اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه تاریخ آیا مواجهه علمی ایران و غرب فقط یک عقب‌ماندگی تکنولوژیک بود؟
از کدام قانون اطاعت کنیم
از کدام قانون اطاعت کنیم؟ | درس‌های سوفسطایی‌ها برای امروز
برگشت به مطالب
سوفسطایی قسمت سوم
چرا همیشه حق با قوی‌ترهاست؟ حقیقت تلخ عدالت در سیاست
داروین
Click to enlarge

آیا مواجهه علمی ایران و غرب فقط یک عقب‌ماندگی تکنولوژیک بود؟

در این ویدیو به یکی از چالش‌های فکری مهم در تاریخ اندیشه‌های عربی و اسلامی می‌پردازیم: مواجهه متفکران عرب مسیحی و مسلمان با علم غربی و به‌ویژه نظریه تکامل داروین.

نسخه صوتی را اینجا بشنوید:

لینک مقاله تأملی در واژه سازی های علمی: مطالعۀ موردی «اوولوشن»

https://jihs.ut.ac.ir/article_82791_6b0d12b01e99411332f083c2185bf9cc.pdf

دسته ها: تاریخ, تکنولوژی, جامعه شناسی, یوتیوب برچسب ها: Epitome books, اپیتومی بوکس, بررسی کتاب, تاریخ, تاریخ علم, تجدد, تکامل, جوامع اسلامی, داروین, سیاست, علم, فرگشت, قرن نوزدهم, کتاب, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, نقد کتاب, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات
۷

یکی از مهم‌ترین وجوه مواجهه ما با فرنگ مواجهه علمی بود که تحت تأثیر مواجهه نظامی، فرهنگی و تکنولوژیکی چندان به آن پرداخته نشد. چالشی که ورود اندیشه‌های فرنگی ایجاد کرد، چالش کوچکی نبود چرا که کل میراث علمی گذشته را یا تهدید می‌کرد یا زیرسئوال می‌برد. در تاریخ‌نگاری ما این وجه از مواجهه ما با فرنگ شده مواجهه تکنولوژیکی ما با فرنگ و به مفهوم عقب‌ماندگی تقلیل پیدا کرده. در حالی‌که با موشکافی بیشتر متوجه می‌شویم بغیر از متفکرانی که در بست علم فرنگی رو پذیرفتن و متفکرانی که علم فرنگی رو با قاطعیت رد کردن، گروه سومی هم بودند که در حد بضاعت خودشون سعی داشتند با نگاهی انتقادی با دستاوردهای علمی فرنگ مواجه بشن. من همیشه طی کارهام سعی دارم سراغ این دسته‌های کوچیک برم، عده‌ای که سعی داشتن وسط رو بگیرن و از تندروی پرهیز کردن. دونستن درباره نحوه مواجهه متفکران قرن نوزدهمی با علم فرنگی از چند جهت سودمنده. اول اینکه می‌شه این نحوه مواجهه را در متفکران امروزی هم پیدا کرد هنوز هم پذیرش بی‌چون چرا، رد جزم‌اندیشانه و رویکردی انتقادی در مواجهه با نظریات علمی در بین متفکران ما وجود دارد.  همراه کردن نگاه‌های ایدئولوژیکی به نظریات علمی همچنان جزئی از پژوهش‌های متفکران ماست و این همراهی  در متفکران قرن نوزدهمی هم وجود داشت. دوم اینکه با بررسی این مواجهه میشه فهمید که متفکران عرب و مسلمان از چه طریقی با علم فرنگی آشنا شدند، آیا آشنایی اون‌ها بی‌واسطه بود یا باواسطه، آیا آشنایی دست اولی با علم فرنگی داشتن یا از طریق برداشت دیگران با علم فرنگی آشنا شدن و نکته آخر اینکه ما با شناخت منابع اندیشه‌ورزی متفکران قرن نوزدهمی می‌تونیم به شناخت بهتری از اندیشه‌های اون‌ها و همچنین فهم چرایی بسیاری از موضع‌گیری‌های تاریخی و سیاسی‌شون دست پیدا کنیم. اینکه چرا فلان قرارداد بسته شد یا چرا فلان شخصیت موضعی مثبت یا منفی در برابر تجدد داشت در این شناخت نهفته است وگرنه شناخت ما از شخصیت‌ها و دوران قاجار جز گمانه‌زنی چیزی نخواهد بود.

قرار بود صحبت درباره این کتاب یعنی کتاب مواجهه با داروین شصت و یکمین قسمت پادکست باشه، متنش آماده شده بود و کارهای نهایی ویرایشش رو پشت سر می‌گذاشت که جنبش زن زندگی آزادی شروع شد و به نظرم در اون فضا پرداختن به این کتاب درست نبود. قرار بود که این کتاب شروعی باشه بر یکسری مطالعات و تولید پادکست‌هایی با موضوع توسعه و عقب‌ماندگی ما که عملا این پروژه هم متوقف موند تا شاید در آینده و بعد از به ثمر رسوندن پروژه فلسفه سیاسی دوباره به این کار برگردم. از طرفی حیفم می‌اومد کاری که با این کتاب انجام شده بود متوقف بمونه و بعد از حدود دو سال تصمیم گرفتم که از کشو درش بیارم، یه دستی به سر و گوشش بکشم و اینبار نه در قالب پادکست بلکه در قالب ویدیو منتشرش کنم، هر چند که صوت این ویدیو رو در فید پادکست هم می‌گذارم.

