در قسمت قبل با خوندن قسمتی از تاریخ هرودوت خیلی سربسته به سه شکل حکومت که در دوران باستان شناخته شده بودن اشاره کردم، این سه شکل حکومت عبارت بودن از پادشاهی یا مونارشی، الیگارشی و دموکراسی. اما قبل از اینکه سراغ این اصطلاحات بریم باید تکلیف یه سری اصطلاحات که در متن اصلی وجود داشت اما در ترجمه از بین رفته بود رو مشخص کنیم. اول اینکه توی اون قطعه که در ویدیوی قبل خوندم اصلا حرفی از دموکراسی نیست یعنی هرودوت از کلمه دموکراسی استفاده نکرده و اونجا که مگابیز میگه دموکراسی ارزانی دشمنان ایران باد در واقع اصل کلمهای که استفاده میشه حکومت توسط مردمه نه دموکراسی. که در واقع جمله میشه حکمرانی توسط مردم ارزانی دشمنان ایران باد.
نکته دوم درباره کلمه برابریه، اونجا که اوتانه میگه: نظام مردمی در درجه نخست زیباترین نام را دارد که همانا برابری است، کلمهای که برای برابری استفاده میشه ایسونومیه، هانا آرنت معتقد بود که ایسونومی مخالف دموکراسی بوده و به وضعی گفته میشده که شهروندان بتونن بدون اینکه کسی فرمانروا باشه در کنار هم زندگی کنن. این سامان سیاسی که در اون هیچ کس حاکم نبوده احتمالا دوام چندانی نداشته چون تو تاریخ یونان باستان هم ما با شخصیتهایی روبروییم که رهبر یا حاکم دولت-شهر آتن بودن مثل پریکلس و دیگران. پس اینکه بگیم دموکراسی یونانی در واقع ایسونومی بوده نه دموکراسی و دموکراسی چیزیه برخلاف ایسونومی به نظرم اشتباهه چون در مقاطعی از زمان، پولیسهای یونانی خصوصا آتن حاکم داشتن.
یه دلیل دیگه که احتمالا هانا آرنت برداشتی اشتباه از این کلمه داشته اینه که در کتاب تواریخ هرودوت در کل چهار بار کلمه دموکراسی و مشتقات اون آورده میشه که یکی از اون دفعات در ارجاع به سخنرانی اوتانه است. یعنی هرودوت این برداشت رو نداشته که ایسونومی یه چیزه و دموکراسی یه چیز دیگه. پس چرا هرودوت در این جملات از دموکراسی به جای ایسونومی استفاده نکرده؟ این سوال، سوال خوبیه و گویا متاسفانه توجه چندانی بهش نشده چون فرض غالب این بوده که ایسونومی همون دموکراسیه و دموکراسی همون حکومت مردم. که با اغماض فرض درستیه یعنی هر دو ضد جباریت یا تیرانی هستن. همین جا یه پرانتز باز کن توی ترجمهای که تو ویدیوی قبلی خوندم از تیران یا جبار نامی برده نشده و به جاش حاکم خودکامه اومده، بعضیا این دو کلمه رو معادل هم میگیرن اما تفاوت ظریفی بین این دو هست که جلوتر وقتی به تعریف جباریت میرسیم میگم براتون. برای اینکه از ابتدا دقیق باشیم من از همون واژهای استفاده میکنم که هرودوت استفاده کرده. پرانتزو ببندیم
گفتم که دموکراسی و ایسونومی شبیهن و اولین شباهتشونم اینه که هر دو ضد جباریت هستن و دوم اینکه این شکل از حکومت قراره جای جباریت بشینه اما همه حقیقت این نیست.
در نظر هرودوت دموکراسی شکلهای مختلفی داشت که با ایسوهای متفاوتی هم توصیفشون کرده. پیشوند ایسو در یونانی یعنی برابری در نظر هرودوت دموکراسیای که اوتانه توصیف میکنه ایسونومیه یا به عبارتی باید گفت دموکراسی ایسونومیکه، یعنی یه نوع دموکراسی که برابری در اون نهادینه شده، یا به عبارت دیگه نهادهایی ایجاد شدن که برابری رو تضمین میکنن، مسئولیتها به قید قرعه انتخاب میشن و یک جور دموکراسی مستقیم در جریانه.
