اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه فلسفه سیاسی فلسفه سیاسی قسمت اول – پیدایش فلسفه سیاسی
معرفی رمان سال‌ها
معرفی رمان سال‌ها نوشته آنی ارنو (Annie Ernaux)
برگشت به مطالب
آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر
آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر
فلسفه سیاسی
Click to enlarge

فلسفه سیاسی قسمت اول – پیدایش فلسفه سیاسی

هرودوت در کتاب تواریخش جلسه‌ای رو شرح میده که در اون هفت نفر از بزرگان پارس که یکی‌شون داریوش بزرگ بود درباره شکل حکومت صحبت می‌کنن. این جلسه بعد از کشتن بردیای دروغین برگزار شده و خیلی‌ها در صحت وجود چنین جلسه‌ای شک دارن، برای ما مهم نیست که این جلسه واقعا در ایران برگزار شده یا نه، اونچیزی که برای مهمه اینه که وقتی هرودوت تاریخش رو می‌نوشته یعنی حدود 425 قبل از میلاد این مسائل درباره نوع حکومت مطرح بودن.

فلسفه سیاسیادامه مطلب
فلسفه سیاسیادامه مطلب
دسته ها: سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب برچسب ها: Epitome books, آزادی, اپیتومی بوکس, الیگارشی, بررسی کتاب, پادشاهی, پادکست, پادکست فارسی, توسعه, حکومت, حکومت بد, حکومت خوب, داریوش کبیر, دموکراسی, رفاه, سیاست, عدالت, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, مونارشی, هرودوت, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات
۹۵

سلام من محمدرضام و شما اولین قسمت از سری ویدیوهای فلسفه سیاسی رو تماشا می‌کنید من توی این قسمت می‌خوام درباره زمانی صحبت کنم که فلسفه سیاسی متولد شد یعنی قراره بریم به یونان ۴۰۰-۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تا ببینیم مردم اون دوران چه نگاهی به حکومت داشتن. پس با من همراه باشید.

معمولا اینطور گفته می شه که فلسفه سیاسی از یونان باستان شروع شد، چرا که از اون دوران به بعده که پرسش درباره حکومت به صورت مکتوب دست ما رسیده، احتمال اینکه این مسائل قبل از یونانیان باستان هم مطرح بودن هست. مثلا هرودوت در کتاب تواریخش جلسه‌ای رو شرح میده که در اون هفت نفر از بزرگان پارس که یکی‌شون داریوش بزرگ بود درباره شکل حکومت صحبت می‌کنن. این جلسه بعد از کشتن بردیای دروغین برگزار شده و خیلی‌ها در صحت وجود چنین جلسه‌ای شک دارن، برای ما مهم نیست که این جلسه واقعا در ایران برگزار شده یا نه، اونچیزی که برای مهمه اینه که وقتی هرودوت تاریخش رو می‌نوشته یعنی حدود ۴۲۵ قبل از میلاد این مسائل درباره نوع حکومت مطرح بودن، از اونجا که می‌دونم احتمالا سراغ کتاب تواریخ هرودوت نمی‌رید این تکه‌اش رو از رو می‌خونم:

