قبل از هر چیز لازم است توضیح کوتاهی درباره عنوان کتاب بدهم، عنوان این کتاب با فلسفه شروع میشود، فلسفه در اکثر فرهنگها و میانِ مردم ملل مختلف واژهای با ابهت و ترسناک است، به طوری که کمتر کسی سعی میکند به سمت آن برود اما همیشه اینطور نبوده.
اگر آشنایی مختصری با فلسفه داشته باشیم میدانیم سقراط که جزءِ اولین فیلسوفان یونانی بود، سئوالات خود را از رهگذارن میپرسید، سئوالهایی که با زندگی و شخصیت افراد ارتباط داشت و رهگذران هیچگاه اعتقاد نداشتند که این بحثها فلسفی است و از آن اجتناب نمیکردند.
بعد از ارسطو و کتاب مابعدالطبیعهاش فیلسوفان به دو دسته تقسیم شدند: فیلسوفان هنر زندگی و فیلسوفان سیستماتیک. فلسفهی سیستماتیک که بیشترین حجم آثار فلسفی را هم به خود اختصاص داده چیزی است که باعث ترس مردم از فلسفه شده است. ما در این کتاب با فلسفهی رِواقی که یک فلسفهی زندگی است سر و کار داریم.
اما چرا داشتن فلسفهی زندگی مهم است؟
تا حالا از خودتان پرسیدهاید که از زندگی چه میخواهید؟ ممکن است بگویید همسری مهربان، کاری خوب، خانهای زیبا و … اما اینها در زندگی هستند. چه چیزی از همهی اینها برای شما ارزشمندتر است؟ هدف زندگی چیست؟ برای رسیدن به چه چیزی خلق شدهایم یا تکامل یافتهایم؟ وظیفهی ما چیست؟
پاسخ دادن به این سئوالات کار آسانی نیست.
فلسفهی تحلیلی امروزی به این مسائل نمیپردازد.
ادیان هم چگونگی خوب زندگی کردن را به عهده افراد میگذارد و اگر هم مطلبی را عنوان کنند آنقدر محتاطانه میگویند که در قالب مستّحبات دیده میشود. به همین دلیل است که مسیحیان لوتری، باپتیستها، یهودیان، مورمونها و کاتولیکها علیرغم اختلاف دیدگاه در مذهب عمیقاً شبیه هم زندگی میکنند، به کارهای مشترکی اشتغال دارند، جاهطلبیها و آرزوهای شغلی یکسانی دارند و در خانههای یکسانی زندگی میکنند و مطابق مد روز جامعه هستند.
داشتن هدف اصلی برای زندگی مترادف است با فلسفهی یکدست و منسجم برای زندگی.
چون بدون داشتن فلسفه ممکن است با تمام تلاشهایمان بد زندگی کنیم و سرگرم چیزهای بی ارزش شویم. همچنین ممکن است حتی با انتخاب هدف و بدون برنامه ریزی درست عمرِ خود را هدر دهیم.
همچنین اگر فلسفهای برای زندگی داشته باشیم، تصمیمگیری نسبتاً برایمان روشن و آسان خواهد بود: وقتی که قرار است بین دو گزینهای که زندگی پیشِ پایمان قرار داده یکی را انتخاب کنیم، به راحتی آن گزینهای را انتخاب میکنیم که به احتمال بیشتری ما را در رسیدن به هدفی که فلسفهی زندگیمان ایجاب میکند، یاری خواهد کرد.
پس اولین جزءِ فلسفهی زندگی انتخاب هدف درست و دومین جزء آن داشتن راهکاری برای رسیدن به هدف است.
در یونانِ قدیم مدارسی بودند که تمام همّ و غمشان پاسخ به این سئوالات بوده اما امروزه نشانی از این مدارس نیست. تنها چیزی که برجا مانده آثار معلمانِ فلسفهی این مدارس است.
ما در این کتاب با یکی از این فلسفهها آشنا میشویم: فلسفهی رواقی؛ و برای این آشنایی لازم است که
یک چگونگی پیدایش فلسفهی رواقی را بدانیم.