موضوع محوری این کتاب بحث مواجهه متفکران جهان عرب با نظریه تکامله. نظریه‌ای به شدت انقلابی که در بدو مطرح شدن، خصوصا بعد از اینکه داروین با انتشار کتاب “تبار انسان” نشان داد که انسان نیز محصول ساز و کار تکاملی است بیش از آنکه محافل علمی را به خودش مشغول کنه به بحث‌های فلسفی، متافیزیکی و اعتقادی دامن زد. نظریه تکامل، فرضیه خلقت‌گراییِ آفرینش‌گرایان را به چالش کشیده بود چرا که ادعا می‌کرد همه موجودات به جای خلق یکباره توسط یک خالق، در طی میلیون‌ها سال با سازو کاری تکاملی به وجود اومدن. در واقع نظریه تکامل روایت‌های مربوط به خلق انسان که در متون مقدس اومده بود را به چالش کشید و همین چالش باعث شد که بعضی با اتکا به نظریه تکامل لزوم وجود خدا را برای خلق جهان زیرسئوال ببرند. طبیعی بود که دین‌باوران نسبت به چنین رویکردی موضع‌گیری کنند و به همین دلیل اغلب بحث‌هایی که در بدو مطرح شدن نظریه تکامل در گرفت بحث‌هایی بودند از جنس فلسفی و اعتقادی. اما برای متفکران جهان عرب و مسلمان این تنها دلیل نبود، علت عمده بحث‌های فلسفی و اعتقادی در مواجهه با نظریه تکامل به این خاطر بود که متفکران عرب و مسلمان نه به دانشگاه به سبک فرنگی دسترسی داشتند و نه به آزمایشگاه و نهادهای علمی که بتوانند پیرامون این نظریه دست به پژوهش و مشاهده به روش علمی بزنند، لاجرم اکثر بحث‌های متفکران عرب و مسلمان حول مسائل فلسفی و اعتقادی می‌گشت و اگر احیانا دلایلی علمی نقل می‌شد حاصل کار تحقیق فرنگی‌ها بود نه خودشون.

اولین سئوالی که ممکنه پیش بیاید اینه که چرا داروین سراغ چنین مقوله‌ای رفت چرا باید برای داروین تکوین و شکل‌گیری جانداران اهمیت و جذابیت داشته باشد و چرا به این موضوع علاقمند شد؟ دکتر گمینی در مقدمه کتاب اشاره می‌کند که بعد از موفقیت فیزیک نیوتنی، شکل اصلاح شده فلسفه مکانیک‌گرایی به حوزه‌های دیگه علم هم کشیده شد. مکانیک‌گرایی برخلاف غایت‌گرایی ارسطو بود، ارسطو اعتقاد داشت هر چیزی که در طبیعت وجود داره هدف یا غایتی داره و به سمت اون هدف یا غایت حرکت می‌کنهاما برای انسان سازنده یا انسانی صنعتگر که بعد از انقلاب صنعتی دست بالا رو داشت غایت موجودات جذابیتی نداشت. انسان سازنده علاقه داشت بدونه موجودات چطوری کار می‌کنن و چطوری ساخته می‌شون تا بتونه مشابهشون رو بسازه. دلیل این علاقه هم روشن بود، انسان سازنده می‌خواست هم بر طبیعت مسلط بشه و هم طبیعت را بنا به میل خودش تغییر بده. مکانیک گرایی که تبیینی ماشینی از جهان و طبیعت به دست می‌داد برای انسان سازنده جذابیت بیشتری داشت، چون هم می‌فهمیدش و هم براش ملموس بود. اینکه تکنولوژی و نیاز بازار بود که به رشد فلسفه مکانیک‌گرایی منجر شد یا  تکنولوژی محصول مکانیک‌گرایی بوده موضوع بحث ما نیست، که البته موضوع جذابی هم هست، موضوع بحث ما این است که در چنین فضایی که فکر و ذکر انسان‌ها تسلط بر طبیعت و تغییر در اونه، نیاز بود که طبیعت و ساز و کارهای اون شناخته می‌شد. نظریه تکامل در همین راستا به کمک انسان آمد و سعی کرد ساز و کار ایجاد و تحول گونه‌ها رو نشون بده.

از طرفی نظریه تکامل در شرایطی به جهان عرضه شد که موضع مذهبیون به شدت تضعیف شده بود، زمانه‌ای که نیچه عبارت معروف خدا مُرد را بیان کرده بود. در نتیجه تکامل برای طرفداران ماده‌گرایی چیزی جز اثبات علمی عدم نیاز به وجود خالق نبود. اما رد خدا تبعات زیادی داشت که یکی از مهم‌ترین اون‌ها بحث اخلاق بود. این انگاره که در جهان بدون خدا همه چیز مجاز است، انگاره‌ای بود که ذهن منتقدان ماده‌گرایی و طرفداران اصالت عقل را درگیر کرده بود. کتاب یادداشت‌های زیرزمینی داستایفسکی یک نمونه عالی از تقلاهای انسان قرن نوزدهمیه که بین دوگانه عقل و ایمان گرفتار شده.