هرودوت می‌نویسه: پنج روز بعد که آرامش بازگشت، یاران به رایزنی پرداختند و سخنانی گفتند که شاید برخی از یونانیان در اصالت آن تردید کنند ولی به راستی چنین گفتگویی انجام شده است. نخست اوتانه سخن گفت و عقیده داشت که اداره امور مردم به خود ایشان واگذار شود. او گفت: «به نظر من قدرت دیگر نباید از آن یک تن، یکی از ما، باشد: چنین نظامی نه خوشایند است نه خوب. شما دیدید که کمبوجیه با غرور دیوانه‌وار خود چه زیاده‌روی‌هایی کرد، و گواه غرور و خودپسندی این مغ را نیز بودید (منظور همون بردیای دروغینه) نظام پادشاهی که اجازه می‌دهد یک مرد خودسرانه و بدون نیاز به حساب پس دادن فرمانروایی کند چگونه می‌تواند حکومتی متعادل باشد. حتی اگر به پارساترین مرد چنین قدرتی بدهید خواهید دید که به زودی رفتارش دگرگون خواهد شد. بختیاری تازه در او غرور بی‌اندازه پدید می‌آورد و رشک در او زاده می‌شود: او با این دو عیب رو به تباهی می‌گذارد؛ جنایات جنون‌آمیز بی‌شماری انجام می‌دهد؛ گاه سرمست غرور است و گاه مست رشک. در حالی که حاکم خودکامه که همه چیز دارد نباید حسود باشد، اما ذات قدرت چنین است که می‌خواهد عکس این را به هموطنانش ثابت کند. او روز به روز بیشتر به افراد نیک حسد می‌ورزد تنها چون زنده‌اند، و از آنان بیزار می‌شود، فقط از فرومایه‌ترین افراد خوشش می‌آید و خود، سرآمد فرومایگان می‌شود. بدترین تناقض روحیه آن است: اگر به اندازه ستایشش کنی آن را کم می‌انگارد و برمی‌آشوبد، و اگر بسیار بستایی‌اش آن را به چاپلوسی برداشت می‌کند و باز برمی‌آشوبد. بدتر از همه این که: آداب و سنن نیاکانی را سست می‌کند، به زنان دشنام می‌دهد و اهانت می‌کند و هر کسی را بی‌محاکمه می‌کُشد. برعکس، نظام مردمی در درجه نخست زیباترین نام را دارد که همانا برابری است؛ دوم آن که مرتکب هیچ یک از زیاده‌روی‌هایی که یک شاه را می‌آلاید نمی‌شود: وظایف و مسئولیت‌ها به حکم قرعه تعیین می‌شود، قضات مراقب اعمال خود هستند و هر تصمیمی در مقابل مردم گرفته می‌شود. پس پیشنهاد من این است که نظام پادشاهی را کنار بگذاریم و مردم را صاحب اختیار سازیم، زیرا باید تنها روی اکثریت حساب کرد. این بود نظر اوتانه.

نگید که تعجب نکردید، واقعا عجیبه که ۲۵۰۰ سال پیش کسی بوده که از دموکراسی و حکومت مردم حرف زده. قبل از اینکه به ادامه گفتگو بپردازیم بیاید اول یه مقدار این گفته رو بشکافیم، اولین نکته‌ای که اوتانه میگه اینه که چون هیچ نظارتی بر کار پادشاه نیست، نظام پادشاهی به حکومت خودسرانه تبدیل میشه. یعنی چون نظارتی بر کار پادشاه نیست یعنی کسی قدرت نداره که به پادشاه بگه این تصمیم خوبه یا نه و تنها تصمیم گیرنده شخص شاهه اگر پادشاهی تصمیمات درستی نگیره یا دچار رذائل اخلاقی باشه صدمه بزرگی به کشور و مردم وارد می‌کنه. اوتانه یه قدم جلوتر میذاره و میگه حتی اگه بهترین فرد رو هم پادشاه کنیم به مرور اخلاقش خراب میشه، دلیلش هم مشخصه هیچ کس دوس نداره مدام دیگران بهش بگن داره اشتباه می‌کنه، هر کس به اندازه عقل خودش تصمیم می‌گیره و وقتی بهش میگن اشتباه می‌کنه یعنی عقلش درست کار نمی‌کنه، مطمئنا در هر جامعه‌ای آدمایی هستن که عقلشون بیشتر از بقیه کار میکنه ولی پادشاه که خودشو عقل کل می‌دونه نمی‌تونه همچین چیزیو تحمل کنه، برای همین به مرور افراد عاقل و دانا یا حذف میشن یا خونه نشین و دور و بر شاه رو کسانی می‌گیرن که از لحاظ عقلی نشون بدن پایین‌تر از پادشان حالا یا اداشو درمیارن یا واقعا همینطورن. این آدمایی که اوتانه بهشون میگه فرومایه یواش یواش باعث جدایی شاه از جامعه میشن و شاه تماس خودش رو با واقعیت جامعه از دست میده و تصمیماتی می‌گیره که از هیچ عقل سلیمی درنمیاد.