دو هدف فلسفهی رواقی را بفهمیم.
سه راهکارهای رسیدن به هدف رواقیون را یاد بگیریم.
و در آخر از تجربیات نویسنده برای رواقی زیستن استفاده ببریم.
لازم به ذکر است که نویسنده گاه در فلسفهی رواقی دست برده است مثلا در بخش چگونه شکست ناپذیر شویم این دست بردن نشان داده میشود و دلیل اینکار را در بخش تجربیات خودش از رواقی زیستن توضیح میدهد.
تعبیر زندگی خوب گمراه کننده است پاسخ انسان متعارف به این پرسش بنیادین خلاصه میشود در سه چیز ۱- لذت جسمانی ۲-ثروت ۳-حیثیت اجتماعی اما میشود همهی اینها را داشت و زندگیِ خوبی نداشت
پیدایش فلسفه رواقی و هدف آن
قرن ششم پیش از میلاد قرن جالبی است فیثاغورس در ایتالیا، طالس، آناکسیماندروس و هراکلیتوس در یونان، کنفوسیوس در چین و بودا در هند ظهور میکنند
اپیکور ثمره مکتب فلسفی فیثاغورس و سقراط ثمره مکتب فلسفی آناکسیماندروس است.
فیلسوفان پیش از سقراط عمدتاً به تبیین سرشت جهان و پدیدههای آن علاقمند بودند که امروزه به آن علوم تجربی میگویند. اما سقراط توجهش را یکسره معطوف به وضعیت و احوال انسانی کرد.
دستاوردهای سقراط عمدتاً سلبی بودند یعنی در واقع نشان میداد که چه چیز نمیدانیم.
تاثیر سقراط شاملِ دو بخش میشود ۱- نظرورزی که افلاطون ادامه دهنده آن بود و رشد چشمگیری داشت. ۲- نحوه زندگی که آنتیستنس Antisthenes آن را ادامه داد (بنیانگذار مکتب کلبی) و تقریباً متوقف شد.
رِواقی مکتبی فلسفی است که بهوسیله زنون کیتیومی (کیتیوم شهری است در قبرس) (با زنون خالق پارادوکس آشیل و لاکپشت اشتباه نشود) تأسیس شد. عنوان رواقی برای آن بدین مناسبت است که کلاسِ درسِ ایشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد.
زنون بعد از سانحهای دریایی از آتن سردرمیآورد و از آنجا که با فلسفهی سقراط آشنایی داشت در آتن به دنبال فیلسوفی شبیه سقراط گشت و با کراتس کلبی آشنا میشود و پس از کسب دانشهای روز و تاثیر از مکاتب کلبی و اپیکوری، مکتب رواقی را تاسیس میکند.
اجزاءِ فلسفهی رواقی منطق، فیزیک و اخلاق است.
علاقهی رواقیون به منطق به این خاطر است که عقلانیت وجه ممیز انسان و حیوان است و منطق علم بررسی شیوههای درست استدلال است. همچنین کمک می کرد کودکانی که به این مدارس برای آموزش فرستاده می شوند توانایی استدلال و بحث را داشته باشند چرا که در آتن آن زمان این توانایی برای پیشرفت مردم در سلسله مراتب شهروندی و حکومتی ضروری بود.
فیزیک رواقی فارغ از تبیین پدیدههای طبیعی به قلمرو دیگری نیز می پرداخت که ما امروز به آن الهیات میگوییم.
اما مهمترین بخش تعلیمات مکتب رواقی اخلاق رواقی است که با اخلاق امروز متفاوت است اخلاق امروزی علم بررسی خوب و بد اخلاقی است در حالیکه رواقیون به روح و روانی نیک اعتقاد دارند. دغدغهی محوری این اخلاق بایدها یا نحوه بودنی است که برای انسانها یک زندگی خوب و شکوفا را به ارمغان میآورد.
