اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه تاریخ آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر
فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی قسمت اول - پیدایش فلسفه سیاسی
برگشت به مطالب
فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی قسمت دوم: ایسونومی، دموکراسی، استبداد، جباریت
آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر
Click to enlarge

آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر

آیشمن مهره‌ای کلیدی در کشتار سیستماتیک 6 میلیون یهودی اروپایی بود، جنایت اونقدر بزرگ بود که در مخلیه هیچ کس نمی‌گنجید، بحث تلفات سربازها در جبهه‌های جنگ یا کشته شدن غیرنظامیان در بمباران و تبعات جنگ نبود، بحث نابودی یک قومیت به خصوص بود که در کنار و ادامه نابودی معلولان و کولی‌ها توسط نازی‌ها انجام شد. من به عمد از دو گروه دیگه نام بردم چون معمولا تو جریان جنایات نازی‌ها حرفی از این دو گروه زده نمیشه، مخصوصا کولی‌ها که عملا هیچ نام و نشونی هم نداشتن و کشته شدنشون در تاریخ گم شده. این جنایت اونقدر بزرگ بود و اونقدر نادر که به قانون گذاری حول مفهومی جدید در حقوق بین الملل منجر شد یعنی جنایت علیه بشریت. و طبیعی بود که سازمان دهنده اصلی این جنایت یعنی آیشمن رو هیولا تصور کنیم. اما آیا آیشمن واقعا هیولا بود؟

پادکست کتاب توتالیتاریسمادامه مطلب
دسته: اخلاق, تاریخ, جامعه شناسی, روانشناسی, سیاست, فلسفه سیاسی, یوتیوب برچسب: Epitome books, آیشمن, ابتذال شر, اپیتومی بوکس, بررسی کتاب, پادکست, پادکست فارسی, توده, فاشیسم, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, نازیسم, نسل کشی, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات
۱۱۴

شرکت در دادگاه آیشمن چه جذابیتی می‌تونست برای آرنت این اندیشمند سیاسی داشته باشه؟ چرا باید یکی مثل آرنت که در کتابخونه‌ها و از لابلای کتاب‌ها و گزارشات دادگاه نورنبرگ به تحقیق و تحلیل توتالیتاریسم پرداخته بود به خودش زحمت بده و از آمریکا بره اورشلیم تا در دادگاه آیشمن شرکت کنه؟ مگه آیشمن کی بود؟ یا آرنت چه چیزی رو می‌خواست به خودش ثابت کنه؟ و چرا آرنت بعد از مواجه‌اش با آیشمن اسم کتابش رو گذاشت گزارشی در باب ابتذال شر؟

سلام من محمدرضام و همونطور که وعده داده بودم توی این ویدیو می‌خوام درباره کتاب آیشمن در اورشلیم با هم گپ بزنیم.

وقتی خبر دستگیری آیشمن به آرنت رسید و قرار شد که آیشمن رو در اورشلیم دادگاهی کنن، آرنت یکی از کسانی بود که از مجله نیویورکر خواست که از طرف اونا بره و این محاکمه رو گزارش کنه. چرایی این درخواست تقریبا واضحه، آرنت در تمام زندگیش دغدغه توتالیتاریسم داشت و از توتالیتاریسم می‌ترسید، در همه آثارش سعی کرد اول نشون بده که چرا باید انسان به جایی برسه که یه همچین شکل فجیعی از حکومت رو به وجود بیاره و دوم اینکه چه کار میشه کرد که دیگه یه همچین چیزی به وجود نیاد. پس با این دغدغه رفت سراغ آیشمن و محاکمه‌اش. حالا آیشمن کی بود؟ آیشمن یکی از اصلی‌ترین چهره‌های هولوکاست بود، آیشمن رئیس اداره‌ای بود که باید درباره یهودیان سراسر اروپا اطلاعات جمع می‌کرد، اموالشون رو توقیف می‌کرد و ترتیبی می‌داد که سوار قطار شده و به اردوگاه‌ها فرستاده بشن. یعنی بخش اعظم کارهایی که لازم بود تا راه حل نهایی برای مسئله یهود در اروپا انجام بشه رو اداره آیشمن انجام می‌داد.

