خیلی چیزها هست که آدمها رو بهم پیوند میده، زبان، کشور، فرهنگ یا قومیت. اما در درون هر نسل یه سری ارتباطات ویژه هست که فارغ از مشترکات کلی آدمها فقط اون نسل رو به هم پیوند میده و تحت تاثیر میگذاره کسایی که همسن هستند و در دورهای خاص دنیا اومدن مثل ما که متولدین دهه شصت هستیم. ما خاطراتی داریم که مختص خود ماست، نسل ما تجربهاش کرده و اگه تو جمعی باشیم که یکی از ما هم اونجا باشه میتونیم پل بزنیم به گذشته، گذشتهای که کلی اشتراکات ما رو بهم پیوند داده، از ظرفهای ملامینی گل سرخ دار که تو همه خونهها بود بگیر تا سریالها و کارتونهای مشترکی مثل اوشین و بچههای کوه آلپ که وجه مشترکشون غمگین بودن و نمایش بدبختی بود. از صف بگم براتون، صف گاز، صف نون، صف شیر، صف کوپن و صف نفت تا صف حیاط تو مدرسههایی که بیشتر شبیه پادگان بودن تا مدرسه، با اون دیوارای بلند و ناظمی که همیشه از یه چیزی اعصابش خورد بود و معلمی که برای تنبیه بدنی درنگ نمیکرد. ما اونقدر زیاد بودیم که از همون اول فقط معضل درست کردیم، معضل کمبود کلاس درس، معضل دانشگاه، معضل سربازی، معضل شغل، معضل ازدواج و احتمالا در آینده معضل بیمارستان و خانه سالمندان و حتی قبر هم درست کنیم. زمان ما خیلی چیزا عوض شد، ما نسل اینترنت نبودیم، تفریحاتمون بازی تو کوچه بود و اولین بار با گوشی موبایل تو اواخر بیست سالگی آشنا شدیم. نسل ما وی اچ اس و نوار کاست رو دید بعد سی دی و دی وی دی اومد که عمر چندانی نداشت و خیلی سریع همه چی شد فایل، تغییرات انقدر سریع بود که وقت نکردیم خودمون رو برای آینده آماده کنیم و همچنان داریم یاد میگیریم و بازم عقبیم از پدرها و مادرهامون که توی یه حرفه بازنشست شدن و از نسل بعدمون که حتی زبانشونم نمیفهمیم. هنوز داریم دست و پا میزنیم، تلاشهامون همگی شکست خوردن و اگر اتفاقی هم میوفته نه به پای ما که به پای نسلهای بعدی مینویسن. کتاب سالها نوشته یکی از ماست، البته نه مای دهه شصتی ایرانی، یه دهه چهلی فرانسوی که ابتدای جنگ جهانی دنیا اومده و نسل اون هم مثل نسل ما شاید حتی با شتابی بیشتر از نسل ما دچار تغییر شده.
رمان سالها یک خودزندگینامه یا اتوبیوگرافیه. اساسا تخصص ارنو خودزندگینامه نویسیه که در نهایت براش نوبل ادبیات رو هم آورد، کتاب های دیگه ارنو مثل یک زن و شرم هم خودزندگینامهان. نویسنده این رمان رو با توصیف عکسهایی از دوره های مختلف زندگیش شروع میکنه تا بتونه از ۶۰ سال زندگیش روایتی منسجم به دست بده اما رمان اصلا شخصی نیست یعنی قرار نیست ما با اتفاقات خصوصی زندگی نویسنده درگیر بشیم بلکه ارنو سعی داره دریافتهای خودش از جامعه، سیاست و فرهنگ رو در قالب تجربیات یک نسل بریزه برای همین از ضمیر ما استفاده میکنه حتی وقتی تجربیات شخصیش رو بیان میکنه.
نویسنده در مصاحبهای که آخر همین کتاب آورده شده میگه: «من از چیزهایی مینویسم که مدتها تحت تاثیر قرارم داده است، موضوعها، سوالها، دردها، که روان کاوی آنها را غلبه ناپذیر مینامد_ خواه مرگ پدر باشد یا مادر، سقط جنین، احساس شرم… این چیزها مدفون شدهاند و من سعی میکنم بر آنها نوری بتابانم، اما به شکلی که فقط شخصی نباشد.»