تعبیر زندگی خوب گمراه کننده است پاسخ انسان متعارف به این پرسش بنیادین خلاصه میشود در سه چیز
۱- لذت جسمانی ۲-ثروت ۳-حیثیت اجتماعی اما میشود همهی اینها را داشت و زندگیِ خوبی نداشت پس جواب چیست؟ فضیلتمند باش اما فضیلت در دنیای امروز مترادف راهبههاست که عمری در پاکدامنی زندگی کردهاند. خوبی و فضیلت نزد رواقیان این است که فرد تا چه اندازه به وظایف انسانی خود به عنوان موجودی صاحب عقل و اجتماعی عمل میکند که مترادف است با زیستن مطابق طبیعتی که برای آن خلق شده است.
ما انسانها به دلیل وجود عقل باید موجوداتی معقول و اندیشمند باشیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم پس وظایفی در قبال همنوعانمان داریم.
مکتب رواقی از یونان به روم میرسد، رواقیون رومی فیزیک و منطق را حذف کردند و آرامش را به جایِ فضیلت نشاندند. آرامش به نسبت فضیلت برای رومیان مهمتر بوده و خریدار بیشتری داشته است در حقیقت آرامش برای رومیان راه برای رسیدن به فضیلت بوده اما برای یونانیان صرف تعقل برای رسیدن به فضیلت کافی بودهاست.
پس هدف فلسفهی رواقی رسیدن به آرامش و فضیلت است. رواقیون معتقدند که احساسات منفی همچون ترس، خشم، اضطراب، اندوه و حسادت نمیتوانند برای انسان زندگی خوبی بسازند. در نتیجه ابتدا باید مانعِ به وجود آمدن این احساسات شد و اگر به وجود آمدند فرو بنشاندش.
برای انسان مدرن نیز رسیدن به آرامش جذابتر از رسیدن به فضیلت است. به همین منظور در این کتاب به رواقیون رومی پرداخته میشود.
چهار رواقی مطرح رومی که در کتاب به آنها اشاره میشود عبارتند از:
سِنِکا که از همه بهتر مینوشت و نوشتارها و نامههایش به لوکیلیوس بسیار به فهم فلسفهی رواقی کمک میکند. نمایش نویس موفق، سرمایهگذار بانکی و سناتور و مشاور امپراطور نرون بود و توسط نرون کشته شد.
موسونیوس که دستورات عملی برای خوردن و پوشیدن و زندگی جنسی و نحوه رفتار با والدین دارد. در دوران نرون تبعید شد. اعتقاد داشت که خدایان به زنان و مردان قدرت تفکر یکسانی داده است و زنان هم میتوانند همانند مردان از تحصیل و مطالعه فلسفه سود ببرند.
اپیکتتوس بخاطر تحلیلش اهمیت دارد که بیان میکند چرا رواقی بودن آرامش میآورد.
و تأملات مارکوس آورلیوس که نحوه زندگی روزمرهی یک رواقی را نشانمان میدهد.
راهکارهای رسیدن به آرامش
فکر کردن به اتفاقات ناگوار
یکی از مهمترین مسائلی که میتواند آرامش را بههم بزند وقوع اتفاقات ناگوار است، مثل از دست دادن عزیزی، یا از دست دادن ثروت و یا حتی از دست دادن یک عضو از بدن.
خیلی از اتفاقات ناگواری که برایمان پیش میآید با دور اندیشی قابل اجتناب است و این مستلزم این است که ما از قبل احتمال وقوع حادثه را در نظر بگیریم، رواقیون پیشنهاد میکنند با فکر کردن به اتفاقات ناگوار از وقوعشان پیشگیری کنیم.
دوم اینکه اگر از قبل به بدترین اتفاقاتی که ممکن است برایمان پیش بیاید فکر کرده باشیم تأثیر مخرب آن بر ما کمتر میشود.
سوم ما انسانها عمدتا به این دلیل ناشادیم که سیری ناپذیر هستیم. پس از آنکه سخت برای چیزی که میخواستیم تلاش کردیم پس از به دست آوردنش علاقهمان را نسبت به آن از دست میدهیم و دچار ملال میشویم و برای رهایی از ملال سراغ ارضای نیاز بعدی میرویم.
