من تا اینجا هنوز به طور جدی وارد فلسفه سیاسی نشدم و از اینجا به بعده که میریم تو دل مباحث، ممکنه اولش یه مقدار سخت باشه چون مباحث خیلی زیاده و باید به همشون برسیم، یه نکته هم همین ابتدا بگم که درسته من اسم این مجموعه رو گذاشتم فلسفه سیاسی ولی فلسفه سیاسی یه بخش از چیزاییه که میخوام بگم در واقع سعی دارم تو این مجموعه درباره علم سیاست صحبت کنم که فلسفه سیاسی هم بخشیشه.
حالا جلوتر که بریم روشنتر میشه، اما ازتون میخوام کم نیارین و ادامه بدین چون ارزشش رو داره، همونطور که تو مقدمه گفتم این مسائل مستقیما به زندگی ما ربط دارن و ندونستنشون باعث میشه تو بزنگاههای تاریخی اشتباه کنیم، ممکنه این بزنگاهها همین امروز اتفاق بیفتن یا ممکنه اصلا به عمر ما قد ندن، اما وقتی پیش بیاد و غلط انتخاب کنیم نه فقط خودمون که نسلهای بعد رو هم به فنا میدیم.
خوب یه خلاصهای بگم از چیزایی که تا اینجا گفتم، اول از همه گفتم فلسفه سیاسی چیه و چرا باید فلسفه سیاسی خوند، بعد رفتم سراغ اولین جایی که فلسفه سیاسی توش متولد شد یعنی یونان باستان و یه نقل قول از هرودوت خوندم که هفت نفر از بزرگان پارس که داریوش بزرگ هم جزوشون بود ۲۵۰۰ سال پیش نشستن و درباره شکل حکومت بحث کردن، در کل سه شکل حکومت پیشنهاد شد یکی حکومت مردم بود که طبق توضیحات ویدیوی قبل شد دموکراسی ایسونومیک، دومی الیگارشی و سومی که داریوش بزرگ پیشنهاد داد مونارشی یا پادشاهی بود.
حالا کاری که باید بکنیم اینه که ببینیم اینا چی ان و چطور کار میکنن و مشخصاتشون چیه؟ اول هم میریم سراغ پادشاهی. شاید ما مردم ایران که تجربه دو هزار و پونصد ساله پادشاهی داشتیم فک کنیم که همه زیر و بم های این نوع حکومت رو میشناسیم که فکر اشتباهی هم نیست اما من باید درباره مونارشی صحبت کنم چون گفتم که با مقایسه است که میشه خیلی چیزا رو فهمید و برای مقایسه لازمه که اول موضوع رو بشناسیم.
حالا مونارشی یعنی چی؟ ریشه کلمه مونارشی از کلمه یونانی مونارکیس اومده که خودش ترکیبیه از دو کلمه مونوس و آرکو، مونوس کلمهای مذکره و به معنای به تنهایی یا یک نفره و آرکو هم به معنای حکومت کردنه که در مجموع میشه حکومت یک نفره که این یک نفر مرد بوده. درسته که این کلمه مذکره اما در تاریخ زنهایی هم بودن که سلطنت کردن پس سلطنت محدود به مردها نیست. مونارشی یا سلطنت به احتمال زیاد تکامل نقشهایی مثل رئیس قبیله یا خان سالار بوده و احتمالا قدمتش به قبل از تاریخ برمیگرده یعنی زمانی که هنوز خط اختراع نشده بوده و جالب اینجاست که گویا در هیچ دورهای از تاریخ نبوده که یه جایی با سیستم پادشاهی اداره نشه و هنوزم که هنوزه این سیستم حکومتی البته با اصلاحات و تغییرات زیاد در جهان وجود داره.