و چقدر خوب این کار رو انجام میده، من هنوز رمانهای دیگهاش رو نخوندم اما این رمان به شدت برای من جذاب بود، برای ارنو نوشتن کنشی سیاسی است یعنی سعی داره با نوشتن واقعیت رو پیدا کنه و سعی داره چیزی رو نجات بده، چیزی که در این رمان برام جذاب بود نگاه غیرشخصی نویسنده به خودشه، برخلاف بسیاری از خودنگارهها که با عقل امروزی به نقد گذشته میرن چنین حسی رو من از این رمان نگرفتم انگار نویسنده میخواد همه چیز رو همانطور که بوده حفظ کنه و به ما نمایش بده خودش در آخرین جمله رمان مینویسه: «نجات دادن چیزی از دورانی که دیگر هرگز در آن نخواهیم بود.» و میتونم بگم موفق شده
ارنو در این رمان تجربیاتش از جنبشهای می ۱۹۶۸، فمینیسم، خطر جنگ هستهای، نبرد الجزایر، جنگ خلیج فارس، یازده سپتامبر، ترورها، بمبگذاریها، مصرفی شدن جامعه، مهاجران و نسلهای جدید رو به نمایش میگذاره، رمان بیشتر از اینکه نوری به زندگی شخصی نویسنده بندازه سعی داره با چشم او این شصت سال رو ببینه که انسانها چه کردند و چگونه آرام آرام نسبت به همه چیز بی اعتنا شدند در جایی از رمان درباره کتابی که میخواسته بنویسه که گویا همین کتاب بوده مینویسه: «فرم کتابش فقط میتواند از غوطهور شدن در تصاویر به دست بیاید، تصاویری که در حافظهاش ثبت شده؛ از این طریق میتواند با اطمینانی نسبی، نشانههای خاص هر دوران را، سالی که تصاویر به آن تعلق دارند، با جزئیات از دل عکسها بیرون بکشد و آنها را اندک اندک به هم وصل کند، سعی کند حرفهای آدمها و اظهارنظرها دربارۀ وقایع و اشیا را دوباره بشنود، آنها را از انبوه سخنهای شناور بگیرد، همهمهای بیوقفه به زبانهای مختلف، شامل دستورهایی دربارۀ آنچه هستیم و باید باشیم، چیزی که باید به آن فکر کنیم، به آن اعتقاد داشته باشیم، از آن بترسیم و امیدش را داشته باشیم. از آنچه این دنیا در او و معاصرانش به جا گذاشته است. برای بازسازی یک دوران مشترک استفاده خواهد کرد، دورانی که راه خود را از سالها پیش تا به امروز باز کرده است. تا از این طریق، با بازیابی حافظۀ جمعی در حافظهای فردی، بعد زیسته شدۀ تاریخ را به تصویر بکشد.»
رمان سالها ترجمه خیلی خوب و روانی داره اما برای لذت بردن ازش باید دست کم سی چهل صفحه اول رو فرصت بدید و کنارش نگذارید، بعدش دیگه نمیتونید زمین بگذاریدش. این رمان رو فرزاد مرادی ترجمه کرده و نشر بیدگل منتشرش کرده اما یه ایرادی که به کار وارده اینه که برای صرفه جویی در کاغذ توضیحات کتاب رو الکترونیکی کرده و برای متنی که پر از ارجاعاته، ارجاعاتی که ندونستنشون به فهم متن آسیب میزنه کار جالبی نیست. و اصلا منطقی هم نیست که یه چشممون به کتاب باشه یه چشممون به گوشی تا ارجاعات رو ببینیم، لذت مطالعه رو کاهش میده و حواسپرتی رو بیشتر میکنه. امیدوارم نشر بیدگل از چاپهای بعدی توی تصمیمش تجدیدنظر کنه. در کل از لحاظ ظاهری چون تو قطع پالتویی چاپ شده کتاب خوش دستیه و برای من که اکثرا تو اتوبوس و مترو کتاب میخونم اندازه و وزن کتاب مزیت محسوب میشه
امیدوارم شما هم این کتاب رو بخونید و مثل من ازش لذت ببرید. اگه تجربه رمانهای دیگه ارنو رو دارید حتما تو کامنتها برام بگین تا منم سراغشون برم و شاید اینجا معرفی شون کنم.
نقد و بررسیها
Clear filtersهنوز بررسیای ثبت نشده است.