پس میبینیم که هرودوت برای توصیف یک نوع دموکراسی از واژه ایسونومی استفاده کرده. اما برای دموکراسیهای دیگه واژههای دیگه داره مثلا وقتی به اصلاحات کلایستِنیس که به پدر دموکراسی آتنی معروفه اشاره میکنه به جای ایسونومی از واژه ایسیگوریا استفاده میکنه که به معنای برابری در بیان یا گفتاره و نهاد نیست بلکه فرهنگه، یعنی شرایطی رو به وجود میاره که هر کس بتونه بهترین کاری که از دستش برمیاد رو انجام بده. در واقع ایسیگوریا معادل قدرت در ادبیات آرنته یعنی جایی که مردم جمع میشن و دست به عملی مشترک میزنن. این نوع از دموکراسی رهبر نداره و مردم خودجوش عمل میکنن و جالب اینجاست که هرودوت برای این نوع ساختار سیاسی که بسیار نزدیک به بیفرمانی مورد نظر آرنته از ایسونومی استفاده نکرده.
اما شکل سومی هم وجود داره و اون ایسوکراتیاست که به معنای برابری در قدرته یعنی هیچ کس نباید قدرتی بیشتر از بقیه داشته باشه تا این احتمال وجود داشته باشه که کسی بخواد حاکم بر بقیه بشه یا جبار بشه. یونانیها اعتقاد داشتن که با این نوع از برابری دیگه جباریت به وجود نمیاد.
خب یه جمع بندی کنیم، ایسو یعنی برابری و ترکیبات ایسو دار هر کدام به یه شکلی از برابری اشاره دارن، ایسونومی رو میشه برابری سیاسی دونست یعنی حاکمان به قید قرعه انتخاب میشن. ایسیگوریا بیشتر از اینکه اجتماعی باشه فردی است یعنی همه افراد با هم برابرند و باید فرصتهای برابر برای بهبود زندگی خودشون داشته باشن و ایسوکراتیا هم جلوی قدرت گرفتن یک فرد رو میگیره و به جاش روی قدرت عموم تکیه داره. دموکراسی میتونسته ایسونومیک باشه یا ایسیگوریا یا ایسوکراتیا و جالب اینجاست که حکومت اسپارت که به الیگارشی نزدیکه ایسوکراتیا داشته یعنی اجازه نمیدادن که کسی قدرت مطلق داشته باشه.
هرودوت در واقع با استفاده از این کلمات احتمالا داشته حکومت زمان خودش در آتن رو نقد میکرده که از ایسونومی خالی شده اما ایسیگوریا و ایسوکراتیا رو داشته.
اگه بخوام این مباحث رو خیلی ساده کنم تا مفهومتر بشه میشه اینطور گفت که مثلا جامعهای وجود داره که مردم در اون از برابری اجتماعی و آزادی فردی برخوردارن اما برابری سیاسی ندارن، یعنی میتونن هر جور که میخوان کار کنن، بپوشن، بگردن یا هرچی میخوان بگن اما حق مشارکت سیاسی ندارن و کسای دیگه براشون تصمیم میگیرن و یه فرد عادی هیچ وقت نمیتونه مثلا به قید قرعه رییس جمهور بشه و این کارها در انحصار یه عده خاصه.
پس بر خلاف نظر آرنت ایسونومی یه شکل حکومت که مخالف دموکراسی باشه نیست بلکه شکل خاصی از دموکراسی بوده که به نظر هرودوت بهترینشونم بوده.