جهت سومی هم که باید به آن توجه کرد بحث ترقی و پیشرفت در اون دوران بود. نظریه تکامل برای خیلی‌ها مساوی پیشرفت بود، در واقع مفهوم اوولوشن که در فارسی تکامل ترجمه شده برای بسیاری در خودش معنای جهت‌دار بودن هم میده وقتی از اوولوشن تکامل به معنای کامل شدن رو بگیریم انسان میشه پیشرفته‌ترین موجودی که تکامل به وجود آورده که این دیدگاه به شدت انسان محورانه است و سایر موجودات رو در نظر نمی‌گیره. این دیدگاه با جو زمانه می‌خوند ، قرن نوزدهم، قرن تحولات عظیم، قرن پیشرفت و ترقی بود، قرنی که می‌خواست از انسان گذر کرده و به ابرانسان برسه.

البته یک نکته خیلی مهم اینجا وجود دارد و آن ابهام در مفهوم اوولوشنه. درسته که علم و خصوصا زیست‌شناسی سعی دارد که دست به تبیین آنچه که واقعا هست بزنه اما مجبوره از کلماتی استفاده کند که در گفتمان دوران وجود داشته و لاجرم بار معنایی گفتمان دوران را وارد علم می‌کند، مفهوم پیشرفت هم از آن دسته است. در قرن نوزدهم که خاستگاه نظریه داروین بود، مفاهیمی مثل پیشرفت و ترقی مفاهیم روز بودند در نتیجه طبیعی بود که نظریه داروین از سمت کسانی که به پیشرفت جوامع انسانی اعتقاد داشتند در همین راستا دیده شود، لفظ تکامل که در عثمانی و ایران برابرنهاد اوولوشن در نظریه داروین شد نشانه‌ایه از ورود گفتمان دوران به مباحث علمی. البته این تنها به متفکران ایرانی یا ترک مربوط نمی‌شد خود داروین هم به مرور تحت تاثیر گفتمان دوران به جهت‌داری تکامل اشاره می‌کند و در اواخر عمر به دیدگاه لامارکی نزدیک می‌شود. لامارک اعتقاد داشت که صفات اکتسابی ما به ارث میرسه یعنی اگه ما از یه عضو بدنمون بیشتر استفاده کنیم اون عضو میمونه اگر استفاده نکنیم به مرور از بین میره که این الان رد شده ولی در اون دوران علم روز بوده.  البته بین متفکران هنوز اتفاق نظری حاصل نشده که آیا فرآیند تکامل پیشرونده است یا خیر، داروین هم در این رابطه حرف روشنی نزده بعضی جاها پیشرونده بودن تکامل از سخنانش استنباط می‌شود و بعضی جاها نه. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله بسیار خوبی با عنوان تاملی در واژه‌سازی علمی: مطالعه موردی «اوولوشن» توسط هادی صمدی و محمد معصومی نوشته شده که من لینک این مقاله را در توضیحات می‌گذارم.

همه این مواردی که گفته شد در کنار هم باعث شد که نظریه تکامل در اون دوران بیشتر از اینکه باعث بحث‌های علمی شود باعث بحث‌هایی در حوزه‌های فلسفی و اعتقادی شد. بسیاری از دانشمندان دین مسیحیت هم نظریه تکامل رو نه یک نظریه علمی بلکه یک ایدئولوژی خداناباورانه می‌دیدند.

بحث‌هایی که بین متفکران جهان عرب اعم از مسیحی، مسلمان، ندانم‌انگار و خداناباور در گرفت بی‌شباهت به بحث‌هایی نبود که بین همتاهای فرنگی شون وجود داشت. در جهان عرب هم بیشترین تنش‌ها بین متفکران مذهبی اعم از مسلمان و مسیحی با متفکران سکولار اعم از خداناباوران و ندانم‌انگاران در گرفت. نویسندگان مذهبی به جز آن‌ها که تکامل را رد می‌کردند دنبال راهی برای آشتی دادن بین دین و نظریه تکامل بودن.

روندی که نویسنده کتاب در پیش گرفته به این صورته که ابتدا در فصل اول وضعیت نهادهای آموزشی در جهان عرب قرن نوزدهم را مورد بررسی قرار داده تا چگونگی ورود علم فرنگی را به جهان عرب نشون بده، در فصل دوم ظهور نظریه تکامل را در رسانه‌های مکتوب عربی بررسی کرده، در فصل سوم به متفکران مسیحی سکولار جهان عرب و نحوه مواجهه اون‌ها با نظریه تکامل پرداخته، در فصل چهارم نحوه مواجهه متفکران مسلمان سکولار را با نظریه داروین توضیح داده و در فصل‌های پنج و شش به واکنش متفکران مذهبی مسیحی و مسلمان پرداخته. این کتاب بخش دومی هم دارد که محصول پژوهش دکتر گمینی مترجم کتاب است و اختصاصا به آرای محمدرضا نجفی اصفهانی پرداخته که به زعم مترجم جای تحقیقی عمیق‌تر از او در این کتاب خالی بوده

من هم در ادامه ویدئو از همین روند استفاده می‌کنم و تا جای ممکن سعی دارم که این روند را تغییر ندم هر چند در بعضی جاها مجبورم برای حفظ روایت خطی مطالب رو کمی پس و پیش کنم.

در قدم اول باید دید علم فرنگی اصلا چطور وارد جهان عرب شد، یا در این مورد بخصوص چطور نظریه داروین وارد جهان عرب شد. تمرکز نویسنده بیشتر بر کشورهای مصر، سوریه و لبنانه چرا که متفکران این کشورها بنابه شرایط حاکم بر کشورهاشون در این زمینه پیشرو بودند. البته اگه بشه واژه کشور رو برای اون دوره بکار برد چون این‌ها همه جز قلمرو عثمانی بودن.

