مشخصات کتاب
عنوان: اقتصاد تحریم نفت: جدال بر سر تجربه مصدق
نویسندگان: پاتریک کلاسن، سیروس ساسانپور، کامران دادخواه، محمدقلی مجد، محمد نمازی
مترجم: بهرنگ رجبی
ناشر: دنیای اقتصاد
تعداد صفحات: ۱۴۴
متن پادکست
یکی از چالشهای اساسی دولت مصدق، اداره کردن کشور بدون درآمدهای نفتی بود. مصدق در دوره ۲۸ ماهه حکومتش تقریبا هیچ درآمدی از فروش نفت نداشت. تو بررسی کارنامه اقتصادی مصدق هم ما با دو طیف صفر و صدی مواجهیم، یک طرف هیچ نقص و ایرادی رو تو کارنامه اقتصادی مصدق نمیپذیره و طرف دیگه معتقده که مصدق هیچ عملکرد قابل دفاعی در حوزه اقتصاد نداشته.
توی این قسمت از پادکست و به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد سراغ کتاب اقتصاد تحریم نفت رفتم که تشکیل شده از چهار مقاله به قلم اقتصاددانانی از طیفهای فکری مختلف و یک نامه از حاج محمد نمازی که در تیر ۱۳۳۰ خطاب به حسین علا وزیر دربار نوشته که به همت و تلاش آقای بهرنگ رجبی ترجمه و جمعآوری شدن.
درباره جنبش ملی نفت و حوادث بعد از اون که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد کتابهای بسیاری نوشته شده و منابع زیادی موجوده، که دو تا از این منابع رو تو همین پادکست میتونید پیدا کنید، یکی تراژدی تنهایی نوشته کریستوفر دوبلگ و دیگری کودتا نوشته یرواند آبراهامیان. اما در عمده این کتابها و منابع یا به عملکرد اقتصادی دولت مصدق اشارهای نشده و یا خیلی کم و به ندرت مورد بررسی قرار گرفته. همونطور که در پیش درآمد پادکست گفتم، اینجا هم ما شاهد دید صفر و صدی به کارنامه اقتصادی دکتر مصدق هستیم.
مثلا موسی غنینژاد در گفتگو با شرق میگه: «هیچ ابتکاری در دوران دولت دکتر مصدق و اطرافیان او دیده نشد. اصطلاح اقتصاد بدون نفت را حتی در یک مورد قبل از آن نمیشود پیدا کرد. وقتی تحریم شروع شد دور و بریهای دکتر مصدق گفتند نفت بلای سیاه است و تحریم موهبت است. اما نتیجه آن بود که به مردم فشار آمد و مردم ناراضی شدند و بحرانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. درآمدهای ارزی ما کاهش پیدا کرد، اقتصاد دچار بحران شدید شد و به نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم انجامید و مردم این نارضایتی را در روز ۲۸ مرداد نشان دادند.»
در مقابل اما طرفدارای مصدق کارنامه مصدق رو بدون ایراد میبینن و میگن توی اون شرایط کار بهتری نمیشد کرد و هر کاری که مصدق کرده بهترین کاری بوده که میشد کرد.