پس آیشمن مهره‌ای کلیدی در کشتار سیستماتیک ۶ میلیون یهودی اروپایی بود، جنایت اونقدر بزرگ بود که در مخلیه هیچ کس نمی‌گنجید، بحث تلفات سربازها در جبهه‌های جنگ یا کشته شدن غیرنظامیان در بمباران و تبعات جنگ نبود، بحث نابودی یک قومیت به خصوص بود که در کنار و ادامه نابودی معلولان و کولی‌ها توسط نازی‌ها انجام شد. من به عمد از دو گروه دیگه نام بردم چون معمولا تو جریان جنایات نازی‌ها حرفی از این دو گروه زده نمیشه، مخصوصا کولی‌ها که عملا هیچ نام و نشونی هم نداشتن و کشته شدنشون در تاریخ گم شده.

این جنایت اونقدر بزرگ بود و اونقدر نادر که به تولد مفهومی جدید در حقوق بین الملل منجر شد یعنی جنایت علیه بشریت. و طبیعی بود که سازمان دهنده اصلی این جنایت یعنی آیشمن رو هیولا تصور کنیم.

اما آیا آیشمن واقعا همونطور که همه فکر می‌کردن هیولا بود؟ از نظر آرنت آیشمن نه تنها هیولا نبود بلکه دلقک بود.

اما چرا آرنت به همچین نتیجه‌ای رسید؟ نتیجه‌ای که خیلی هم براش گرون تموم شد، نه تنها موقع انتشار گزارش تو نیویورکر بلکه موقع چاپ کتاب با حملات شدیدی روبرو شد که تقریبا همشون می‌گفتن تو نقش هیولایی آیشمن رو نادیده گرفتی و به جای قاتل، قربانی رو نکوهش می‌کنی. که البته باید بگم همشون هم اشتباه می‌کردن و احتمالا کتاب رو نخونده بودن، درسته که آرنت در این کتاب از نقش رهبران یهود در همکاری با نازی‌ها گفته و اینم گفته که اگر یهودی‌ها توسط رهبرانشون سازماندهی نشده بودن به احتمال زیاد نیمی از یهودی‌ها نجات پیدا می‌کردن اما این دلیل نمیشه که آرنت قربانی رو سرزنش کرده باشه، آرنت میگه این سوال که چرا یهودیان از خودشون دفاع نکردن رو دادستان مطرح کرد و به نظرش این سوال احمقانه و بی‌رحمانه بود و نشون میداد که دادستان فهمی از شرایط موجود نداشته اما رهبران یهود رو سرزنش کرده که می‌تونستن با تشویق یهودیان به فرار حداقل به نجات بخشی از اون‌ها کمک کنن.

از بحث منحرف نشیم، پرسیدیم چرا آرنت، آیشمن رو دلقک می‌دید نه هیولا. برای اینکه جواب این سوال رو بدیم باید به زندگی آیشمن نگاه کنیم، در زندگی آیشمن چیز خارق العاده‌ای وجود نداشت، آیشمن نه جانی بالفطره بود نه از کشتن و آزار رسوندن به دیگران لذت می‌برد، یه آدم کاملا معمولی بود که دوست داشت در سلسله مراتب اداری به مرور رشد کنه و از استعدادش در سازماندهی برای پیشرفت استفاده کنه. آیشمن حتی تحصیلات درست و حسابی نداشت و چندان باهوش نبود و در طی محاکمه سعی کرده بود این نقص رو بپوشونه اما وقتی رو شد حسابی خجالت کشید. آیشمن از این آدما بود که مرتب دوست دارن تو دسته‌های مختلف عضو بشن. وقتی تو اتریش بود به حزب نازی ملحق شد و هفت ماه بعد عضو اس اس شد، وقتی نازی‌ها به قدرت رسیدن و فعالیت حزب نازی در اتریش ممنوع شد آیشمن کارش رو از دست داد و مجبور شد به آلمان مهاجرت کنه.

آیشمن کار دیگه‌ای بلد نبود پس فعالیت در حزب رو ادامه داد و رفته رفته پیشرفت کرد، تا به اونجایی رسید که بخاطرش محاکمه شد، بعد از تموم شدن جنگ هم فرار نکرد و در آلمان موند، یه بارم توسط آمریکاییا دستگیر شد اما فرار کرد و خانواده‌اش رو برداشت و به آرژانتین رفت تا اینکه اسرائیلی‌ها پیداش کردن و از آرژانتین دزدیدنش و آوردن تو اسرائیل برای محاکمه.

آیشمن از نظر آرنت یه آدم کاملا معمولی بود اما ما هنوز جوابمون رو نگرفتیم، چرا آرنت فکر می‌کرد آیشمن دلقکه؟ آیشمنی که آرنت تصویر کرده نه حس پشیمانی داشت نه حس گناه و نه از کسانی که محاکمه‌اش میکردن نفرت داشت. آیشمن خودشو گناه کار نمی‌دونست بلکه اعتقاد داشت داشته کارشو انجام میداده و مثل خیلی ها که در دادگاه نورنبرگ گفته بودن مامور بودن و معذور، آیشمن گفته بود من از دستورات اطاعت نمی‌کردم از قانون اطاعت می‌کردم، و قانون در حکومت توتالیتر چیزی جز خواسته رهبر توتالیتر یا هیتلر نبود.