در قرن نوزدهم و به واسطه ضعف امپراتوری عثمانی و اعطای امتیازاتی به قدرت‌های فرنگی مثل مصونیت سیاسی به اقلیت‌های دینی، مبلّغ‌های مسیحی زیادی در امپراتوری عثمانی فعال بودند. با تصرف مصر توسط ناپلئون تعدادشون بیشتر هم شد. اما قبل از اینکه فرنگی‌ها در امپراتوری عثمانی نهادهای آموزشی بسازند، علم آموزی در امپراتوری رواج داشت که البته به شیوه سنتی و دینی بود و کلا شکلش فرق می‌کرد

با اشغال مصر توسط ناپلئون تحولی در نظام آموزشی مصر اتفاق افتاد. با روی کار آمدن محمد علی در سال ۱۸۰۵ مدارسی با الگوی فرانسوی در مصر تاسیس شد و محمدعلی دانشجویانی را برای تحصیل به اروپا فرستاد، این زمان تقریبا مقارن با جنگ‌های ایران و روس و اعزام اولین دانشجویان ایرانی به اروپا هم هست. تسلط ده ساله محمدعلی بر سوریه به تحول نظام آموزشی در سوریه هم کمک کرد اما نهضت علمی‌ای که محمدعلی شروع کرده بود پس از مرگش در سال ۱۲۲۸ ادامه پیدا نکرد.  با روی کار آمدن خدیو اسماعیل در مصر در سال ۱۲۴۲ دوباره این نهضت شروع شد. تقریبا در همین سال‌هاست که امیرکبیر در ایران تلاش کرد دارالفنون رو تاسیس کنه. اما روند اعزام دانشجو به فرنگ در دوران ناصرالدین شاه متوقف شد و افراد با خرج خود یا خانواده‌اشان برای تحصیل به فرنگ می‌رفتند. این موضوع خیلی مهمه به این معنا که اکثر تحصیل‌کردگان ایرانی که با مفاهیم جدید آشنا می‌شدند از خانواده‌های برخوردار یا ثروتمند بودن و در نتیجه جنس دغدغه‌های اونا با جنس دغدغه‌های مردم طبقات پایین‌تر متفاوت بود. اینجا یه تفاوت دیگه هم بین ایران و کشورهای همسایه هم دیده می‌شه، دقیقا زمانی که مصر دوباره اعزام دانشجو به فرنگ رو از شر میگیره این روند در ایران متوقف میشه که یه قسمت بزرگش به تاسیس دارالفنون هم مربوطه، طرح امیرکبیر این بود که به جای فرستادن شاگرد نزد استاد اون هم در محیطی که هیچ کنترلی روش نیست یعنی اروپا، استاد رو بیاریم ایران و روی دانشجو کنترل داشته باشیم تا یه وقت افکار مضر پیدا نکنه و به فکر جمهوری خواهی و بی دینی نیوفته

عامل دوم گسترش علم در جهان عرب ورود صنعت چاپ بود، اولین دستگاه چاپ در عثمانی در سال ۱۷۲۷ یا ۱۱۰۶ شمسی وارد شد یعنی چیزی نزدیک به نود سال بعد از اینکه ارمنی‌های جلفای اصفهان اولین دستگاه چاپ در ایران را در سال ۱۰۱۷ شمسی راه اندازی کردند که برای چاپ متون دینی خودشون ازش استفاده می‌کردن و عمومی نبود. اولین دستگاه چاپ عربی هم در سال ۱۱۱۲ شمسی در امپراتوری راه اندازی شد که اینبار حدود هشتاد سال از اولین دستگاه چاپ فارسی در ایران جلو افتادن. توجه به این تاریخ‌ها به این خاطر مهمه که نشون دهنده یک دوره فترت در تاریخ ایرانه. ارمنی‌های جلفا حدودا صد سال قبل از سقوط سلسله صفویان صنعت چاپ رو به ایران آوردن. در فاصله سال‌های ۱۱۰۱ تا ۱۱۷۵ شمسی  یعنی فاصله‌ای ۷۰ ساله بین سقوط شاه سلطان حسین صفوی و پایان کار آقا محمدشاه قاجار ایران در هرج و مرج و ناامنی فرو رفته بود، راه‌های تجاری ناامن شده بودند، ایالات ایران به واسطه ناامنی و عدم وجود قدرت مرکزی یکی یکی اعلام استقلال می‌کردند و اقتصاد به شدت ضعیف شده بود به حدی ضعیف که تا اواسط قرن نوزدهم و در دوران امنیت نسبی قاجارها میزان تجارت ایران حتی به نصف زمان صفویان هم نرسیده بود. این دوره نقش بسیار مهمی در عقب ماندگی ایران دارد. دوره‌ای که مصادف بود با قدرت گرفتن کمپانی هند شرقی و سلطنت کاترین کبیر یکی از مقتدرترین تزارهای روس و رشد صنعت و تجارت جهانی. ایران در این دوره به خاطر ناامنی راه‌ها و نبود حکومتی مقتدر تا حدود زیادی از مسیر تجارت جهانی حذف شد و اهمیت خودش را به عنوان شاه‌راه ارتباطی بین شرق و غرب از دست داد که این امر با احداث کانال سوئز در سال ۱۸۶۹ بدتر هم شد. تنها وقتی ایران دوباره مورد توجه قرار گرفت که در جنوب ایران نفت کشف شد.

