اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه فلسفه سیاسی سوفسطایی‌ها: حکمت‌پیشه‌هایی بدنام یا معماران علوم انسانی؟
در باب داستان
ما چرا عاشق داستانیم؟ داستان چه ارتباطی با زندگی واقعی دارد؟
برگشت به مطالب
سکوت در جهان آلبر کامو
گنگ‌ها داستانی از آلبر کامو از مجموعه داستان تبعید و سلطنت
سوفسطایی‌ها: حکمت‌پیشه‌هایی بدنام یا معماران علوم انسانی؟
Click to enlarge

سوفسطایی‌ها: حکمت‌پیشه‌هایی بدنام یا معماران علوم انسانی؟

سوفسطایی‌ها بدنام‌ترین چهره‌های تاریخ فلسفه‌اند، اما آیا واقعاً سزاوار این بدنامی هستند؟ در این ویدیو با چهره واقعی سوفسطایی‌ها آشنا می‌شویم، اینکه چگونه فلسفه را متحول کردند و چرا افلاطون و دیگران آن‌ها را محکوم کردند. اگر به تاریخ فلسفه، دموکراسی آتن، یا مناظرات عمیق فلسفی علاقه دارید، این ویدیو را از دست ندهید!

جبارها چه کسانی هستند و جباریت چیست؟ فلسفه سیاسی قسمت هشتمادامه مطلب
دسته: سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب برچسب: Epitome books, آتن, اپیتومی بوکس, اصطلاحات سیاسی, بررسی کتاب, پروتاگوراس, دموکراسی, سوفسطایی, سوفیست, سیاست, علوم انسانی, فلسفه سیاسی, کتاب, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, کنشگری, نقد کتاب, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات
۷۵

در تاریخ فلسفه شاید هیچ عده‌ای مثل سوفسطایی‌ها بدنام نباشن. امروزه واژه سوفسطایی مترادف با سفسطه گری و مغالطه گریه. انواع و اقسام کژروی‌ها و دنائت‌ها به این جماعت نسبت داده شده و در کل یه جورایی بین فلاسفه فحشه که به کسی بگن سوفیست. اما آیا این‌ها واقعا همینقدر بد بودن؟ یعنی کسانی بودن که مدعی آموزش فضیلت بودن اما در واقع راه مغلطه گری رو آموزش میدادن و جامعه رو فاسد میکردن؟

اگه یادتون باشه در قسمت پنجم به یک انقلاب علمی اشاره کردم و گفتم که قبل از سقراط فیلسوفایی بودن که بهشون میگفتن فیلسوفای پیشاسقراطی. اونجا یه نکته رو گفتم و خیلی سریع ازش رد شدم، گفتم که این فیلسوفا بنا به هر دلیلی توضیح خداباورانه یا اسطوره‌ای از خلقت جهان رو کنار گذاشتن و سعی کردن توضیحی عقلانی برای خلق جهان پیدا کنن. ریشه‌های این نگاه رو میشه در وضع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یونان پیدا کرد. یعنی همون اتفاقاتی که به ظهور دموکراسی در یونان و بالاخص در آتن منجر شد که در قسمت‌های قبل درباره‌اش صحبت کردم، این اتفاقات همونطور که به ظهور دموکراسی منجر شدن، در ظهور فلسفه هم نقش داشتن. در دموکراسی قدرت مطلق یک نفر یا یک گروه نفی شد و در فلسفه قدرت مطلقی که جهان رو ساخته. از طرفی آشنایی با فرهنگ‌ها و مردمان جدید که محصول تجارت و استعمارگری بود هم باعث شد که این دید تقویت بشه که هیچ معیار مطلقی وجود نداره و آدم‌ها در جاهای مختلف، شیوه‌های مختلفی برای زندگی دارن و فرهنگ‌هاشون با هم بسیار متفاوته. در واقع نسبی گرایی داشت رشد می‌کرد و اثرش رو در فلاسفه گذاشته بود. حتی هرودوت بخش اعظمی از کتابش رو به شرح این تفاوت‌ها اختصاص داده و با تاریخش سعی کرده که اقوام مختلف رو به یونانی‌ها معرفی کنه.