دو تن از روانشناسان به نامهای شین فردریک و جورج لُوِنستاین این پدیده را با بررسی برندگان لاتاری مورد مطالعه قرار دادند و نامی به آن دادهاند: خوگیری به لذت. برندگان لاتاری پس از یک دوره کوتاه کیفوری دوباره به همه چیز عادت میکنند.
پس لازم است که راهی برای تجدید میلمان به چیزهایی که داریم پیدا کنیم. البته اینکار به آسانی گفتنش نیست. رواقیون توصیه میکردند که تصور کنیم هرچه داریم را از دست بدهیم تا بعد قادر باشیم قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم و از داشتههایمان بیشتر لذت ببریم. دقیقاً همان لحظه که فرزندمان را میبوسیم باید به این فکر کنیم که شاید همین فردا او را از دست بدهیم. کسی که چنین دیدگاهی دارد قدر عزیزانش را بیشتر از کسی میداند که فکر میکند عزیزانش همیشه در کنارش خواهند بود و زمان کافی برای وقت گذراندن با آنها دارد.
بعضیها فکر میکنند کیف کردن از چیزها کار بچهگانهای است. به نظر ایشان نباید قانع بود باید بیشتر و بیشتر خواست. اگر هدف رسیدن به رضایت است به کم راضی شدن نه تنها عیب نیست بلکه موهبت هم هست.
همچنین نباید فکر کردن به اتفاقات ناگوار را با نگران بودن یکی کنیم.
رواقیون توصیه میکنند مبادا که به چیزی که مایهی لذت شماست زیاده از حد دل ببندید و باید آماده دگرگونی اوضاع باشید.
چگونه شکست ناپذیر شویم؟
اگر به دنبال رضایت خاطر هستید، بهتر و راحتتر این است که خودتان و خواستههایتان را تغییر دهید و مطابق طبیعت کنید تا اینکه به دنبال تغییر جهان پیرامونتان باشید.
دوگانهی اختیار چیست؟ رواقیون معتقدند بعضی چیزها در اختیار ماست و بعضی چیزها خارج از اختیار ما.
اگر خواهان چیزهایی که خارج از اختیار ماست باشیم آرامش خود را از دست میدهیم. چرا که اگر به آن چیزی که میخواهیم برسیم نرسیم دچار احساس بداقبالی، ناکامی، بیچارگی و آزردگی میشویم و اگر به آن برسیم در طی زمانی که آن چیز را میخواستیم و به آن نرسیده بودیم گرفتار نگرانی و اضطراب بودهایم.
اما آیا این منجر به انفعال رواقیون نمیشود؟ رواقیون معتقدند که اهداف بیرونی باعث برهم خوردن آرامش میشود پس در چنین شرایطی یک فرد رواقی به جای اهداف بیرونی مثلاً پیروزی در مسابقه تنیس به دنبال اهداف درونی میرود که به بهترین نحو بازی کردن است اگر قهرمان شود که چه بهتر و اگر نشود دلسرد و ناامید نمیشود.
رواقیون معتقدند که اهداف درونی روی اهداف بیرونی تاثیر میگذارد.
اما به نظر نویسنده این دوگانه کامل نیست چون مسائلی وجود دارند که کاملاً در اختیار ما نیستند اما کاملاً از اختیار ما خارج هم نیستند مثل برنده شدن در یک مسابقه.
تقدیر گرایی
به اعتقاد رواقیون یکی از راههای حفظ آرامش این است که نسبت به اتفاقاتی که برایمان میافتد، رویکردی تقدیر گرایانه داشته باشیم. به گفته مارکوس انسان خوب هر تجربهای را که سرنوشت برایش مقدر میکند را از دل و جان میپذیرد. البته تقدیرگرایی رواقی در مورد گذشته وحال است نه آینده و البته منظورشان این نیست که نباید از گذشته درس گرفت بلکه منظور این است که نباید در اما و اگرهای گذشته ماندگار شد.