اما به نظرم حقیقت یه جایی وسط این دو دیدگاهه، متاسفانه پروژه صفر و صد سازی اقبال زیادی پیش ما ایرانیا داره، ما علاقه زیادی داریم تا از دشمنامون شیطان و از دوستامون فرشته بسازیم و این ریشه عمیقی تو فرهنگ ما داره و مشکلات زیادی رو برامون بوجود آورده. این پروژه صفر و صد سازی باعث شده که اولا ما سیاستها و رفتارهای درست گذشتگانمون رو نادیده بگیریم و به جای تجلیل از اقدامات مفید و درستی که انجام دادن، کل دوران اونا و شخصیتشون رو تخطئه کنیم و در ثانی از اشتباهاتی که در گذشته انجام شده درس عبرت نمیگیریم و همه چیز رو از اول امتحان میکنیم که نتیجه این رفتار درجا زدن همیشگیمون بوده. یکی از راهکارهایی که میتونه به ما کمک کنه تا دچار این وضعیت نشیم مستندسازیه، مستندسازی نه فقط به معنای تاریخی اون بلکه از همه لحاظ هم در زندگی روزمره و اجتماعیمون و هم در زندگی شغلیمون، اهمیت مستندسازی رو میشه به صورت تمثیلی تو سریال گیم آو ترونز دید، جایی که نایت کینگ برای پیروزی بر آدمها نیاز داشت که با کشتن برن، حافظه تاریخی اونا رو از بین ببره، بدون مستندسازی و بدون وجود دانشی که از قبل اندوخته و آموخته شده ما مجبوریم همون راهی رو بریم که قبلا طی شده و دوباره با همون مسائل و مشکلاتی دست و پنجه نرم کنیم که قبلا به شکلهای دیگهای درگیرشون بودیم. تاریخ ایران پُر تکراره و این همه تکرار به من ثابت میکنه که ما علیرغم علاقه بسیار زیادمون به مطالعه تاریخ ایران از تاریخ درس نمیگیریم و عموما تاریخ برامون حکم سرگرمی داره، باهاش ناراحت میشیم، اشک میریزیم، عصبانی میشیم، حس غرور بهمون دست میده اما درس نمیگیریم و چراغ راهی برای آیندمون نمیشه.
در جای جای مقالات این کتاب فقدان این مستندسازی به خوبی مشاهده میشه. اطلاعات کافی و دقیقی درباره میزان تورم، رشد اقتصادی و اقتصاد کلان مملکت تا قبل ۱۳۳۸ وجود نداره و خیلی از تحلیلها و آمارها، گمانهزنی و تخمینیه. همین امروز هم ما به اطلاعات مستند و آماری درست و دقیق دسترسی نداریم در حالیکه این اطلاعات آماری درباره خیلی از کشورها به صورت آنلاین تو اینترنت و در دسترس همه هست، مثلا آمارهای متفاوتی از میزان مطالعه تو ایران وجود داره که تقریبا هیچ کدوم این آمارها قابل اعتماد نیستن و متاسفانه مشاهده شده بعضا همین آمارهای غلط مبنای تصمیمگیری قرار میگیرن، مشکلی که سالهای ۳۰ تا ۳۲ دامنگیر مصدق و دولتش هم بود.
این کتاب توسط انتشارات دنیای اقتصاد چاپ و منتشر شده و در شرایط تحریم نفتی ایران توسط آمریکا و به وجود اومدن شرایط اقتصادیای مشابه سالهای ۳۰ تا ۳۲ میتونه با مرور تجربیات گذشته بسیار مفید باشه. این کتاب تلاش داره با بررسی راهکارهای اقتصادی دولت مصدق برای خواننده روشن کنه که آیا سیاستهای اقتصادی دکتر مصدق در مواجهه با کاهش شدید درآمدهای نفتی موفق بودن یا شکست خوردن.
همونطور که گفتم کتاب از چهار مقاله و یک نامه تشکیل شده، در مقاله اول که به قلم پاتریک کلاسُن و سیروس ساسانپور و به سفارش بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نوشته شده، نکته محوری بحث اینه که هر دولتی در مواجهه با تحریمهای اقتصادی بینالمللی برای بقای خودش مجبوره تغییراتی تو سیاستهای اقتصادی داخلیش بده تا بتونه خودش رو با شرایط تازه وفق بده. نویسندههای این مقاله برای این تغییرات در سیاست اقتصادی اصطلاح توانایی تطبیق رو بکار میبرن. به اعتقاد نویسندهها اگه این تغییرات هوشمندانه باشه و به درستی انجام بشه، فشارها عملا بیاثر میشه و سرنوشت بازی در جای دیگهای رقم میخوره.
مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ قانون ملی شدن صنعت نفت رو اجرا و شرکت نفت ایران و انگلیس رو خلع ید کرد و اعلام کرد که حاضره برای پرداخت تاوان و خسارت با شرکت نفت ایران و انگلیس مذاکره کنه. این مذاکرات بی نتیجه موندن و انگلیس نفت ایران رو تحریم کرد، در کنار تحریم نفت، خزانهداری بریتانیا هم محدودیتهایی برای ایران در استفاده از پوند استرلینگ به وجود آورد که باعث گرفتاریهای زیادی برای ایران شد چون عمده معاملات نفتیش با پوند انجام میشد و ایران توانایی تبدیل پوند به دلار رو نداشت.
بریتانیا تو خلیج فارس ناو جنگی مستقر کرد و کشتیهایی که حامل نفت ایران بودن رو توقیف کرد، ایران تو مدت ۲۸ ماه حکومت مصدق، تنها تونست به اندازه تولید یک روزش نفت صادر کنه. کشورهایی که درآمد خارجیشون به یک محصول وابستهاس در برابر کاهش درآمدهای حاصل از اون محصول به شدت آسیبپذیرن ، دولت میتونه در واکنش به این کاهشِ درآمد، موقتا اقدامات اصلاحی خودشو متوقف کنه، البته با این امید که این بحران موقتی و زودگذره، اما اگه بحران ادامه پیدا کنه و درآمد ارزی وجود نداشته باشه، این کاهش درآمد رو واردات مواد اولیه و قطعات یدکی تأثیر میذاره و تولید رو کاهش میده و با کاهش تولید، درآمد صادرات باز کمتر میشه و این خودش دوباره باعث کمبود ارز میشه و درآمد دولت رو کاهش میده و اگر هزینههای دولت هم افزایش پیدا کنه دولت با کسر بودجه بزرگی مواجه میشه، که جبران این کسر بودجه به افزایش نرخ تورم و کاهش رشد اقتصادی منجر میشه.
اما اگر دولت سیاستهای تطبیقی رو در پیش بگیره و این سیاستها رو به خوبی اجرا کنه، میتونه علیرغم شرایط نامطلوب خارجی به رشد بدون تورمش ادامه بده، این سیاستهای تطبیقی که مقاله بارها ازشون یاد میکنه شامل اینها میشن، اول توسعه صنایع و امکانات دیگهای که قابلیت صادرات داشته باشن، مثل توسعه صنایع دستی و محصولات کشاورزی که تقریبا بینیاز از مواد اولیه وارداتی هستن. دوم منطقی کردن و کاهش حجم واردات، سوم کاهش هزینههای دولت و در نهایت افزایش مالیاتها و گمرک.
نویسندگان مقاله مدعیان که دولت دکتر مصدق از همون ابتدای بحران نفت، پیادهسازی سیاستهای تطبیقی رو شروع کرد و اگه تحریمها تا زمان نامعلومی ادامه پیدا میکرد به خاطر پیادهسازی موفق این سیاستهای تطبیقی، اقتصاد ایران میتونست به همون منوالی که بوده باقی بمونه و دچار مشکل نشه.
نویسندههای این مقاله نشونههای این موفقیت رو در وضعیت کمابیش مطلوب ذخایر ارزی، نرخ معقول تورم و رشد اقتصادی کشور میدونن و میگن اگه این سیاستهای تطبیقی نبودن احتمالا صادرات و واردات غیرنفتی به همون مقدار سالهای قبل از ۲۹ و ۳۰ باقی میموندن و تا پایان سال ۳۱ ذخایر ارزی ایران به کلی ته میکشیدن.
اما دولت تو سال ۱۳۳۰ واکنش سریعی به کاهش موجودی ارزی نشون میده و منتظر رسیدن به توافق در مذاکرات نفتی نمیمونه، برای واردات محدودیت قائل میشه و عوارض گمرکی رو افزایش میده. اما علت اصلی کاهش واردات سیاستهای دولت نبود، دولت با کاهش شدید ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی باعث کاهش واردات شد، نرخ ارز در بازار آزاد از ۵۰ ریال در سال ۲۸ به ۱۰۰ ریال تو تابستون ۳۲ رسید و این باعث شد که کالاهای وارداتی ۵۵ درصد گرون بشن.