اوتانه مشکل نظارت رو با نظارت مردمی حل می‌کنه و میگه وقتی همه تصمیمات در برابر مردم گرفته بشه تصمیم گیران مراقب کارشون هستن چون همین مردم این قدرت رو هم دارن که اولا با این تصمیم مخالف باشن و همه میدونن که این مسئولیت ابدی نیست برای همین کاری نمی‌کنن که برگشت‌ناپذیر باشه مگر اینکه همه مردم بر سرش توافق داشته باشن. که در بین این مردم عقلای جمع هم هستن. اما یه خطر وجود داره که نفر دوم یعنی مگابیز به اون اشاره می‌کنه

هرودوت می‌نویسه: مگابیز برپایی یک الیگارشی را پیشنهاد کرد. او گفت: «وقتی اوتانه پیشنهاد می‌کند حکومت خودکامگی را کنار بگذاریم، من با او یکسره همداستانم. اما وقتی اصرا می‌ورزد که قدرت را به مردم سپاریم اشتباه می‌کند: این بهترین راه حل نیست. زیرا چیزی ابلهانه‌تر و نامناسب‌تر از یک تودۀ ناآگاه نیست. این اندیشه غیرقابل دفاعی است که برای گریختن از شر نخوت یک خودکامه به نخوت توده لگام گسیخته تن در دهیم. یک خودکامه دست کم می‌داند چه می‌کند، لیک توده حتی این را نیز نمی‌داند. و چگونه می‌تواند بداند در حالی که هرگز دانشی نیاموخته، هرگز خود چیزی زیبا ندیده و همچون رود خروشانی در اوج طغیان، گیج و مست به امور دولتی یورش می‌برد و همه چیز را در هم می‌ریزد؟ نظام دموکراسی ارزانی دشمنان ایران باد! ما باید از میان شهروندان بهترین ایشان را برگزینیم و قدرت را به ایشان بسپاریم. با این شویه همه ما در شمار فرمانروایان خواهیم بود، و طبیعی است که از بهترین شهروندان بهترین رهنمودها را باید انتظار داشت.»

من اینجا یه نکته رو بگم و اون اینکه الیگارشی با آریستوکراسی متفاوته، شکل حکومتی‌ای که مگابیز درباره‌اش صحبت می‌کنه یعنی انتخاب بهترین شهروندان به آریستوکراسی نزدیکه نه الیگارشی که حکومت اقلیتی صاحب قدرت و پوله.

ما تا اینجا با سه شکل حکومت آشنا شدیم، پادشاهی، الیگارشی و دموکراسی که در مورد هر سه در ویدیوهای بعدی صحبت می‌کنیم. اما قبل از اینکه این ویدیو رو تموم کنم جواب داریوش بزرگ که سومین نظر رو داد هم بخونیم.