در پاسخ به شبههی اینکه ممکن است فلسفه رواقی به بی خیالی و قناعت بیش از حد بیانجامد: رواقیون سرشناس انسانهای موفق و ثروتمندی بودند بااینکه به دنبال چنین اهدافی نبودند اما به این اهداف هم رسیدند چون در جهت انسان بهتر شدن تلاش میکردند.
پرهیز از لذّت
رواقیون معتقدند تن دادن به لذتها به دلیل سیری ناپذیر بودن انسان یکی دیگر از عوامل بههم خوردن آرامش ماست. گاهی لازم است به خودمان سختی بدهیم.
از این کار سه فایده عایدمان خواهد شد:
یک خودمان را برای شرایط سخت که ممکن است روزی به سراغمان بیاید آماده میکنیم.
دو کسی که گهگاه سختیهای کوچک را تحمل کند سختیهای بزرگتری هم میتواند تاب آورد و درباره اتفاقات ناگواری که ممکن است در آینده بیفتد نیز اضطراب و استرس کمتری دارد.
سوم به ما این امکان را میدهد که بتوانیم از داشتههایمان بیشتر لذّت ببریم.
گاهی اوقات باید از لذّتهای نسبتاً بیضرر چشمپوشی کرد برای تمرین خویشتنداری و پرهیز از لذّت. رواقیون انسانهای لذّتستیزی نیستند بلکه همهی حرف آنها این است که باید احتیاط کرد و اندازه نگه داشت.
مراقبه و تأمل
مراقبه و تأمل به ما کمک میکند که وضعیت خود را در جهت رسیدن به هدف که همان آرامش و فضیلت است مورد بررسی قرار دهیم، زمانهایی در روز و یا موقع خواب بررسی کنیم در روز چه کارهایی کردیم و باید چطور عمل میکردیم.
توصیههایی برای رواقی زیستن
روابط اجتماعی
چطور میتوان در عین حفظ ارتباط با دیگران آرامش خود را نیز حفظ کرد؟
ما در ارتباط با دیگران حقِ انتخاب نداریم اما در انتخاب دوستان چرا. رواقیون معتقدند صفات بد مسریاند و باید از دوستی با آدمهایی که ارزشهای پست و تباه دارند اجتناب کرد، همچنین از آدمهای ناراضی و همیشه شاکی هم باید فاصله گرفت ساموئل جانسون برای این آدمها اصطلاح غصه خور یا seeksorrow را در لغت نامه معروفش آورده است.
وقتی با آدمهای مزاحم سر و کار داریم باید یادمان باشد که خودمان نیز مزاحمیم. وقتی عیبها و اشتباهات یک نفر اذیتمان میکند، باید برگردیم و به اشتباهات و عیبهای خودمان هم نگاه کنیم و به خاطر داشته باشیم که رنجش ما بیش از رفتارهای او به ما آسیب میزند. مهمترین خطری که در تعامل با آدمهای مزاحم تهدیدمان میکند این است که آنها در دل ما نفرت ایجاد کنند. نفرتی که آسیبش به خودِ ما میرسد. اگر زمانی در دلت نسبت به کسی احساس عصبانیت و نفرت کردی و خواستی تلافی کنی، یکی از بهترین راههای تلافی کردن این است که سعی کنی مثل او نباشی.
توهین و صبر در برابر تحقیرها
یکی دیگر از عوامل برهم زنندهی آرامش توهین و تحقیر دیگران نسبت به ما است. یکی از راهکارهای تسکین دهندهی رواقیون این است که دمی درنگ کنیم و ببینیم حرفی که شخص توهین کننده میزند راست است یا نه.