اما کاهش قیمت ریال تأثیر کمی روی صادرات غیرنفتی داشت چون اساسا خیلی از مواد صادراتی ایران مثل پسته و فرش در بازارهای جهانی بیرقیب بودن و کاهش قیمت تموم شدشون تاثیری در گرفتن سهم بازار نداشت. دولت مصدق روی محصولاتی برای صادرات سرمایهگذاری کرد که بشه در کوتاه مدت با سرمایهگذاری کم تولیدشون رو افزایش بده مثل محصولات کشاورزی و منسوجات. در فاصله سالهای ۲۹ تا ۳۲ ارزش صادرات محصولات کشاورزی ۱۹ درصد و منسوجات ۲۵ درصد رشد داشتن. صادرات پنبه و فرش هم رشد کرده بودن.
نتیجه این اقدامات باعث شد که ذخیره ارزی ایران که در سال ملی شدن صنعت نفت ۲۵۰ میلیون دلار بود در مدت دو سال بعدش علیرغم محرومیت ایران از ارزهای نفتی به ۱۷۲ میلیون دلار کاهش پیدا کنه و بر خلاف اون چیزی که تبلیغ میشد تو دوران حکومت مصدق کاهش شدید ذخیره ارزی کشور نداشتیم، موجودی ذخایر ارزی کشور به اندازهای بود که ایران بتونه با خیال راحت به اندازه مصرف یکسال کشور واردات انجام بده و هیچوقت از این رقم پایینتر نیومد، تو همون دوران میزان ذخیره ارزی کشورهایی مثل فرانسه دو ماه، بریتانیا شش ماه و سوئد چهار ماه بود.
در بخش کاهش هزینهها هم مشخص شد که عملا وزارتخونهها کمتر از بودجهاشون خرج میکنن و اکثر این مخارج هم به کارهای عمرانی اختصاص پیدا کرده، به زعم نویسندهها نمیشه خیلی دقیق گفت که هزینهها چقدر بوده چون فقط بودجه در دسترسه و میزان دقیق هزینهها و درآمدها در دسترس نیست.
دولت مصدق در کنار این اقدامات و برای کاهش کسر بودجهاش مجبور شد دست از برنامههای عمرانی پیشبینی شده در برنامه توسعه برداره، اما کسری بودجه همچنان وجود داشت که دولت رو مجبور به چاپ اولین اوراق قرضه ایران کرد تا از مردم برای مخارجش پول قرض بگیره، این اقدام به دلیل جدید بودنش و سود کمتری که به نسبت بانکها و بازار میداد با استقبال چندانی مواجه نشد و در نهایت این بازاریای طرفدار مصدق بودن که با خریدن این اوراق به دولت کمک کردن.
دولت مصدق راههای دیگهای هم برای افزایش درآمد دولت امتحان کرد مثلا عوارض گمرکی رو بالا برد و مالیات چای و قند و توتون و تریاک رو افزایش داد و مالیات بردرآمد رو که بیشتر از قشر شهری دریافت میشد رو ایجاد کرد تا بتونه تأثیر نبود پول نفت که حدود ۱۳ درصد درآمد دولت رو تشکیل میداد رو برطرف کنه. البته این اقدامات خصوصا مالیات بستن بر چای و قند به وضوح با اهداف جبهه ملی که حمایت از اقشار کم درآمد و کاهش بیعدالتی اجتماعی بود در تضاد بود.
در نهایت نویسندهها نتیجه میگیرن که این اقدامات باعث شد اقتصاد ایران در سالهای تحریم رشد اقتصادی قبل از تحریمش رو حفظ کنه و اگر کودتایی اتفاق نمیافتاد کشور میتونست از این بحران به سلامت عبور کنه و سرنوشت بازی رو پای میز مذاکره رقم بزنه، چرا که دولت مصدق خودش رو برای مواجهه با این شرایط کاملا آماده کرده بود.