خب این از تعریف مونارشی، حالا مونارشی چه شکلیه؟ مونارشی یه سیستم حکومتیه که یک نفر تا وقتی زنده اس یا خودش کناره گیری نکرده یا از حکومت برکنار نشده یعنی تا وقتی که هنوز قدرت داره، حاکمه و بقیه مردم محکوم یا در واقع پادشاه اربابه و مردم برده. بیشتر پادشاهیها موروثی بودن، یعنی اول از همه یه نفر بوده که خیلی جنگجو و شجاع و با تدبیر بوده و با شکست دادن آدمایی شبیه به خودش تونسته شاه بشه و بعد یه سلسله تاسیس کرده که پسر بزرگش بعد خودش بشه شاه و همینطور ادامه داشته تا یکی دیگه که از شاه فعلی جنگجوتر و شجاعتر و باتدبیرتر بوده میاد و شاه رو شکست میده و میشه شاه و همینطور ادامه داشته. عمر یه سلسله میتونسته کوتاه باشه یعنی با مردن اون آدم لایق سلسله هم تموم بشه یا میتونسته طولانی باشه و چند صد سال طول بکشه. ما تو تاریخمون هر دو نوع رو داشتیم مثلا عمر سلسله افشار به زور به جانشین نادر قد داد، درحالیکه اشکانیان بیشتر از ۴۰۰ سال حکومت کردن.
البته پادشاهیهایی هم بودن که از اول با خونریزی شروع نشدن و انتخابی بودن، مثلا نمایندههای قبیلههای مختلف جمع میشدن و یکی رو شاه میکردن که نمونه اش تو تاریخ خود ما هم هست مثل نادرشاه یا نمونه جدیدترش رضا شاه. امروزه هم این مدل وجود داره مثل پادشاهی کامبوج، که از طریق یه شواری سلطنتی و از بین خاندان سلطنتی یکی رو به عنوان پادشاه انتخاب میکنن. نمونه دیگهاش هم انتخاب پاپ در دستگاه کلیساست.
پس پادشاهی یا مونارشی سه شکل داره یا موروثیه یا خودخوانده یعنی کسی که با توانایی ذاتی اش شاه بشه یا انتخابی.
از لحاظ نوع حکومت کردن هم پادشاهی انواع مختلفی داره میتونه محدود یا مشروطه باشه، استبدادی یا خودکامه باشه یا یه چیزی مابین این دو.
سلطنت مشروطه یا پادشاهی پارلمانی اینجوریه که قدرت مطلق دست شاه نیست و شاه هم مثل همه مردم تابع قوانین کشوره، حقوقی برابر با دیگران داره اما با یکسری اختیارات تشریفاتی، وجود شاه در این کشورها نمادینه و این دولت یا مجلسه که تصمیمات مهم رو میگیره. امروزه نمونه این نوع پادشاهی پادشاهی انگلستانه.
اما در پادشاهی خودکامه یا استبدادی یا مطلقه قدرت کاملا دست شاهه و اراده پادشاه قانونه و پادشاه به هیچ کس پاسخگو نیست. این شکل حکومت به اتوکراسی هم معروفه یعنی حکومت یکه سالار. در این سیستم پادشاه میتونه قوانین موروثی بودن پادشاهی رو زیرپا بگذاره و هرکسی رو که دوست داشته باشه ولیعهد کنه. این شکل حکومت میتونه به تیرانی یا جباریت برسه و شکلهای مدرنترش همون دیکتاتوریه، البته همونطور که تو قسمت قبل دیدیم جباریت با خودکامگی فرق داره و همین فرق هم با دیکتاتوری هست که بعدن بهش میرسیم اما از لحاظ کلیات شبیهن. در واقع این نوع از حکومت در تقابل با دموکراسی قرار میگیره، یعنی اگه یه خطی رو فرض بگیریم که یه سمتش دموکراسیه، سمت دیگه اش میشه اتوکراسی.
اما نوع سوم که تلفیقی از این دو تاست بیشتر ناشی از سواستفاده شاه از مقامشه یا ضعف نهادهای محدود کننده قدرت شاه. در این حالت نه میشه گفت شاه قدرت مطلق داره نه میشه گفت نداره، این نوع حکومت بیشتر در جوامع پیچیده امروزی اتفاق میافته، نمونهاش رو ما در پادشاهی قاجار و پهلوی داشتیم. در این نوع حکومتها با اینکه اراده شاه بالاترین اراده است اما پیاده شدن این اراده در جامعه کار آسونی نیست.
یه جمع بندی بکنم و بعد برم سراغ یه سری اصطلاحاتی که باید بدونیم.