عامل سوم در گسترش علوم شروع عصر تنظیمات در عثمانی بود که به ایجاد مدارس جدید و اجباری شدن تحصیل کودکان منجر شد. از سال ۱۲۴۸ شمسی همه کودکان باید از هفت سالگی، چهار سال به اجبار تحصیل می‌کردند، تحصیلات اجباری در ایران باز هم با یک تاخیر حدودا نیم قرنی و بعد از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ ایجاد شد که البته تا مدت‌ها به واسطه نبود مدارس در اقصی نقاط کشور در مورد همه کودکان ایرانی اعمال نشد.

و عامل چهارم نقش مبلغان مسیحی بود که البته گویا نقش اندکی داشتند و بیشتر به مسائل الهیاتی اشتغال داشتن تا علوم جدید. در این زمینه هم باز ایران عقب تر بود، با اینکه مدارس خارجی وجود داشت اما نه از نظر تعداد و نه از نظر کیفیت به اندازه مدارس بیروت و سوریه نبودند.

در کنار این‌ها زبان آموزش هم بی‌تاثیر نبود، مثلا بعد از اشغال مصر توسط بریتانیا در مدارس مصر به انگلیسی تدریس می‌شد. آشنایی اعراب با زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به گسترش علوم در جهان عرب کمک کرد. اما شاید مهم‌ترین عامل گسترش علوم جدید در بین اعراب آزادی مطبوعات بود که در سال‌های ۱۲۴۹ توسط سلطان عبدالعزیز در عثمانی و خدیو اسماعیل در مصر ایجاد شد. این دوره مصادفه با نشر نشریات علمی مثل المقتطف که نقش پررنگی در رواج علوم فرنگی در جهان عرب بازی کردند. این نشریات قبل از تاسیس دانشگاه‌ها و زمانی که کتاب‌های علمی به زبان عربی فراگیر نشده بودند رواج پیدا کرده بودند و علوم جدید را در جهان عرب نشر می‌دادند. المقتطف مهم‌ترین این نشریات بود که انتشار آن از سال ۱۲۵۵ تا ۱۳۳۱ ادامه داشت. الهلال نشریه دیگه‌ای بود که جرجی زیدان بنیانگذارش بود و از سال ۱۲۷۱ تا امروز منتشر می‌شه. المشرق سومین مجله‌ای بود که از سال ۱۲۷۷ تا ۱۳۵۰ منتشر می‌شد و آثار محمدرضا نجفی اصفهانی و سید جمال الدین اسدآبادی درباره نظریه تکامل در همین نشریه مورد تمجید قرار گرفته بود.

این خلاصه‌ای بود از نحوه ورود علم فرنگی و عوامل تاثیرگذار بر گسترش علم در میان اعراب، در ادامه به نحوه ورود نظریه تکامل می‌پردازیم.

آشنایی با داروین زمانی اتفاق افتاد که اعراب تحصیل‌کرده در مواجهه با افکار غربی و تجدد قرار گرفتن، همانطور که اشاره شد نظریه تکامل به جای ایجاد بحث‌های علمی، بحث‌هایی در حوزه فلسفی، اجتماعی و سیاسی ایجاد کرد. اما اولین کسانی که نظریه تکامل را در زبان عربی وارد کردند ملی‌گرایان مسلمان و مسیحی و مبلغین مسیحی بودند. ورود نظریه تکامل به جهان عرب باعث ایجاد دو دستگی شد، دسته اول شامل عالمان مسیحی و مسلمان بودند که فقط متون مذهبی را به عنوان مبنای دانش قبول داشتند و دسته دوم باز هم شامل مسیحیان و مسلمانانی بود که به علم غربی دیدی مثبت داشتند. این گروه اخیر دو دسته بودند، میانه‌روها و تندروها. که تندروها معتقد بودند باید مذهب را کنار گذاشت و برای پیشرفت اعراب به علم متوسل شد.