نتیجه این مقاله که با کلی اصطلاحات فنی ریز و درشت همراه بود و کاملا علمی تهیه شده بود، به وفور در آثار موافقان دکتر مصدق استفاده شد و با اتکا به این مقاله هواردارن دکتر مصدق استدلال میکردن که دولت مصدق تونست با موفقیت اقتصاد بدون نفت رو پیاده کنه، در حقیقت این مقاله ملات مناسب برای پروژه بتسازی از شخصیت و دولت مصدق رو فراهم میکرد. اما نتایج این مقاله با واقعیتهای موجود نمیخوند، یکسال بعد آقای کامران دادخواه بدون اینکه بخواد جواب مقاله اول رو بده، مقالهای نوشت که از مفروضات و اطلاعات مقاله اول استفاده میکرد اما نتیجه کاملا متفاوتی میگرفت.
عمده تلاش این مقاله و دو مقاله بعدی اینه که نشون بدن آقایان ساسانپور و کلاسن درباره توفیقات اقتصادی دکتر مصدق اغراق کردن و اقدامات دکتر مصدق در زمینه اقتصاد نه تنها باعث ثبات اقتصادی نشده بلکه عواقب همین اقدامات بود که دامن مصدق رو گرفت و به کودتا منجر شد.
دو تا از این سه مقاله نوشته کامران دادخواه استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه نورثایسترن واقع در شهر بوستون آمریکاست که مقاله اول رو یکسال بعد از مقاله کلاسن و ساسانپور نوشته و مقاله دومش رو ۱۲ سال بعد. علت نوشتن مقاله دومش اینه که در خلال تحقیقاتش به نامهای از حاج محمد نمازی برمیخوره که خطاب به حسین علا وزیر دربار نوشته. نمازی که دوست و مشاور شاه در امور نفت بود توی این نامه که در تیر ۱۳۳۰ نوشته شده به خوبی شرایط حاکم بر بازار نفت رو تحلیل و توصیف میکنه و بخوبی و درستی، مطابق با اونچه در چند سال بعدش اتفاق میافته، وقایع رو پیشبینی میکنه و راهکارهایی برای خروج از بحران نفت ارائه میده و نسبت به عواقب تصمیمات اتخاذ شده دولت دکتر مصدق هشدار میده.
حاج محمد نمازی چهره مرموزی تو تاریخ ایرانه که جای تحقیق زیادی داره، از یه طرف به خیر بودن شهره بود و بیمارستان نمازی و شبکه آب آشامیدنی شهر شیراز رو ساخته و از طرف دیگه مخالفانش اونو به تجارت مواد مخدر متهم میکنن و ادعا میکنن که کارایی خیری که انجام داده بخاطر فرار مالیاتی بوده. مصدق هم نظر مثبتی به نمازی نداشته اما همه اینا نافی این حقیقت نیست که نمازی توی این نامه بخوبی شرایط رو تحلیل کرده و از عواقب تصمیمات اتخاذ شذه، دولت و دربار رو در جریان گذاشته. این نامه استدلال موافقان دکتر مصدق رو که میگفتن تصمیمات دولت ملی بهترین تصمیم ممکن بود رو زیر سئوال میبره، طرفداران دکتر مصدق همیشه از این استدلال استفاده کردن که تحلیل شرایط در اون برهه زمانی غیرممکن بوده و مصدق بهترین تصمیمی که میشد گرفت رو گرفته اما تاریخ نگارش این نامه این استدلالها رو بی اثر میکنه.
مقاله سوم توسط محمدقلی مجد و هفت سال بعد از دو مقاله اول نوشته شده و به بررسی ادعاهای دو مقاله اول میپردازه و در حقیقت هر دو مقاله رو مورد نقد و بررسی قرار میده، من برای راحتتر شدن بحث و اینکه این مقالات و نامه محمد نمازی تقریبا در یه راستا هستن، در ادامه این پادکست از محتویات هر سه مقاله استفاده میکنم و مقالهها رو جدا جدا شرح نمیدم.
