت وسیع خشخاش به جای گندم بود که تولید گندم رو کاهش داده بود. هر سه این عوامل رو میشد با اصلاحات درست کرد. پس اولین نتیجهای که از مطالعه قحطی، وبا و طاعون میگیریم اینه که حاکمان رو متوجه لزوم انجام اصلاحات کردن. بغیر از این، این فجایع تاثیر مستقیمی بر اقتصاد داشت و به شدت درآمد دولت رو کاهش داد. دولت برای انجام اصلاحات پول لازم داشت اما عملا کشور ورشکسته بود و نمیشد از مردمی قحطیزده مالیات گرفت. وقتی داخل پولی نیست باید از بیرون پول تزریق میشد که تنها راهش سرمایهگذاری خارجی بود. اینجاست که ادعای این آقایون طرفدار استعمار رنگ میبازه، ایران اون زمان از لحاظ اقتصادی نه اهمیت داشت، نه جذابیت، اولا چون از لحاظ سیاسی و قانونی کشور فشل بود هیچ اعتمادی وجود نداشت که سرمایه سرمایه گذار خارجی بر باد نره، دوم اینکه هیچ زیرساختی وجود نداشت که بشه محصولی تولید کرد و به کشورهای دیگه صادر کرد، نه کشتی رانی بود، نه جاده و نه راه آهن. اول باید این زیرساخت ها فراهم میشد و هدف از امتیاز رویتر هم همین بود، اگر متن امتیاز رویتر رو ببینید بیشتر بندهای امتیاز به کشیدن راه آهن اختصاص پیدا کرده. پس باید میگشتن یکی رو پیدا میکردن که اونقد ریسک پذیر باشه که بیاد تو یه کشوری که نه امنیت جانی وجود داشت نه امنیت مالی سرمایه گذاری کنه یعنی پولشو و جونشو بذاره تا برای ما راه آهن بکشه، معادن رو به استخراج برسونه و وضع گمرک رو سر و سامون بده، تا احیانا اگر به درآمدزایی رسید یه سودی ببره. مطمئنا اگر به سود میرسید سود خوبی بود، در این شکی نیست ولی هنوز نه به بار بود نه به دار.
برای همین اکثر سرمایه دارای خارجی هیچ علاقهای به سرمایه گذاری تو ایران نداشتن. ولی نمیشد که کشور رو اینطوری رها کرد؟ سپهسالار اومده بود کاری انجام بده، برای همین ملکم رو فرستاد به لندن هم مقدمات سفر شاه به اروپا رو فراهم کنه تا به شاه نشون بده دنیا کجاست و ما کجاییم، هم اینکه سرمایه گذار پیدا کنه.
بعد کلی گشت و گذار رویتر رو پیدا میکنن که حاضره این ریسک یا به زبون خودمونی این خریت رو مرتکب بشه و در ایران سرمایه گذاری کنه. اما حالا چرا اینا بین سرمایه دارای انگلیسی دنبال سرمایه گذار میگشتن؟ جواب طرفدارای ضد غربی اینه که اینا جیره خوار انگلیس بودن، این جواب به هیچ عنوان قانع کننده نیست، دنیای سیاست و دنیای انسانها انقدر ساده نیست. اینجا یه ملاحظه دیگه وسط میاد و اون ملاحظه روسیه بود. ایران تجربه تلخی از جنگ با روسیه داشت و مشخص بود که توان مقابله نظامی با روسیه رو نداره، همین استقلال نیم بندشم مدیون سیاستهای بین الملل بود وگرنه که روسیه تا حالا چند بار ایران رو یکجا بلعیده بود. انگلستان ایران رو تبدیل به حایلی کرده بود که جلوی پیشروی روسیه به هند رو بگیره و از یه طرف دیگه جلوی رشد ایران رو هم میگرفت چون ایران قوی هم مثل روسیه قوی در مجاورت هند اصلا خوب نبود. برای همین باید بین ایران و روسیه و هند فاصله مینداخت و همین سیاستش باعث شد که افغانستان و بلوچستان رو از ایران جدا کنه.