اما این اون انقلابی نبود که من ازش حرف زدم، انقلاب اونجا رخ داد که یه عده که به سوفیست معروف بودن به جای توجه به جهان، سعی کردن به مسائلی که مربوط به انسانه بپردازند یعنی یه جورایی راه رو برای علوم انسانی امروز باز کردن، مثل سیاست، اقتصاد، ادبیات و فلسفه. امروزه فیلسوفای پیشاسقراطی برای ما نقش تاریخی دارن یعنی بسیاری از نوشته‌ها و آثار باقی مونده از این فیلسوفا به درد جامعه امروز نمی خوره و خیلی از اعتقادات این فیلسوف‌ها با علم امروز رد شده، هر چند که میراثشون برای ما باقی مونده مثل میراث اتم باورها یا فیثاغورثی‌ها. اما مسائلی که سوفیست‌ها بهش پرداختن، مسائلی‌اند که هنوز که هنوزه مطرحن و خیلی‌هاش لاینحل باقی موندن و امروزه درباره‌اشون بحث میشه. سوفسطایی‌ها فرزند زمانه‌اشون بودن، اما به زمانه‌اشون شکل دادن و تغییرش دادن. اما اینا کی بودن، کارش چی بود و چطور تونستن فلسفه رو متحول کنن؟ اول بریم سراغ اسمشون. واژه سوفیست از دو جز تشکیل شده سوفی و ایست، سوفی به معنای حکمت یا معرفته و ایست به معنای حرفه یا شغل که ترکیبش میشه معرفت پیشه یا حکمت پیشه یعنی سوفیست‌ها معرفت پیشه یا حکمت پیشه بودن، این یعنی چی؟ یعنی اینها از طریق آموزش کسب درآمد می‌کردن کاری که امروزه استادها و معلما میکنن یعنی به ازای آموزش پول می‌گیرن. در مقابل فیلسوف کسی بوده که به حکمت یا معرفت عشق می‌ورزیده و برای آموزش پولی نمی‌گرفته.

همونطور که در مقدمه ویدیو گفتم سوفسطایی امروزه خیلی بدنامه در حالیکه معلم اینطور نیست، پس اگر اینها معلم بودن چرا اسم اینا انقدر بد در رفته؟ این واژه هم مثل واژه تیرانی از ابتدا انقدر بد نبوده مثلا هرودوت اونجا که از فرزانگان هفتگانه یونان نام می‌بره بهشون لقب سوفسطایی میده، یعنی یه جورایی واژه سوفسطایی به واژه‌های فرزانگی و حکمت نزدیک بوده  اما به گفته نویسنده کتاب تاریخ فلسفۀ یونان از اوایل قرن پنجم قبل از میلاد این واژه یواش یواش بار منفی پیدا کرد. خیلی‌ها معتقدن که افلاطون باعث شد که سوفسطایی واژه منفوری در فلسفه بشه اما افلاطون ادامه راهی رو رفت که جامعه داشت میرفت و صد البته که افلاطون در نگاه امروزی ما به سوفسطایی‌ها نقش کم رنگی نداره اما کمدی نویس‌هایی مثل آریستوفان از قبل حمله به سوفسطایی‌ها رو شروع کرده بودن و وقتی که افلاطون داشت رساله‌هاش رو می‌نوشت این واژه مثل واژه تیرانی معنای بد خودش رو تا حد زیادی کسب کرده بود و کاری که افلاطون کرد ثبت شدن این نام بد در تاریخ بود مخصوصا وقتی اینها رو در تقابل با سقراط قرار داد.