دادخواه تو هر دو این مقالات استدلال میکنه که دولت مصدق اصلا برنامهای برای مقابله با تحریم طولانی مدت نفت نداشته و اقداماتی هم که انجام داده یا خیلی دیر بودن و یا ناکارآمد.
استدلال اصلی دادخواه برای بیبرنامه بودن دولت که مجد هم اون رو تایید میکنه از این واقعیت ناشی میشه که مصدق و جبهه ملی اصولا بحران نفت رو یه بحران موقتی میدونستن و اگه میبینیم که به سمت اقتصاد بدون نفت حرکت کردن باید توجه کنیم که این کارشون از روی اجبار بوده نه انتخاب.
مصدق و یارانش فک میکردن دنیا به نفت ایران وابسته است و نمیتونه بدون نفت ایران ادامه بده و با ملی شدن نفت و فروش اون توسط ایران میتونن خیلی بیشتر از الان درآمد داشته باشن. همین استدلالها رو تو مجلس هم مطرح کرده بودن و با این استدلالها بود که تونستن قانون ملی شدن صنعت نفت رو به تصویب برسونن. اما در عمل و در همون ماههای اول مشخص شد که اینطور نیست و عراق و کویت به خوبی میتونن کمبود نفت ایران رو جبران کنن. استدلال بعدیای که دادخواه در بیبرنامه بودن دولت مطرح میکنه، نداشتن بودجهاس، دولت مصدق از زمان روی کار اومدن تا ۱۴ دی ۳۱ که بودجهاش رو به مجلس تقدیم کرد، با بودجه سالهای قبل کار میکرد، به قول دادخواه دولتی که بودجه نداره چطور میتونه مدعی داشتن برنامه دقیق برای مهار تحریمهای بینالمللی باشه.
ادعای بعدی کاهش واردات و افزایش صادرات در زمان تحریمها بود. بررسیای که مجد تو مقالهاش انجام میده نشون میده که ایران در مقایسه با کشورهای همسایه و تقریبا هم سطح خودش مثل ترکیه و مصر اصلا نتونسته صادراتش رو افزایش بده، خصوصا مجد استدلال میکنه که اون سالها همزمان با جنگ کره بود و رونق موقتی اقتصادی خوبی تو دنیا وجود داشت و اکثر کشورهایی مثل ترکیه و مصر از این سالهای پررونق نهایت استفاده رو کردن اما ایران نتونست از این ظرفیت موقتی ایجاد شده استفاده ببره.
محاسبات کلاسن و ساسانپور هم که از دادههای گمرک ایران استفاده میکردن و نشون میدادن که واردات کاهش و صادرات افزایش پیدا کرده غلطه، چرا که واردات رو با ارز دولتی که ۳۲ ریال بود حساب میکردن و صادرات رو با ارز بازار آزاد که از ۹۰ تا ۱۲۰ ریال بود. برای دونستن میزان واقعی صادرات و واردات دادههای صندوق بینالمللی پول مرجع قابل اعتمادتریه. با استفاده از این دادهها صادرات رشد خیلی کمی داشته اما واردات به شدت کاهش پیدا کرده. همونطور که در خلال مقاله اول توضیح دادیم این کاهش واردات بیشتر به دلیل کاهش ارزش ریال و افزایش ۵۵ درصدی قیمت اجناس وارداتی بوده تا تمهید هوشمندانه دولت.
اما در مورد تورم هم که تو مقاله اول ادعا شد عددی معقول و در حدود ۸ درصد بوده، با محاسبات جدید نشون داده میشه که این عدد حداقل ۲۰ تا ۲۵ درصد بوده. خصوصا اینکه کاهش ارزش پول و چاپ اسکناس تأثیرات تورمی خودش رو یکسال بعد از سقوط مصدق نشون داد. تو مقالهها استدلالاتی درباره تأثیر افزایش نقدینگی روی افزایش تورم مطرح میشه که خارج از بحث این پادکسته.