آیشمن خودشو با قانون طلایی کانت فریب داده بود، یا برداشتی اشتباه از این قانون داشت. یعنی ادعا کرد که همه عمر سعی کرده بر طبق قانون طلایی کانت زندگی کنه. خب این قانون چی میگه؟ کانت میگه چنان عمل کن که بخواهی عمل تو قانونی عام بشه و وقتی همه اونکار رو انجام میدن دچار تناقض یا بی معنا نشه، مثلا فرض کنید شکستن عهد و پیمان قانونی عام بشه، وقتی همه عهدشکنی کنن دیگه به هیچ عهد و پیمانی نمیشه اعتماد کرد پس مفهوم عهد بستن بی معنا میشه. آیشمن این مفهوم رو از قانون طلایی نگرفته بود. چیزی که گرفته بود پیروی از قانون بود، یعنی چی؟ یعنی چون همه از قانون پیروی می‌کنن و پیروی از قانون خوبه پس من هم از قانون پیروی می‌کنم. و فرق اساسی اینجا بود که تو قانون طلایی کانت قانون گذار خود فرده اما در برداشت آیشمن قانون گذار هیتلر بود. البته آیشمن میگه که بعد از راه حل نهایی دیگه کانتی نبوده یعنی به این نتیجه رسیده که از دستش کاری برنمیاد و به زندگیش مسلط نیست.

نکته دوم درباره آیشمن اینه که به نظر میرسه توانایی تفکر مستقل نداشته، نازی‌ها استعداد خاصی داشتن در پنهان کردن واقعیت خشن، مثلا اسم نسل کشی یهودیان رو گذاشته بودن راه حل نهایی، دلیلش هم واضح بود برای اینکه اون کسانی که دست اندر کار این کاران فکر نکنن دارن جنایت می‌کنن بلکه به این کارشون به شکل یه کار روتین دفتری نگاه کنن و آرنت میگه درباره آیشمن همین هم بود، آیشمن ممکن بود تمایلات یهودستیزانه داشته باشه اما راسا علیه هیچ یهودی‌ای کاری نکرده بود یا نفرتی لجام گسیخته از یهودیا نداشت.

آیشمن در واقع هیچ کس نبود، در حلقه نخبگانی نازی‌ها بود اما هوش چندانی نداشت و احتمالا در کنار اون‌ها از اینکه توانایی تفکر نداره زجر می‌کشید، آیشمن حتی به دروغ به جنایات خاصی اعتراف کرده بود که نمی‌تونسته انجام داده باشه، در واقع آیشمن نه تنها به کارایی که کرده بود افتخار می‌کرد بلکه فخرفروشی هم می‌کرد و با اینکه به آرژانتین فرار کرده بود تلاش چندانی نمی‌کرد که کسی نشناسدش، دوست داشت بگیرنش و به عنوان جنایتکار جنگی اعدامش کنن نه اینکه مثل یه آدمی که هیچ کس نیست بمیره.

مجموع همه اینا از آیشمن دلقک میسازه، آدمی که هیچ کس نیست، خیلی معمولیه، هوش چندانی نداره اما می‌خواد خودشو انسانی تاثیرگذار و متفکر و باهوش جا بزنه، حتی اگر اینکار با توسل به جنایت علیه بشریت باشه. تا این حد تباه.