اگرچه در سال‌های ۱۲۴۹ متفکران عرب درباره نظریه تکامل شنیده بودند اما تا سال ۱۲۵۵ که یکسری مقالات در مجله المقتطف درباره نظریه تکامل چاپ شد آثار مکتوبی در این باره وجود نداشت. این مقالات بحث‌های چندانی ایجاد نکرد چرا که در این مقالات دیدگاه‌هایی که با مذهب تعارض داشت رد می‌شد و از داروین چهره‌ای ارائه می‌شد که خداناباور نبود. مجلات ایرانی از این حیث از همتایان عرب خود عقب‌تر بودند بنا به پژوهش محمد معصومی اولین اشارات به نظریه تکامل در مجلات ایرانی در مجله فرهنگ و در سال ۱۳۰۴ شمسی بوده یعنی چیزی حدود ۵۰ سال بعد از مقالات المقتطف. ولی اولین مسلمانی که نظریه داروین را رد کرد جمال الدین اسدآبادی بود، جمال الدین اسدآبادی در رساله نیچریه در حقیقت نیچری حمله سختی علیه ماده‌گرایان ترتیب داد و به نظریه تکامل ایراداتی وارد کرد، از ایرادات اسدآبادی پیداست که آثار داروین رو نخونده و اطلاعاتش از نظریه تکامل بیشتر بر تکامل لامارکی استواره که البته چیز عجیبی نبود، اسدآبادی رساله خودش را در سال ۱۲۶۰ نوشته بود یعنی زمانی که اکثریت جهان عرب و مسلمان هنوز بی‌واسطه با نظریات داروین آشنا نبودند.نکته بعدی درباره اسدآبادی پرداختن او به ماده‌گرایی در کنار تکامله در واقع اسدآبادی گویی نظریه تکامل را نظریه مادی‌گرایان می‌دونسته و به همین مناسبت اون را نقد کرده. این نشون میده که در آن دوران شاهراه اصلی آشنایی متفکران شرقی با نظریه تکامل از خلال آثار مادی‌گرایان می‌گذشته. هرچند جدل‌هایی در سال ۱۲۶۱ برسر نظریه داروین ایجاد شده بود اما ترجمه کتاب لودویگ بوخنر بود که آتش بحث و جدل پیرامون نظریه تکامل را در جهان عرب شلعه‌ور کرد. شبلی شُمَیِّل یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های جریان تندرو  در سال ۱۲۶۳ شرح بوخنر بر داروین را به عربی ترجمه و منتشر کرد که برداشتی مادی‌گرایانه از نظریه تکامل داشت. اما کتاب منشا انواع داروین تا سال ۱۲۹۷ به عربی ترجمه و منتشر نشده بود و تبار انسان هم با اینکه ترجمه شده بود اما منتشر نشد. اینجا هم باز ایرانی‌ها از همتایان خودشون عقب‌تر بودن، اولین ترجمه منشا انواع در ایران که فقط پنج فصلش بود در سال ۱۳۱۸ صورت گرفت. در واقع واکنش به نظریه تکامل در اواخر قرن نوزدهم چه در ایران و چه جهان عرب و اسلام از طریق متون درجه دوم صورت گرفته بود، متونی که در شرح نظریه تکامل نوشته شده بودند. خصوصا بحث‌های شبلی شمیل با دیگر متفکران عرب در مجلات عربی یکی از منابع اصلی آشنایی با نظریه تکامل بود. با آگاهی از نحوه آشنایی متفکران عرب و مسلمان با نظریه تکامل متوجه می‌شویم که این آشنایی باواسطه بوده و اغلب هم از خلال آثار طرفداران مادی‌گرایی، پس در نتیجه به نظر می‌رسد این واکنش‌ها از دقت کافی برخوردار نبودن

همانطور که اشاره شد واکنش به نظریه تکامل در دو دسته کلی جای می‌گرفت موافقان نظریه تکامل و مخالفان آن. نویسنده ابتدا سراغ موافقان مسیحی نظریه تکامل می‌رود.

متفکران سکولار مسیحی معتقد بودند که بین دین و علم به سختی می‌شه صلح برقرار کرد و برای پیشرفت اعراب باید به علم و روش علمی متوسل شد. مشابه این حرف را ملکم‌خان دررسالاتش زده بود، اما ملکم‌خان برخلاف متفکران سکولار مسیحی اعتقاد نداشت که بین دین و علم تناقضی وجود دارد، ملکم از دوگانه عقل طبیعی و علم استفاده می‌کنه و تمایز بین این دو را در روش به کارگیری عقل می‌داند، به این معنا که عقل طبیعی مبتنی است بر باورها، اعتقادات و سنت‌ها که جوابگوی دنیای فعلی نیست و علم مبتنی است بر روش علمی و اجتهاد و تجمیع عقول انسانی برای حل معضلات امروز. به زعم ملکم‌خان این دو در تضاد با هم نیستند بلکه دو روش برای بکارگیری عقل هستند که روش علمی کارآمدتر و بهینه‌تره و می‌تونه به پیشرفت منجربشه

همانطور که اشاره شد شمیل تاثیرگذارترین چهره جریان سکولار مسیحی بود، شمیل کاتولیک‌زاده و ماده‌گرا بود و عقاید ماده‌گرایانه خودش را به لطف آزادی مطبوعاتی که اون زمان در مصر و سوریه و عثمانی وجود داشت بیان می‌کرد. شمیل به روش علمی بهای زیادی می‌داد و بین ایمان و دانش فرق می‌گذاشت. علم‌دوستی‌اش به حدی بود که علت پیشرفت اروپا و آمریکا را در توجه به علوم طبیعی می‌دونست و علت عقب‌ماندگی شرق را در توجه به الهیات و فلسفه. به اعتقاد شمیل تمامی رشته‌های علوم انسانی بی‌فایده بودن و باید از دانشگاه‌ها جمع میشدن. هر چند که شمیل در آثارش به ادبیات و فلسفه می‌تاخت و به نظر ماده‌گرایی افراطی می‌رسید اما هم شعر می‌گفت و هم به روایت بعضی‌ها بسیار مذهبی و حتی خرافاتی بود اما شمیل سعی می‌کرد در آثارش احساسات را کنار گذاشته و با روش علمی حقیقت رو پیدا کنه. حمله شمیل به ادبیات ریشه در تجددخواهی‌اش داشت، اکثر متفکران عرب علاقه‌ای به یادگیری علوم تجربی نداشتن و علوم تجربی را دشمن مذهب قلمداد می‌کردن، شمیل در مقابله با این متفکرین بود که به افراط کشیده شد. مشابه میرزا آقاخان کرمانی و کمی هم آخوندزاده در بین روشنفکران قرن نوزدهم ایرانی. شمیل پس از آشنایی با نظریه داروین تلاش کرد تا اصول نظریه تکامل را در جامعه اعراب نشر بده و نظریه داروین تبدیل به کانون اصلی اندیشه‌ها و آثارش شد. همانطور که اشاره شد این شمیل بود که با ترجمه اثر بوخنر بحث درباره نظریه تکامل را شدت بخشید.