اما مهمترین و جالبترین بخش این کتاب برای من نامه محمد نمازی به علا وزیر درباره، کسانی ادعا کردن که اقدامات مصدق بهترین اقداماتی بوده که میشده انجام بشه و تحلیلهای بعد مصدق اعتباری نداره و اگه تو زمان مصدق بودیم ما هم همینکارو میکردیم که اون کرد. اما نامه نمازی همه این ادعاهارو باطل میکنه، چرا که محمد نمازی با دقت بسیار زیادی تو نامهاش تمامی اتفاقاتی که ممکن بود با پیگیری این سیاستها اتفاق بیفته رو پیشبینی کرد و گفته بود سیاست شرکت نفت ایران و انگلیس اینه که وقت کشی کنه و جلوی تولید و صادرات نفت رو بگیره چون ادامه این وضع به ضرر ایران تموم میشه، تا وقتی که نفت ملی نشده بود همه هزینههای نگهداری از تجهیزات و حقوق پرسنل نفت گردن شرکت نفت ایران و انگلیس بود اما بعد از ملی شدن این هزینهها گردن دولت ایران میفته و با گذشت زمان هم کار تصفیه و پالایش نفت میخوابه و هم با تحریم نفت دولت توان هزینه کردن برای تعمیر و نگهداری و خرید لوازم یدکی برای پالایشگاه رو نداره، اینکار باعث میشه کار بخوابه و با خوابیدن کار کارگرا بیکار میشن و احتمال شورششون هست. پس گذشت زمان در شرایط عدم تولید و صادرات نفت کاملا به ضرر ایران تموم میشه. نمازی پیشنهاد میکنه تا هنوز دیر نشده باید کاری کرد که تولید نفت قطع نشه و با اینکه قبول داره ملی کردن صنعت نفت از نظر سیاسی کار بزرگیه که با تنظیم قانون و تصویب شدنش امکانپذیر شده اما معتقده اداره کردن صنعت نفت به راحتی قانون گذاشتن نیست چرا که اولا تجربه ایرانیا در اداره کارخانجات دولتی نشون داده که بسیار ناکارآمدن و توانایی اداره مجموعههای صنعتی بزرگ رو ندارن و دوم اینکه استخدام متخصص خارجی در صورت خارج شدن متخصصان انگلیسی به راحتی صورت نمیگیره و زمان بره و این زمانبر بودن به ضرر ایرانه. به فرض اینکه کار نخوابه و متخصصای انگلیسی از ایران نرن باز ۹۰ درصد نفتکشها در اختیار شرکتهای نفتیه و اجاره و خرید نفت کش توسط ایران امکانپذیر نیست. در نهایت اگه نفتکش هم گیر بیاد، پیدا کردن مشتری تو این بازار که در اختیار شرکتهای نفتیه و روی خوشی به ملی شدن صنعت نفت ایران نشون نمیده خیلی سخته و ایران مجبوره تخفیفهای بالایی به مشتریاش بده تا بتونه با این شرکتا رقابت کنه.
کلیات نامه اینا بودن اما نامه جزییات بسیار جالبی داره و نشون میده که پیشبینی شرایط و اتفاقاتی که ممکن بود بیفته کار خیلی پیچیده و غیرقابل فهمی نبود. خصوصا اینکه نمازی در ابتدای نامهاش اعتراف میکنه که اطلاعات چندانی درباره نفت و صنعت نفت نداره و هر تحلیلی انجام داده بر اساس تجربیات سالها بازرگانی و اطلاعات مختصری بوده که طی تحقیقات اخیرش درباره نفت به دست آورده. حالا این تحلیلها رو بذارین کنار تحلیلهای اطرافیان مصدق که اکثرا تحصیلکرده و خارج دیده بودن.