سپهسالار میخواست از این موقعیت استفاده کنه و با مشترک کردن منافع آدمی مثل رویتر که از اتباع انگلیس بود با منافع ایران باعث بشه که انگلیس بخاطر منافع مردمش هم که شده جلوی روسیه دربیاد و از ایران حمایت کنه. هر دو این خواسته ها نشد، یعنی سیاستمداران انگلیسی در اون دوره تمایلی نداشتند که با روسها دربیوفتن و از رویتر حمایت نکردن و رویتر هم نمیتونست یه تنه یه کشور رو بسازه. در نتیجه این قرارداد به بن بست خورد و عملا جز تاسیس بانک که اونم ۱۶-۱۷ سال بعد انجام شد مفاد قرارداد انجام نشدن و آرزوی داشتن راه آهن تا زمان رضاشاه محقق نشد. مقایسه راه آهن در ایران و عثمانی و مصر جالبه که موکولش میکنم به تحقیقات خودتون تا ببینید ایران نسبت به همسایههای خودش که اونها هم عقب مونده بودن تا چه حد عقب مونده بود. اما به یه عامل دیگه در شکست قرارداد هم باید اشاره کرد و اون فشار روسیه بود. روسیه نمیخواست ایران آباد باشه، همین بحث راه آهن بارها تو ایران مطرح شد اما هر بار روسیه جلوش رو گرفت، چند دلیل داشت اینکار، اول اینکه ایرانی ها نشون داده بودن اگه قدرتمند بشن حتما مناطقی که ازشون جدا شده بود رو پس میگیرن و دوم اینکه داشتن راه آهن به انگلیسیها کمک میکرد در صورت حمله احتمالی روسیه به ایران برای تصرف هند راحت تر نیروی نظامی به ایران بفرستن و پشتیبانی قوی ای از هند داشته باشن. روسیه به اون اندازه که لازم داشت در ایران راه آهن داشت پس مابقی اش رو به ضرر خودش میدید.
پس میبینیم که از شیوع یه بیماری مثل وبا یا بروز قحطی به چه جاهایی میشه رسید و میبینیم که این مسائل چه تاثیراتی در سیاست گذاری ها و تصمیمات داشتن. اما تو تاریخ نگاری توجهی بهشون نمیشه. بحثمون درباره قرارداد رویتر و نقش بیماری ها و قحطی ها در بستن این قرارداد طولانی شد برای اطلاع بیشتر از شیوع بیماری وبا خصوصا در شیراز مقاله ای هست به قلم سلیمان حیدری که لینکش رو در توضیحات ویدیو میگذارم. و برای اطلاع از یه تحقیق دیگه از دید تاریخ پزشکی هم مقالهای در مجله تاریخ علم منتشر شده به قلم مصطفی کریمخان زند که لینک اون هم تو توضیحات ویدیو هست.
مقاله دومی که دوست دارم دربارهاش صحبت کنم ماجرای قتل گریبایدوفه. گریبایدوف عامل نوشتن عهدنامه ترکمانچای بود، یعنی این عهدنامه رو گریبایدوف نوشت، نکته این عهدنامه این بود که یه بند داشت که روسیه رو ملزم میکرد تا از ولیعهدی عباس میرزا و سلطنت فرزندانش حمایت کنه یعنی یه جورایی از فتحعلی شاه به بعد شاهان قاجار تحت حمایت روسیه بودن که نمونه بارزش در سلطنت محمدعلی شاه دیده شد. خب این قضیه به مذاق خیلیها خوش نبود، فتحعلی شاه بغیر از عباس میرزا کلی پسر داشت که همه اشون ادعای سلطنت داشتن، طبق این بند قرارداد پادشاهی میرسید به عباس میرزا و بعد بچه هاش یعنی دست همه برادرای عباس میرزا از سلطنت کوتاه میشد. وقتی گریبایدوف از طرف روسیه به عنوان وزیر مختار روسیه به ایران فرستاده شد، یکی از وظایفش پیاده کردن مفاد عهدنامه بود. یکی از مفاد این عهدنامه برگردوندن اسرای جنگی به کشورشون بوده، گریبایدوف از حضور دو زن گرجی در حرمسرای آصف الدوله خبر دار شد و این زنها رو اسیر جنگی تلقی کرد تا به کشورشون برگردن، میگن گریبایدوف در این راه شدت عمل به خرج داد و غیرت مردم رو به جوش آورد، مردم هم که از قرارداد ترکمانچای عصبانی بودن ریختن تو سفارت و گریبایدوف رو به همراه همراهاش کشتن. ایران در آستانه جنگ سوم با روسیه قرار گرفت که فتحعلی شاه هیئتی برای عذرخواهی به روسیه فرستاد و یه الماس خیلی نفیس هم به تزار روسیه هدیه داد تا این قائله بخوابه. از این واقعه به عنوان حرکتی وطن پرستانه و مقاومت در برابر ستمگری روسیه یاد میشه و کنارش دو تا لگد هم به مرده فتحعلی شاه میزنن که بی عرضه بود و خائن و چه و چه،