متفکر بعدی که از پیروان شمیل محسوب می‌شود سلامه موسیاست. سلامه موسی روزنامه‌نگار بود و بر خلاف شمیل تحصیلات علمی نداشت. موسی هم مثل شمیل معتقد بود که علم می‌تونه جامعه اعراب را متحول کنه. موسی معتقد بود علم ویژگی اصلی فرهنگ غربی است و تاثیر عمیقی بر ادبیات و اخلاق گذاشته و غرب را درگیر جنگی تمام عیار با فرهنگ سنتی می‌دید که سعی داشت روح تفکر علمی، دموکراسی و آزادی زنان رو گسترش بده. موسی فرهنگ اروپایی و روش علمی را ناشی از صنعتی شدن اروپا می‌دونست و سنت‌های ارتجاعی و فاسد شرقی را ناشی از جوامع کشاورزی. موسی معتقد بود باید هرآنچه که از سنت‌ها و گذشته مونده دور ریخت و از فرهنگ علمی غرب الگو گرفت که مشابه نقل قولی از سید حسن تقی‌زاده است.موسی در تمامی آثارش به نظریه تکامل اشاره و درباره نظریه تکامل دو اثر مهم خلق کرده. موسی درباره داروین می‌نویسد: «من نویسنده دیگری را نمی‌شناسم که بیش از داروین مدیونش باشم. او ابزار نابودی سنت را به دستم داد و تکامل را محور افکار و ایدئولوژی انسانی‌ام، که بسی از مابعدالطبیعه به دور است، کرد.» موسی از طرفی به به‌نژادی و ابرانسان نیز معتقد بود یعنی به تاسی از مفهوم ابرانسان نیچه و به‌نژادی فرانسیس گالتون اعتقاد داشت که برای اصلاح نژاد بشر نباید جلوی طبیعت را گرفت و باید از فرزنددار شدن افراد معلول، دیوانگان، کم استعداد‌ها و جنایتکاران جلوگیری کرد. دید موسی به تکامل دیدی پیشرفت‌گرایانه بود یعنی تکامل را مساوی پیشرفت می‌گرفت به همین دلیل هم از به‌نژادی جانبداری می‌کرد.

متفکر تاثیرگذار بعدی این جریان یعقوب صرّوف بود. صروف نویسنده‌ای دقیق و معتدل و مثل موسی و شمیل جدلی نبود. صروف برخلاف دو متفکر قبلی معتقد بود که نظریه تکامل با کلام خدا در تعارض نیست چرا که کتاب مقدس قصد آموزش علمی نداره و از این جهت بسیار به ملکم‌خان نزدیک بود.

صروف پروتستان بود و ماده‌گرایی را رد می‌کرد و اعتقاد داشت همه چیز را با برهمکنش ماده و انرژی نمی‌توان توضیح داد. صروف با اینکه به شمیل انتقاد می‌کرد اما اکثر مقالات شمیل را در مجله خود یعنی المقتطف چاپ می‌کرد. وقتی که جنگ جهانی اول شروع شد و برگسون علت این جنگ را در اعتقاد به ماده‌گرایی آلمانی‌ها معرفی کرد در مطبوعات جهان عرب حمله به ماده‌گرایی شدت پیدا کرد. صروف علت این جنگ را اعتقاد به ماده‌گرایی می‌دونست چون این فلسفه راهی برای اخلاق باز نمی‌گذاشت و اخلاق را از جنس نیروهای غیرمادی قلمداد می‌کرد. صروف از شمیل انتقاد کرد که با ترویج ماده‌گرایی مردم رو به پذیرش چیزی ترغیب می‌کنه که معلوم نیست واقعیت محض باشد. اما شمیل ارتباط بین ماده‌گرایی و جنگ را رد کرد. شمیل استدلال کرد که این جنگ محصول سوبرداشت از فلسفه مادی است. شمیل اعتقاد داشت ماده‌گرایی علمی طبیعیه و طبیعت با نفع انسان در ارتباطه. این جنگ مثل تمامی جنگ‌های بشر حاصل حرص و خودپرستیه و ربطی به فلسفه مادی که نفع عمومی را تامین می‌کنه نداره. جرجی زیدان متفکر مهم بعدی استدلال می‌کرد که عشق، همکاری و دوستی هم جزئی از قوانین طبیعت‌اند و برای تکامل همه موجودات زنده حیاتی‌اند. البته این جنگ حاصل سوءبرداشت از نظریه تکامل و بقای اصلح هم بود. بعضی متفکران اعتقاد داشتند که جنگ در راستای نظریه تکامل و بقای اصلحه و از این طریق جنگ رو توجیه می‌کردن. به اعتقاد این‌ها طبیعت به سمتی حرکت می‌کند که قوی‌ترین‌ها باقی بمونن. اما متفکران عرب در بحث‌های خودشون به درستی اشاره کرده بودن که نمیشه از تنازع بقا و بقای اصلح برای توجیه جنگ استفاده کرد چون اولا تاریخ نشون داده که موجوادت قوی‌تری از انسان وجود داشته‌اند که منقرض شدن و در ثانی جنگ اتفاقا باعث نابودی اصلح‌هاست چرا که باعث کشته شدن بهترین جوان‌های یک کشور می‌شود. این سوء برداشت از اصل تنازع بقا نه تنها یکی از علل جنگ شمرده می‌شد بلکه باعث بدفهمی نظریه تکامل هم بود. بعضی اعتقاد داشتند بر پایه اصل تنازع بقا، روح برادری و برابری از میان رفته و مردم به جون هم می‌افتن و در نهایت تنها یک قوم پیروز باقی خواهد موند، پس در نتیجه باید از ترویج نظریه تکامل جلوگیری کرد که نشان از عدم شناخت صحیح آن‌ها از نظریه تکامل داشت.