اگر حرف درستی زده باشد که جای ناراحت شدن ندارد. راهکار بعدی این است که ببینیم شخص توهین کننده چقدر از ما شناخت دارد ممکن است یک نفر حرف بدی درباره ما بزند ولی قصد آزار دادن ما را نداشته باشد. راهکار سوم در نظر گرفتن جایگاه فرد توهین کننده است اگر این فرد برایمان مهم است و اگر برای نظرش ارزش قائلیم نباید از انتقادش ناراحت شویم. اگر فرد انتقاد کننده انسان حقیر و بیمایهای باشد در این صورت نه تنها جای ناراحتی نیست که خوشحال هم باید بود چون احتمالاً کار درستی انجام میدهیم. راهکار چهارم این است که وقتی کسی توهینی به ما میکند، در واقع خود ما عامل رنجش و آزردگی ناشی از این توهین هستیم.
اما رواقیون در جواب فرد هتاک و منتقد نیز توصیههایی دارند مثلاً توصیه رواقیون پاسخ با طنز است. یا یکی از روشهای دیگر دست انداختن خودمان است و برگزار کردن توهین دیگران به خنده. روش دیگر برای کسانی که شوخطبعی و حضور ذهن ندارند سکوت و نادیده گرفتن است.
رواقیون معتقدند بعضی توهینهایی نیز وجود دارند که نیاز به برخورد شدید دارند مثلاً در مواردی که شخص توهین کننده متوجه سکوت یا برخورد طنزآمیز ما با خودش نشود که نشاندهنده عدم تمایل ما به همکلام شدن با ایشان است. یا در مواردی که شاگرد به استاد توهین میکند باید برخورد جدی صورت گیرد.
اندوه و ماتم
احساساتی مانند اندوه و ماتم عمدتا غیرارادی است. نمیتوان غم و اندوه را به طور کامل از زندگی حذف کرد اما رواقیون معتقدند که میتوان کاری کرد تا غم و اندوهی که در طول زندگیمان تجربه میکنیم به کمترین مقدار ممکن برسد.
نخستین راهکار رواقیون برای پیشگیری از اندوه، فکر کردن به اتفاقات ناگوار است که باعث آمادگیِ ما میشود.
راهکار دیگر بهکارگیری عقل است، گرچه عقل نمیتواند اندوه ما را به طورِ کامل برطرف کند اما میتواند زیادهروی و افراط را از آن دور کند.
اپیکتتوس هم برای مهار اندوه توصیههایی دارد مخصوصا توصیه میکند مراقب باشیم غم و اندوه دیگران به ما سرایت نکند.
بعضیها ممکن است از این توصیه ناراحت شوند و بگویند ما نباید وقتی دیگران عزادار یا سوگوارند تظاهر به همدردی کنیم. در جواب این ایراد باید گفت که توصیه به اینکه برای همدردی با دوستی که غصهدار است خودمان هم واقعا غصه بخوریم، همانقدر احمقانه است که برای کمک کردن به کسی که مسموم شده، خودمان هم سم بخوریم. اندوه یک حس منفی است که باید تا جایی که میتوانیم ازآن بپرهیزیم و کمک کنیم دوستمان بر ماتم و اندوهش غلبه کند.
خشم
خشم مانند اندوه یک واکنش عاطفی ناخودآگاه است
به نظر سنکا خشم جنون آنی است و ویرانیای که برجا میگذارد وحشتناک است. از سر خشم است که این همه آدم در اطراف ما کشته میشوند و شهرها و کشورها ویران میشوند. بعضیها معتقدند خشم فوایدی هم دارد و باعث انگیزه به فرد میشود اما سنکا با این نظر مخالف است و میگوید که وقتی آتش خشم را روشن کردیم، خاموش کردنش در اختیار ما نیست هر قدر هم که در آغاز به نفعمان بوده باشد.
البته این بدان معنا نیست که وقتی اجحافی در حق ما شد عکس العمل به خرج ندهیم فقط نباید با عصبانیت انجامش دهیم و در برابر افرادی که منطقی سرشان نمیشود باید تظاهر به عصبانیت کرد.
سنکا برای پرهیز از عصبانیت توصیههای مشخص فراوانی دارد. او میگوید باید با دو نوع تمایل در درون خودمان مقابله کنیم: یکی تمایل به بد فکر کردن در مورد دیگران و دیگری تمایل به داوری شتابزده در مورد انگیزههایِ آنان. اگر زیاده از حد حساس باشیم، خیلی زود از کوره درمیرویم.