پس پادشاهی سه شکل داره: یا موروثیه یا خودخوانده یا انتخابی و به سه شکل اعمال قدرت میکنه یا محدود و مشروطه اس یا خودکامه و استبدادی یا ترکیبی از این دوتاست که بهش آنوکراسی هم میگن. بعدا درباره این اصطلاح هم صحبت میکنم.
حالا در پیوند با پادشاهی یه سری اصطلاحات هم وجود داره، اولیش ولیعهده: ولیعهد کسیه که قراره بعد از شاه فعلی پادشاه بشه، این ولیعهد میتونه از طریق موروثی انتخاب بشه یا توسط خود شاه یا شورای سلطنتی.
دومیش نایب السلطنه است، وقتی پادشاه هنوز به سن قانونی نرسیده یعنی هنوز کودکه، نایب السلطنه امور رو اداره میکنه تا پادشاه به سن قانونی برسه این وضع بیشتر در پادشاهیهای موروثی پیش میاد مثل وقتی که احمدشاه جای پدرش محمدعلی شاه نشست.
سومین اصطلاح مدعی سلطنته، یعنی کسی وجود داره که ادعا داره سلطنت باید به اون میرسیده اما به کس دیگه داده شده.
چهارمین اصطلاح تاجگذاریه، معمولا تفویض سلطنت به شخص جدید با تاجگذاری رسمی میشه اما میتونه تاجگذاری دیر انجام بشه یا اصلا انجام نشه.
و پنجمین اصطلاح درباره، دربار یا بارگاه سلطنتی جایی که شاه در اون زندگی میکنه و کارهاش رو انجام میده که معمولا هم کاخه.
پادشاهان تو کشورهای مختلف اسمهای مختلفی داشتن که بعضیاشون اینان سلطان، شاهنشاه، ملکه، امپراتور، دوک بزرگ، تزار، ماهاراجا، خان، خاقان، دوشس، فرعون، سزار، ملک، امام و خلیفه.
همونطور که گفتم ما ایرانیا تو این موضوع یعنی سلطنت صاحب سبکیم یعنی آشنایی زیادی با سلطنت و مونارشی داریم چرا که تا همین نیم قرن پیش سیستم حکومتی ما سلطنتی بود و تازه حدودا ۱۲۰ سال پیش بود که سلطنت مطلقه تبدیل به سلطنت مشروطه شد. در واقع ایرانیها بیشتر عمر تاریخی خودشون رو تحت حکومت تک نفره استبدادی گذروندن و سیستمهای حکومتی دیگه رو تجربه نکردن.
ما تو این قسمت با چندتا اصطلاح آشنا شدیم، اولیش مونارشی یا سلطنت بود، دومیش اتوکراسی بود که به معنای حکومت یکه سالاره و سومین اصطلاح آنوکراسی بود به معنای پادشاهیای که نه دموکراسی در اون حاکمه و نه کاملا مطلقه اس. این دو اصطلاح از منظر اعمال قدرت به موضوع نگاه میکنن درحالیکه مونارشی شکل حکومته، یعنی ممکنه شکل حکومت مونارشی باشه مثل انگلیس اما اعمال قدرت به شیوه دموکراسی انجام بشه. میدونم ممکنه گیج کننده باشه اما نگران نباشید همه اینها را توضیح میدم. فعلا همین توضیح رو داشته باشین تا در قسمتای بعد بیشتر بهش بپردازم.
من تو این قسمت فقط درباره مشخصات ظاهری سلطنت یا مونارشی و اصطلاحاتی که باید بدونیم حرف زدم در قسمت بعدی میرم سراغ اینکه ببینم سلطنت واقعا چیه؟ چطور کار میکنه و آیا میتونه برای نیازهای امروز ما هم کارایی داشته باشه یا نه؟
مثل همیشه ممنونم که تا اینجا همراه من بودین و ممنونم که با لایک و کامنت از کانال حمایت میکنید، اگه فک میکنین این ویدیوها ممکنه برای دوستان و اطرافیانتون جالب باشه حتما براشون بفرستین تا همدیگر رو پیدا کنیم و لطفا برای اطلاع از انتشار ویدیوها حتما کانال رو سابسکرایب کنید و اون دکمه زنگوله رو هم بزنید تا یوتیوب به محض انتشار ویدیوی جدید بهتون اطلاع بده.
نقد و بررسیها
Clear filtersهنوز بررسیای ثبت نشده است.