قبل از اینکه بریم سراغ مبحث بعدی که درباره تفاوت بین جباریت و خودکامگیه باید بگم اکثر چیزهایی که درباره ایسونومی و دموکراسی در تواریخ هرودوت گفتم برداشت من بود از مقاله دموکراسیهای هرودوت نوشته جول اشلاسر که لینکش رو تو توضیحات ویدیو میگذارم (https://research-bulletin.chs.harvard.edu/2017/04/17/herodotean-democracies/)
حالا بریم سراغ واژه تیرانی یا جباریت و اینکه این کلمه چه فرقی با خودکامگی یا استبداد داره.
در استبداد یک نفر یا یک گروه قدرت مطلق داره، مستبد میتونه رئیس ده باشه یا رئیس قبیله یا پادشاه یا امپراتور. حکومت استبدادی بخاطر داشتن قدرت مطلق میتونه تبدیل به جباریت بشه، حالا جباریت چیه؟ طبق تعریف افلاطون جبار کسیه که حکومتی بی قانون داره یعنی از هیچ قانونی تبعیت نمیکنه و بدون توجه به زیردستانش فقط و فقط منافع خودش رو مدنظر داره، از روشهای ظالمانه و غیراخلاقی برای شکنجه رعایا استفاده میکنه و مزدوران خارجی رو برای ارتش به کار میگیره که مسلما نسبت به مردم اون جامعه یا کشور هیچ رحم و شفقتی نداشتند.
اما تفاوت اینها چیه؟ مستبد برخلاف جبار میتونه خیرخواه باشه یعنی نفع مردمش رو بر نفع شخصی برتری بده، بسیاری از پادشاهان این شکلی بودن. مستبد رعایا رو مثل فرزندان خودش میبینه یعنی معمولا به خودش لقب پدر مردم رو میده و به خیال خودش مثل یه پدر داره مردم رو به سمت پیشرفت و خوبی هدایت میکنه اما جبار اینطور نیست جبار فقط خودش و منافع خودش رو میبینه.
در زبان یونانی مستبد به معنای رئیس خانواده است اما جبار به معنای رئیس حکومته، مسلما بین اعضای خانواده و رئیس خانواده رابطهای عاطفی هم برقراره اما هیچ کس با رئیس حکومت رابطهای عاطفی نداره.
به زعم ارسطو در سلطنت یا مونارشی اگر حاکم به فکر رعایت حال رعایا نباشه اون پادشاهی به جباریت تبدیل میشه، یعنی وجه تمایز اصلی جباریت با استبداد و پادشاهی همین به فکر مردم بودنه است نه چیز دیگه.
و چون همه تصمیمات حاکمی که قدرت مطلق داره نمیتونه درست باشه و به نفع مردم برای همین یکسری کارهای مستبد میتونه به نفع مردم باشه و یکسری کارهاش به ضرر مردم یعنی در عین حال هم مستبد باشه هم جبار. برای همینه که خیلیها استبداد یا خودکامگی رو با تیرانی یا جباریت یکی میگیرن. چون ذات قضیه یکیه یعنی یکی هست که بدون قانون و با قدرت مطلق عمل میکنه.
در قسمت بعد که میریم سراغ تقسیم بندی حکومتها و اینکه چی هستن و تبدیل به چی میشن بیشتر در اینباره صحبت میکنم. امیدوارم که گیج نشده باشین، من تو این ویدیو سعی کردم به دو اصطلاحی که در متن اصلی روایت هرودوت اومده بود بپردازم چون میخواستم از ابتدا تا جای ممکن دقیق کار کنیم، درباره مابقی اصطلاحات هم سعی میکنم تا همین حد یا حتی بیشتر دقیق باشم، مزیت اینکار اینه که هم خودم یاد میگیرم هم سعی میکنم اطلاعاتی سطحی و به درد نخور بهتون ندم، یکی از اصلیترین کاربردهای اینجور بررسی کردن اصطلاحات اینه که ما با مقایسه میتونیم خیلی چیزا رو بفهمیم کاری که فیلسوفایی چون افلاطون و ارسطو کردن تا فرق حکومت خوب از بد رو بهمون نشون بدن.
نقد و بررسیها
Clear filtersهنوز بررسیای ثبت نشده است.