اما معلم که عنوان بدی نیست پس چرا سوفسطایی با دغل بازی و سفسطه هم معنا شد؟ شاید فکر کنیم یونانیان باستان به معلم نگاه مثبتی نداشتن مثل نگاه بیشتر بچه‌های امروزی که میرن مدرسه از جمله خود من وقتی که میرفتم مدرسه. اما اینطور نبوده، معلمی در اکثر رشته‌ها، شغل محترمی بوده و گرفتن پول هم مشکلی نداشته، مثلا آموزش در آتن بیشتر در انحصار شاعران و نمایشنامه‌نویسان بود و اینها در یونان باستان افراد محترمی بودن؛  اما به سوفسطایی‌ها که میرسیم همین گرفتن پول برای آموزش میشه بزرگترین چماقی که تو سرشون میخوره.

پس اولین خصوصیتی که باعث بدنامی سوفسطایی‌ها شد این بود که اونا برای آموزش دادن مردم پول می‌گرفتن، دومین خصوصیت سوفسطایی‌ها مهاجر بودن اکثر اینها بود، اینها عموما شهروند آتن نبودن و در نتیجه در سیاست نقشی نداشتن و اگر بحرانی مثل جنگ شهر رو به خطر می‌انداخت از این شهر میرفتن یه شهر دیگه. یعنی ممکن بود آموزش‌های اونا که آموزش سخنوری و استدلال بود غیرمستقیم در فرو رفتن شهر در بحران تاثیر داشته باشه اما سوفسطایی‌ها نه تنها گردن نمی‌گرفتن بلکه به سرعت خودشون رو از مهلکه نجات میدادن. خصوصیت سوم اینا روش آموزششون بود که اکثرا خصوصی بود. در این آموزش‌ها که گاهی برای عده زیادی انجام میشد و حالت سخنرانی به خودش میگرفت درباره چطور استدلال کردن و سخنرانی کردن حرف زده میشد و سوفسطایی‌ها به شاگردانشون یاد میدادن که چطور از یک مطلب ضعیف، مستدل و جانانه دفاع کنند. من وقتی این مطالب رو از کتاب تاریخ فلسفۀ یونان می‌خوندم یه جورایی یاد وکیل مدافع افتادم، انگار سوفسطایی‌ها اولین وکلا رو تربیت می‌کردن. هدف اینها نه رسیدن به حقیقت بلکه پیروز شدن در بحث بود و از همین جاست که واژه سفسطه به معنای مغالطه کردن جا میوفته. نکته مهم در مورد اون دوران اینه که هنوز ابزارهای نوشتن همه گیر و ارزان نبود یعنی یا باید روی کتیبه‌ها می‌نوشتن که خیلی سخت و زمانبر بود یا روی پاپیروس که خیلی گران بود و هزینه‌اش رو هر کسی نمی‌تونست تامین کنه، برای همین آموزش بیشتر شفاهی بود تا نوشتاری یعنی معمولا کتابی نبود که از روی اون آموزش بدن بلکه استاد به صورت شفاهی به شاگردها آموزش میداد.

اما خصوصیت چهارم اونا آموزش فن بیان یا لوگوس بوده و همه‌اشون بغیر از گرگیاس مدعی بودن که فضیلت رو آموزش میدن. سوفسطایی‌ها علاقه‌ای به فلسفه طبیعی نداشتن یعنی اون فلسفه‌ای که قبل از خودشون وجود داشت و به طبیعت و جهان می‌پرداخت ولی با اون فلسفه آشنا بودن، حتی بعضیاشون علومی مثل ریاضی و ستاره شناسی رو هم یاد میدادن ولی در کل سوفسطایی‌ها عقل گرایی، رد علیت الهی و شکاکیت رو مدیون فلاسفۀ طبیعی بودن. علاوه بر این اونا باید به شاگرداشون یاد میدادن که تو هر بحثی پیروز بشن پس عملا به شاگرداشون مسائل فلسفۀ طبیعی رو هم یاد میدادن تا بتونن در بحث با کسانی که فلسفۀ طبیعی بلدن پیروز بشن و البته خودشون هم مدعی بودن که به همه علوم آشنان و میتونن درباره هر چیزی صحبت کنن.