هرودوت می‌نویسه: داریوش سومین نفری بود که نظر داد. گفت: «به نظر من آن چه مگابیز درباره نظام مردم گفت درست بود اما درباره الیگارشی اشتباه می‌کند. در این جا سه گونه حکومت به ما پیشنهاد شد. اگر این سه نظام را در بهترین شکل آن‌ها پنداریم و بگوییم بهترین دموکراسی است یا بهترین الیگارشی است یا پادشاهی، باز پادشاهی بر همه آن‌ها برتری دارد. به راستی اگر یک فرد تمام فضایل را داشته باشد، هیچ نظام حکومتی بهتر از فرمانروایی یک تن نیست. چنین کسی به خوبی می‌داند چگونه از منافع عمومی پاسداری کند، و برنامه‌های او علیه دشمنان از هر نوع حکومت دیگری بهتر پنهان نگاهداشته خواهد شد. در رژیم الیگارشی که اشخاص برگزیده تمام استعدادهای خود را در خدمت حکومت قرار می‌دهند، همواره بدترین دشمنی‌ها میانشان بروز می‌کند: هرکس می‌خواهد خود رهبر باشد و دیگران نظرش را بپذیرند و در نتیجه همه از یکدیگر متنفر می‌شوند؛ از نفرت نفاق برمی‌خیزد و از نفاق کشتار یکدیگر، و از میان این آشفتگی و کشتار ناچار فرمانروای واحدی پدید می‌آید و همین برتری این نظام را نشان می‌دهد. در نظام دموکراسی که قدرت در دست توده مردم است، گریختن از شر فساد ممکن نیست، آن گاه فساد در زندگی عمومی نه تنها باعث پیدایش نفرت میان بدکاران بلکه موجب دوستی شدید میان ایشان می‌شود و سودبرندگان نیاز دارند به تفاهم برسند تا کل جامعه را بهتر تاراج کنند. این وضع ادامه می‌یابد تا فردی به دفاع از مردم برخیزد و این اعمال را سرکوب کند، و در آن صورت ستایش عموم را برمی‌انگیزد و به زودی فرمانروایی فقط از آن او می‌شود، و بالا رفتن این گونه قهرمانان از پلکان قدرت بار دیگر ثابت می‌کند که نظام پادشاهی بهتر از همه است. در پایان، سخن کوتاه ما این آزادی خود را از کجا به دست آورده‌ایم؟ آن را مرهون چه کسی هستیم؟ و از آنجا که همه را مدیون یک مرد هستیم (منظور کوروشه) نظر من آن است که همین نظام را نگاهداریم. وانگهی وقتی نظام نیاکانی ما نیک است و خوب عمل می‌کند چرا باید آن را کنار گذاریم؟»

در جواب داریوش دو نکته از همه واضح‌تره یکی اینکه پادشاهی رو امری ناگزیر می‌دونه و دوم اینکه نظام نیاکانی است و کار می‌کنه. فعلا همین‌ها رو که گفتم داشته باشید تا در قسمت بعدی بیشتر درباره هر سه نوع نظام‌ها حرف بزنیم.

نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 نظر
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

نقد و بررسی‌ها

Clear filters

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “فلسفه سیاسی قسمت اول – پیدایش فلسفه سیاسی” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

سوفسطایی قسمت سوم
پیش نمایش

چرا همیشه حق با قوی‌ترهاست؟ حقیقت تلخ عدالت در سیاست

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
مقاومت، عصیان و مرگ
پیش نمایش

مقاومت، عصیان و مرگ

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
کاور اپیزود کتاب انقلاب نوشته هانا آرنت
پیش نمایش

اپیزود شصت و پنجم: انقلاب قسمت چهارم

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
کاور اپیزود شصتم اندیشه توکویل
پیش نمایش

اپیزود شصتم: اندیشه توکویل

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست کتاب توتالیتاریسم
پیش نمایش

اپیزود پنجاه و دوم: توتالیتاریسم-قسمت دوم

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
اپیزود سی‌ و نهم: چهار مقاله درباره آزادی-قسمت اول
پیش نمایش

اپیزود سی‌ و نهم: چهار مقاله درباره آزادی-قسمت اول

پادکست, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
(2)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب قدرت بی‌قدرتان
پیش نمایش

قسمت بیست و نهم: قدرت بی‌قدرتان

پادکست, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب فلسفه سیاسی
پیش نمایش

قسمت سیزدهم: فلسفه سیاسی

پادکست, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
    بستن
    • صفحه اصلی
    • یوتیوب
    • پادکست
    • بلاگ