معمولاً چیزهایی که باعث عصبانیت ما میشوند در عمل هیچ آسیب واقعی و مشخصی به ما نمیزنند. این جور چیزها صرفا مایهی رنجش خاطرند.
سنکا توصیههایی هم برای کنترل خشم دارد که مشابهش را در بودیسم هم میتوان سراغ گرفت. به هنگام خشم باید سعی کنیم تمام علائم خشم را به عکسش تبدیل کنیم. صدایمان را پایین بیاوریم و چهرهمان را آرام کنیم. اگر این کار را بکنیم حال درونیامان خیلی زود شبیه حال بیرونیامان میشود.
اگر با تمام این تمهیدات عصبانی شدیم و تندی کردیم باید بلافاصله عذرخواهی کنیم، عذرخواهی میتواند اثرات خشممان را کاهش دهد و باعث آرامشمان شود و جلوی فکر کردن به این موقعیت را بگیرد و با پذیرش اشتباهمان احتمال تکرار آن در آینده را کاهش دهد.
شهرتطلبی
به نظر رواقیون دلیل عمده ناخرسندی آدمیان سرگشتگی آنها دربارهی امور ارزشمند است.
یکی از چیزهای اشتباهی که آدمها دنبالش هستند شهرت است. همه افرادی که در پی کسب شهرتاند در یک باور مشترکند: اینکه کسب شهرت و محبوبیت مایه شادی و خوشبختی است. اما به این نکته توجه ندارند که شهرت در هر سطحی بهایی دارد و به اعتقاد رواقیون این بها آنقدر گزاف است که کل مواهب شهرت به پای آن نمیرسد.
اگر دنبال موقعیت و اعتبار اجتماعی باشیم به دیگران اجازه میدهیم که آزادیمان را سلب کنند در این صورت باید به سراغ کارهایی برویم که احتمال تحسین شدن از طرف دیگران را بیشتر کند و از کارهایی که ممکن است ما را از چشمشان بیندازد پرهیز کنیم.
یک فرد رواقی همانقدر که به نارضایتی دیگران بیاعتناست به رضایتشان هم باید بیاعتنا باشد.
یکی از راههای غلبه بر وسواس تحسین و ستایش دیگران این است که بدانیم برای جلب تحسین و تمجید دیگران ناگزیریم ارزشهای آنها را بپذیریم. در نتیجه باید لحظهای درنگ کنیم و ببینیم اگر ارزشهای ما با آنها ناسازگار باشد چه؟ اگر دیدیم که چنین است باید با کمال میل و از سر رغبت بیخیال تعریف و تمجید این قبیل آدمها شویم.
در باب زندگی پرزرق و برق
دلیل اصلی جستجوی ثروت میل ما به شهرت است هرچه میزان زرق و برق زندگی بیشتر شود توان انسان برای لذت بردن از چیزهای ساده و معمولی کم میشود در نتیجه توانشان برای لذت بردن از زندگی کاهش مییابد.
رواقیون توصیه میکنند ثروت باید آنقدری باشد که نه به فقر منجر شود و نه خیلی از فقر فاصله داشته باشد ولی اگر یک رواقی به خاطر تلاشهایش به ثروت رسید باید از ثروتش استفاده کند و لذت ببرد ولی هر چند وقت یکبار زندگی فقیرانه را امتحان کند تا توان لذت بردنش از زندگی کاهش نیابد.
توصیههای نویسنده دربارهی رواقی زیستن
نویسنده به شرح اتفاقاتی میپردازد که پس از انتخاب فلسفهی رواقی به عنوان فلسفهی زندگیاش با آنها مواجه شده است که خواندنش خالی از لطف نیست و من برای کوتاه شدن بحث اینجا مطرح نمیکنم.