اما این کتاب فقط دربارۀ آیشمن نیست، بلکه آیشمن بهونه اس که آرنت حرف اصلیش رو بزنه که ربط داره به همون اصطلاح ابتذال شر. واژه‌ای که مترجم کتاب یعنی خانم شمس هم دل خوشی ازش نداره اما دیگه انقد استفاده شده نمی‌تونه چیزی رو جایگزینش کنه. حالا منظور آرنت از ابتذال شر چیه؟ اصطلاحی که فقط یه بار اونم انتهای کتاب ازش استفاده کرده. خیلی خلاصه بخوام بگم منظور آرنت اینه که هیولا شدن، یا مثل آیشمن شدن خیلی راحته، فقط کافیه به کارایی که می‌کنی فکر نکنی یا سعی کنی مثل بقیه باشی یا چطور بگم بگی اگه من نکنم یکی دیگه می‌کنه تا تبدیل به هیولا بشی. لازم نیست حتما متعصب باشی، بهره هوشی بالایی داشته باشی یا باوری سفت و سخت به یه ایدئولوژی داشته باشی فقط کافیه مثل ماشین کارتو انجام بدی و بشی یه چرخدنده در سیستم در بوروکراسی، شاید شانس بیاری و شغل بی اهمیتی بهت بدن که اثرات عجیب و غریب رو بقیه نداشته باشه اما ممکنم هست که مثل آیشمن شغلی بهت بدن که نتیجه‌اش بشه کشتار میلیون‌ها انسان. شر همین جاست، جایی که آدما به اعمالشون، به اعمالی که در ظاهر خیلی بی‌ضرره و ساده‌اس فکر نمی‌کنن، تنظیم حرکت قطارها، لیست کردن اموال و لیست کردن اسامی آدما خیلی بی‌ضرره اما در ماشین کشتار نازی‌ها همینا میشن ابزاری برای نابودی سیستماتیک و بهینه. اینه مفهوم ابتذال شر، ابتذال واژه خوبی نیست چون این راحتی رو نمی‌رسونه، آدم برای شر به پا کردن لازم نیست سخت تلاش کنه فقط کافیه به عملش فکر نکنه که اگه فک کنه نه کسی کشته میشه نه نقص عضوی در کار هست نه اینهمه قطبی سازی.

درس آرنت برای ما چیه؟ آرنت در پانزده فصل میاد و درباره نسل کشی یهودیا در کشورهای مختلف حرف می‌زنه، روندها رو تشریح میکنه و جزییات تاریخی ارائه می‌کنه برای چی؟ برای اینکه بگه تو بعضی کشورها یهودیا کشته نشدن، تو بعضی جاها یه نفر بود که به کارش فکر می‌کرد و همین باعث شد مثلا صدها یا هزارها یهودی نجات پیدا کنن.

کل حرف آرنت اینه که در این شرایط اکثر مردم به شرایط تن میدن، یعنی اکثر مردم آیشمنن اما معدود آدمایی این شکلی نیستن و همین معدود آدمان که نشون میدن جهان میتونه جای بهتری باشه. آرنت با اینکه خطر بوروکراسی رو فهمیده بود و در کتاب‌هاش بهشون پرداخته بود اما کلی منسجم در اینباره ارائه نکرده، بوروکراسی‌ای که با چهره‌های خوف انگیزش در آثار کافکا می‌بینیم، کافکایی که اونقدر باهوش بود که ببینه آینده آلمان رو، آلمانی بوروکراسی به شدت قوی‌ای داشت و همین بوروکراسی قوی چنین جنایات سیستماتیکی رو ممکن کرد. امیدوارم که در آینده به کافکا و همین مبحث بوروکراسی بپردازم.

خیلی ممنونم که تا اینجا همراه من بودید اگه این ویدیو رو دوست داشتید با لایک و کامنت و معرفی به دوستاتون از کانال حمایت کنید و برای اطلاع از انتشار ویدیوها حتما کانال رو سابسکرایب کنید.

نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 نظر
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

نقد و بررسی‌ها

Clear filters

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آیشمن در اورشلیم تجسم ابتذال شر” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

مقاومت، عصیان و مرگ
پیش نمایش

مقاومت، عصیان و مرگ

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
تاریخ بی خردی از تروا تا ویتنام
پیش نمایش

تاریخ بی‌خردی یا چرا حاکمان منافع خود و ملت خود را پایمال می‌کنند؟

تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
نگاهی متفاوت به تاریخ ایران
پیش نمایش

نگاهی متفاوت به تاریخ ایران – مصیبت وبا و بلای حکومت

تاریخ, سیاست, یوتیوب
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
پیش نمایش

انقلاب فرانسه و روزهای پس از آن

تاریخ, سیاست, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پیش نمایش

ملکم خان قربان بدفهمی

تاریخ, جامعه شناسی, زندگینامه, سیاست, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست کتاب توتالیتاریسم
پیش نمایش

اپیزود پنجاه و دوم: توتالیتاریسم-قسمت دوم

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اختناق ایران
پیش نمایش

قسمت هجدهم: اختناق ایران

پادکست, تاریخ
امتیاز 0 از 5
(3)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب کودتا یرواند آبراهامیان
پیش نمایش

اپیزود دهم: کودتا (قسمت پایانی)

پادکست, تاریخ
امتیاز 5.00 از 5
(5)
ادامه مطلب
    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
    بستن
    • صفحه اصلی
    • یوتیوب
    • پادکست
    • بلاگ