اما گویا همه حقیقت این نیست به زعم هما ناطق تا دوره محمدرضا شاه متن و مفاد قرارداد ترکمانچای جز اسناد محرمانه بود و مردم اطلاعی از مفاد قرارداد نداشتن و اصولا نمیدونستن که نقش گریبایدوف در نوشتن این قرارداد چی بوده. اما افرادی درون حکومت از مفاد قرارداد باخبر بودن و نمیخواستن سلطنت عباس میرزا و بعد پسرانش تحت حمایت روسیه قرار بگیره. با این کار یعنی قتل گریبایدوف دنبال این بودن که جنگ سومی رو با روسیه شروع کنن و موقعیت عباس میرزا رو برای سلطنت به خطر بندازن. ناطق با بررسی اشعار رستم الحکما نشون میده که قبل از قتل گریبایدوف رستم الحکما این قتل رو پیش بینی کرده بود و گویا خود گریبایدوف و بعضی افراد دیگه هم میدونستن که احتمال کشته شدن هست، از یه طرف دیگه ما جایگاه گریبایدوف رو پیش حاکمان روسیه داریم، گریبایدوف جز دکابریستها بود و مخالف تزار در واقع ماموریت به تهران یه جورایی تبعید گریبایدوف بوده، اونا بدشون نمیاومد که گریبایدوف از روسیه دور باشه یا حتی کشته بشه. در نتیجه بعیده که این قتل محصول جوش و خروش ناگهانی مردم بوده باشه، ناطق با استناد به نامههای گریبایدوف و اظهارات دیگران سعی میکنه این ادعاش رو تقویت کنه. به نظرم باید با این مسئله با احتیاط بیشتری برخورد کرد، اینجا همونجاست که گفتم باید با تحلیلهای خانم ناطق محتاطانه برخورد کرد و دربست همه چیز رو نپذیرفت. امیدوارم شما اینکار رو انجام بدین و برید دراینباره تحقیق کنید و نظرتون رو تو کامنتها برام بنویسید، به نظر خود من اصلا بعید نیست چون حمله مسلحانه به سفارتی که نگهبان مسلح داره یه کم عجیبه که خودجوش باشه و البته مجازات کسی هم که این حمله رو باعث شد هم عجیبه، برای این قتل و جنایت که به از دست رفتن ثروت ملی منجر شد و میتونست خیلی بدتر بشه یعنی به جنگ سوم بین ایران و روس برسه کلا تبعید به عتبات رو در نظر گرفتن یعنی حتی میرزا مسیح مجتهد که بانی این کار بود زندانی هم نشد. اینا جای سوال داره و نمیشه به طور قطع گفت که کدوم درسته اما شواهد میگه که نمیشه روایت اول یعنی شورش خودجوش و باد کردن رگ غیرت رو دربست پذیرفت.
اما کتاب سه مقاله دیگه هم داره که گفتم دوتاش اصل سنده که عنوان اولیش هست سندی درباره آئین ملک داری و زن داری در قرن نوزده که خیلی جالبه و نشون میده که بر خلاف یکسری ادعاها اتفاقا در بین شاهزادگان قاجاری کسایی بودن که خیلی خوب میدونستن چجوری باید کشاورزی کرد و تیول رو اداره کرد و اینکه نگاه به زن چجوری بوده. دومی عنوانش هست روزگار یک اهل قلم در دوره قاجار که توضیح لازم نداره و آخرین مقاله هم که از اون مقالههای غرب ستیز ناطقه عنوانش هست فرنگ و فرنگی مابی و رساله انتقادی شیخ و شوخ که من به این سه تا نمیپردازم تا اگه دوست داشتین خودتون برید بخونید. در کل مطالعه این کتاب رو توصیه میکنم چون هما ناطق دید متفاوتی به وقایع تاریخی داره و این دید متفاوت کمکمون میکنه به شناخت بهتری از خودمون دست پیدا کنیم. این کتاب رو نشر گستره در سال ۱۳۵۸ منتشر کرده، ۱۷۵ صفحه است و احتمالا نسخه فیزیکیش در بازار موجود نباشه اما نسخه پی دی افش رو میتونید با گشتن تو اینترنت پیدا کنید.
از اینکه تا اینجا با من همراه بودین ممنونم، لطفا برای هر کسی که فکر میکنید این ویدیو براش جالبه بفرستید تا همدیگه رو پیدا کنیم. ممنونم که با لایک و کامنت از کانال حمایت میکنید، لطفا برای اطلاع از انتشار ویدیوها حتما کانال رو سابسکرایب کنید و اون دکمه زنگوله رو هم بزنید تا یوتیوب به محض انتشار ویدیوی جدید بهتون اطلاع بده.
محمد فرهت –
بسیار روشنگرانه و فوق العاده بود. با این رویکرد می بایست در خصوص همه ی آموزه ها بالاخص موارد تاریخی، با نگاهی نقادانه و با در نظر گرفتن بسترها و علل رخدادها و تصمیمات در دوران مربوطه و نگاه به زمانه ی وقوع رویدادها و اخذ تصمیمات، بازبینی جدی و اساسی صورت گیرد.
EpitomeBooks –
نوع نگاهی است که چندی است از سوی بعضی مورخان ما اتخاذ شده است و امیدوارم که دید بهتری نسبت به گذشتگانمان به ما بدهد.