انتخاب فلسفهی زندگی مانند انتخاب همسر است. هیچ کس نیست که همسر مناسب برای همه باشد و با شخصیت و شرایط و احوال همه مطابق باشد. رواقی زیستن ممکن است برای شما مناسب نباشد ولی امتحان این فلسفه ضرر چندانی هم ندارد و زمانِ زیادی از شما نمیگیرد و در عوض فواید بسیاری به دنبال خواهد داشت.
نویسنده توصیههای زیادی برای رواقی زیستن دارد که دو تا از آنها را اینجا میآورم و مابقی را میتوانید در کتاب پیدا کنید.
- رواقی مخفی باشید تا از مسخره شدن توسط اطرافیان در امان بمانید چرا که اطرافیان زمانی که بدانند شما مانند آنها زندگی نمیکنید و اصول و فلسفهای برای خود دارید ممکن است دستتان بیندازند.
- همه تکنیکهای رواقی را به یکباره امتحان نکنید. با یکی از تکنیکها شروع کنید ماهر که شدید سراغ تکنیک بعدی بروید.
موسیقیهای پادکست
- موسیقی اول متعلق به Eddie vedder خواننده آمریکایی است با نام Guaranteed از آلبوم Into the wild در سبک فولک راک ساخته شده. این آلبوم در فیلمی به همین اسم ساخته شون پن Sean Penn در سال ۲۰۰۷ استفاده شده که داستان جوونیه که زندگی در شهر رو رها میکنه و به دامان طبیعت میره، این فیلم بر اساس زندگی واقعی Christopher McCandless که نقشش رو Emile Hirsch بازی میکنه ساخته شده. اوصیکم به دیدن.
- موسیقی دوم از مجموعه موسیقیهای رایگان سایت Bensound به نام Tomorrow انتخاب شده که میتونید از اینجا دانلودش کنید.
- موسیقی سوم تیتراژ آغازین سریال West World ساخته رامین جوادی هستش. West world هم یکی از سریالهای جدید شبکه HBO هستش که توصیه میکنم حتما ببینید و نقدهای این سریال رو هم از سایت زومجی بخونید.
- موسیقی بعدی، موسیقی فیلم Brokeback Mountain محصول سال ۲۰۰۵ با بازی Heath Ledger و Jake Gyllenhaal است که این موسیقی ساخته Gustavo Alfredo Santaolalla هستش که موسیقی فیلم اکثر کارهای Alejandro González Iñárritu رو ساخته و من از موسیقیهای ایشون توی قسمتهای مختلف پادکستم استفاده زیادی کردم. کلا یکی از آهنگسازهای مورد علاقه من هستن ایشون.
- موسیقی پایانی پادکست هم ساخته José Feliciano خواننده، آهنگساز و نوازنده پورتوریکویی است با عنوان Greensleeves
عباس –
ممنون دوست عزیز که زحمت انتشار تجربه ات از خوندن کتاب با ما به اشتراک میذاری. دارم پادکست رو گوش میدم و لذت میبرم
EpitomeBooks –
خواهش میکنم عباس آقای عزیز، امیدوارم در آینده بتونم بهتر و بیشتر در خدمتتون باشم.
محمد –
سلام .لینک دانلود خرابه ظاهرا
EpitomeBooks –
سلام، خراب نیست، از طرف خارجی تحریم شدیم، برای دانلود از وی*پی*ان باید استفاده کنید.
هوشنگ –
این کتاب و این نگرش عالیه و با توصیه نمیشه بهش رسید یکی و مهمترین دریچه ورودش داشتن زمینه نهفته و نهانی است و دیگری داشتن دغدغه جستجوی خوبی درونی است . فقط بخونید تا متوجه بشید
ناشناس –
متن روان و رسا ،پر مغزو محتوی ، موزیک درخور مخاطبا
ناشناس –
خیلی خوب بود. به نظرم خلاصه عالی انجام شده بود.
فقط یه جاهایی لحنتون خسته کننده بود.
ناشناس –
دم شما گرم
مهتاب پورجواد –
ممنون برای این انتخاب و ارائه