نتیجهای که من از این کتاب و خصوصا این نامه گرفتم اینه که وقتی پای بررسی علمی و دقیق و تحلیل شرایط وسط میاد نباید احساسات و علایقمون رو درگیر کنیم. ملی شدن صنعت نفت از لحاظ عاطفی نیروی بسیار قویای داشته و همونطور که میگن عاشق کوره، عشاق ملی کردن صنعت نفت و بریدن دست استعمار از ایران هم توانایی دیدن واقعیات رو نداشتن. مسلما مقاله اول مقداری جانبداری از مصدق و اقداماتش رو در خودش داره و سه مقاله بعدی به عکس کمی بر ضد مصدقن، اما حقایقی این وسط وجود داشت، مصدق بازار جهانی نفت رو نمیشناخت و یا شاید دلش نمیخواست بشناسه، مصدق به آمریکا اعتماد کرد و فکر میکرد آمریکا حداقل بخاطر منافع خودش هم که شده به ایران کمک خواهد کرد. مصدق با توجه به مقالات این کتاب یا سیاست اقتصادیای نداشت و یا سیاست اقتصادی درستی رو برای مقابله با تحریمها اتخاذ نکرد. اغلب اقدامات دکتر مصدق موقتی و بر مبنای شور ملی بود، من نقش کودتا و دشمنی خارجی و عوامل داخلیشون رو در سه اپیزود کودتا نشون دادم و نمیخوام دوباره اونارو اینجا تکرار کنم، اما باید قبول کنیم که مصدق فرشته نبود، همونطور که باید قبول کنیم مصدق شیطان هم نبود. مصدق هم آدمی بود مثل همه و از اشتباه مصون نبود ولی یه تفاوت ریزی اینجا هست، تصمیم اشتباه من که مسئولیتی ندارم به خودم و نهایت اطرافیانم آسیب میزنه اما برای فردی در جایگاه نخستوزیر یک تصمیم اشتباه رو زندگی میلیونها نفر اثر میذاره، پس منطقیه که مصدق باید به صداهای مخالف خودش گوش میداد و به خودش نهیب میزد که شاید داره اشتباه میکنه. اگر توصیههای نمازی رو تو همون دوران شنیده بود و عمل میکرد ممکن بود ما سرنوشت متفاوتی داشته باشیم ولی زمان رو نمیشه به عقب برگردوند و فقط میشه ازش درس گرفت.
موسیقیهای پادکست
- موسیقی فیلم Requiem for a Dream یا مرثیهای برای یک رویا انتخاب شده است که عنوانش هست Lux Aeterna. این فیلم ساخته Darren Aronofsky و محصول سال ۲۰۰۰ است. موسیقی این فیلم را هم که بسیار معروف و شناخته شده است clint mansell آهنگساز انگلیسی ساخته است.
- موسیقی فیلم لئون Leon The Professional ساخته Eric Serra با نام Noon.
- موسیقی فیلم The grey با نام Into The Fray و ساخته Marc Streitenfeld است.
- تیتراژ پایانی فیلم جدایی نادر از سیمین.
- موسیقی بعدی، تم اصلی موسیقی فیلم Good Bye Lenin محصول سال ۲۰۰۳ به کارگردانی Wolfgang Becker آلمانیه. این موسیقی ساخته Yann Tiersen فرانسویه که اگه اسمش براتون آشناست به این خاطره که موسیقی فیلم امیلی Amélie رو هم ساخته.
پیمان یگانه –
حتی اگر پاسخ جایی میان دو گروه باشد که با شما موافقم چهره ی مصدق چهره ی تزویر است. این را در نامه به وثوق الدوله به تاریخ۱۳۲۷ و ۱۱ ذی الحجه و نامه به سفیر شوروی و چندین نامه ی دیگرش میتوان دید.
EpitomeBooks –
البته که من نگفتم مصدق مزور بوده است، بحث بر سر این است که هشدارها داده شده بود ولی کسی توجهی نکرد و البته دولت مصدق آماده برای اقتصاد بدون نفت نبود.