سوفسطایی‌ها به واقعیت یا حقیقت ثابت باور نداشتن و نسبیت گرا و شکاک بودن، باور نداشتن که قوانین یا آداب و رسوم یا عقاید دینی ثابتند. مثلا پروتاگوراس میگفت انسان معیار همه چیزه، معیار هر چه که هست و اینکه چگونه هست و معیار هر چه که نیست و اینکه چگونه نیست. یعنی هیچ معیار ثابتی وجود نداره، یعنی ما یه مفهوم ثابت مثل عدالت نداریم که به سمتش حرکت کنیم بلکه عدالت رو انسان تعریف میکنه و این انسان می‌تونه در طی زمان تعریفش از عدالت متفاوت بشه.

اما چرا سوفسطایی‌ها مهمن، در اون دوران به واسطۀ دموکراسی و حکومت قانون چندتا چیز خیلی مهم بود، اول از همه خوب صحبت کردن خیلی مهم بود. یعنی مردم برای اداره شهر جمع میشدن دور هم و این مردم شامل همه شهروندان میشد، شهروندانی که بینشون اشراف بود، نظامی بود، کشاورز و صنعتگر هم بود. اینها برای اینکه بتونن در اداره شهر مشارکت داشته باشن باید خوب حرف میزدن. یعنی می تونستن منظورشونو رو به درستی به دیگران منتقل کنن. این خوب حرف زدن یه جای دیگه هم خیلی مهم بود اونم تو دادگاه‌ها بود. مردم برای دفاع از خودشون باید اول به قانون مسلط بودن و دوم خوب از خودشون دفاع می‌کردن چون در آتن باستان وکیل مدافع وجود نداشت. دومین چیزی که مهم بوده بحث سواده، قوانین نوشته شده و مکتوب بودن و مردم باید قوانین رو می‌دونستن، برای دونستن قوانین باید سواد می‌داشتند و اما سومین چیزی که در اون دوران اهمیت داشت بحث دانش سیاسی و اجتماعی بود. هر لحظه امکان داشت افراد به سمتی دولتی منصوب بشن چون تقریبا همه چیز بر مبنای قرعه بود، در کنار این همیشه کسانی هستند که دوست دارن سلسله مراتب سیاسی رو طی کنن، برای این افراد داشتن دانش سیاسی و لیاقت در اداره امور اجتماع اهمیت زیادی داشت. هر سه این عوامل باعث شد که در آتن اون روزگار تقاضا برای معلمانی که بتونن این دانش‌ها رو یاد بدن زیاد بشه، یعنی کسانی که بتونن سواد یاد بدن، بعد خوب صحبت کردن رو که نیازمندی‌هاش هم تسلط به زبانه، هم تسلط به ادبیات، هم تسلط به فن بیان و بلاغت و هم منطق و اخلاق و سیاست. طبیعیه که آتن این همه معلم نداشت اما خصوصا بعد از پیروزی بر ارتش هخامنشی فضایی فراهم شد که از گوشه و کنار یونان این معلم‌ها به آتن سرازیر بشن و این ها کسی نبودن جز سوفسطایی‌ها. پروتاگوراس یکی از معروف ترین و بزرگترین سوفیست‌های هم عصر با سقراط و افلاطون بود، افلاطون یه رساله به همین نام داره که در اون سقراط با پروتاگوراس بحث میکنه، در صفحات ابتدایی این رساله سقراط از پروتاگوراس می‌پرسه که چی یاد میده، پروتاگوراس میگه: «در زندگی خصوصی خانۀ خود را چگونه سامان دهد و در زندگی سیاسی چگونه از راه گفتار و کردار در ادارۀ امور کشور سهیم شود.»

اینجا سقراط می‌پرسه که پس تو برای ادارۀ امور کشور مردان سیاسی قابل تربیت می‌کنی؟ و پروتاگوراس در جواب میگه بله هنر من همینه.

و سقراط میگه خیلی خوب، چه هنر خوبی داری اما من معتقدم که سیاست رو نمیشه یاد داد. برای مای قرن بیست و یکمی اصلا چیز عجیبی نیست که کسی در علم سیاست یا حکومتداری درس بخونه اونم تو بهترین دانشگاه‌های دنیا، چون معتقدیم که نه تنها تربیت مردان و زنان سیاسی قابل امکان پذیره بلکه باید چنین زنان و مردانی رو برای سیاست و حکومت تربیت کرد. حالا بعدا حسابی خدمت سقراط و شاگردش افلاطون می‌رسم که احتمالا برای طرفدارای فلسفه دردناک خواهد بود.

اما بغیر از بحث آموزش و اهمیتشون در دوران باستان، همونطور که گفتم سوفسطایی‌ها بحث‌های مهمی کردن که خیلی‌هاش به بحث ما مربوطه و من سعی می کنم در ویدیوی بعدی به تک تک اون‌ها اشاره کنم و درباره‌اشون توضیح بدم. وقتی درباره سوفسطایی‌ها می‌خوندم به این نتیجه رسیدم که بشر چه عقبگردی بدی کرده، عقبگردی که باعث شده این مسائل و مفاهیم حدود ۲۱۰۰ سال مسکوت بمونه تا دوباره در قرن ۱۷ و ۱۸ در عصر روشنگری مطرح بشن. در قسمت بعد با بعضی از این مسائل بیشتر آشنا میشیم.

نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 نظر
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

نقد و بررسی‌ها

Clear filters

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سوفسطایی‌ها: حکمت‌پیشه‌هایی بدنام یا معماران علوم انسانی؟” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید…

مونارشی یا سلطنت، فلسفه سیاسی
پیش نمایش

مونارشی یا سلطنت؟ قسمت سوم فلسفه سیاسی

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی قسمت دوم: ایسونومی، دموکراسی، استبداد، جباریت

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی قسمت اول – پیدایش فلسفه سیاسی

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی چیست؟ و چرا باید فلسفه سیاسی بخونیم؟

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب

    محصولات مرتبط

    انسان حیوانی است سیاسی
    پیش نمایش

    انسان حیوانی است سیاسی

    سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    سلطنت آری یا نه؟
    پیش نمایش

    سلطنت آری یا نه؟ قسمت چهارم فلسفه سیاسی

    سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پیش نمایش

    مقدمه‌ای بر کتاب وضع بشر هانا آرنت

    اقتصاد, تکنولوژی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    کاور اپیزود شصتم اندیشه توکویل
    پیش نمایش

    اپیزود شصتم: اندیشه توکویل

    پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پادکست کتاب توتالیتاریسم
    پیش نمایش

    اپیزود پنجاه و دوم: توتالیتاریسم-قسمت دوم

    پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
    امتیاز 5.00 از 5
    (1)
    ادامه مطلب
    اپیزود چهلم: چهار مقاله درباره آزادی-قسمت دوم
    پیش نمایش

    اپیزود چهلم: چهار مقاله درباره آزادی-قسمت دوم

    پادکست, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پادکست خلاصه کتاب وضع بشر
    پیش نمایش

    اپیزود سی‌ و هفتم: وضع بشر-قسمت آخر

    اقتصاد, پادکست, تاریخ, تکنولوژی, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    (1)
    ادامه مطلب
    پادکست خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق
    پیش نمایش

    اپیزود پنجم: جستارهایی در باب عشق

    پادکست, فلسفه
    امتیاز 0 از 5
    (1)
    ادامه مطلب
      تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
      بستن
      • صفحه اصلی
      • یوتیوب
      • پادکست
      • بلاگ