از خلال نظرات و بحث‌های متفکران سکولار مسیحی میشه فهمید که تجدد و نیاز این متفکران به نوسازی کشورهایشان و تقابل این نوسازی‌ها با سنت و جزمیت دینی بر روی دریافتشان از نظریه تکامل سایه انداخته بود. این‌ها به جای پرداختن به وجوه علمی نظریه تکامل، از نظریه تکامل به عنوان سلاحی برای شکست سنت‌ها استفاده می‌کردن

نقطه مقابل متفکران سکولار عرب مسیحی، مسیحیان سنتی بودند. اکثر این متفکرین سعی داشتند با استفاده از متون مقدس به جنگ تکامل برن البته نه به جنگ جنبه‌های علمی و زیست‌شناختی اون بلکه بیشتر به جنگ ماده‌گرایی که در پیوند با تکامل قرار گرفته بود. زبان این‌ها غالبا جدلی بود و با اینکه ادعا می‌کردند از استدلالات علمی استفاده می‌کنند اما بیشتر ارجاعاتشان از کتاب مقدس بود. مهم‌ترین و جدلی‌ترین شخصیت این جریان لوئیس شیخو بود. شیخو با اینکه ادعا می‌کرد بین علم و دین تعارضی نیست اما سخت به طرفداران تکامل حمله می‌کرد و خصوصا تکامل انسان را نمی‌پذیرفت. این عدم تعارضی که شیخو درباره علم و دین قائله را باید اینطور تفسیر کنیم که شیخو هر چیز علمی که با متون مقدس می‌خواند را علم می‌دانست و بقیه را دور می‌ریخت به زعم شیخو علم راستین علمی بود که گفته‌های کتاب مقدس را تایید کند. شیخو با بسیاری از متفکران سکولار و حتی طرفداران مذهبی و معتدل تکامل وارد بحث میشد و در نشریه خودش سخت به آن‌ها حمله می‌کرد. خصوصا علیه مجله المقتطف و الهلال مقالات زیادی می‌نوشت و به زیدان و صروف حمله کرد اما با شمیل کاری نداشت چرا که زیدان و صروف پروتستان بودند و شمیل کاتولیک. در واقع بخشی از دعوای بین مذهبیون مسیحی و سکولارهای مسیحی دعوایی بود بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها. صروف از شیخو توصیفی به دست می‌دهد که شنیدنش خالی از لطف نیست، صروف می‌نویسد: «وقتی یک نفر غیرکاتولیک اندیشه‌ای را مطرح می‌کند که بی‌اساس یا مخالف با آموزه‌های دینی به نظر می‌رسد، بی‌درنگ برچسب الحاد به او زده می‌شود؛ ولی اگر همین اندیشه از سوی یک کاتولیک باشد، با او با نزاکت و احتیاط و هوشیاری برخورد می‌شود.»

این نزاکت و احتیاط و هوشیاری البته تنها اختصاص به کاتولیک‌ها نداشت، مسیحیان سنتی نسبت به مسلمان‌ها هم چنین نزاکتی داشتند که احتمالا بخشی از آن برمی‌گشت به شباهت‌هایی که با هم داشتند و بخشی هم به اینکه اصولا مسیحیان در جهان مسلمان عرب جزء اقلیت محسوب می‌شدن.

همانطور که اشاره شد اسدآبادی اولین کسی بود که نظریه داروین رو رد کرد. اما حملات اسدآبادی بیشتر به ماده‌گرایی بود تا تکامل داروین. اسدآبادی از یک طرف تعصب مذهبی رو رد می‌کرد و از طرف دیگر تقلید کورکورانه از غرب رو و طرفدار اتحاد امت اسلامی بود اما تفکراتش بنیانی شد برای بنیادگرایی اسلامی که از دلش اخوان المسلمین دراومد و از دل اخوان القاعده. رساله نیچریه اسدآبادی بغیر از سنت‌گرایان مسیحی، نظر سکولارهای مسیحی را چندان به خودش جلب نکرد. فرح أنطون یکی از کساییه که به نقد اندیشه‌های اسدآبادی پرداخت و برداشت ساده‌لوحانه اسدآبادی از داروین‌گرایی و مذهب را با بچه‌های دبستانی مقایسه کرد. اسدآبادی گویا بعدتر تکامل را پذیرفت و نظریه داروین را از ماده‌گرایی اسپنسر و شمیل جدا کرد اما تکامل انسان را رد کرد. اسدآبادی بر این اعتقاد بود که آثار علمی مسلمانان اگر برتر از تمامی علوم جدید غربی‌ها نباشه کمتر نیست.

متفکر مسلمان بعدی حسین الجِسره که از اسدآبادی دقیق‌تره. جسر تکامل را می‌پذیرد و آن را مخالف آموزه‌های قرآنی نمی‌بیند اما ماده‌گرایی را رد می‌کند و به خداوند به عنوان خالق جهان ایمان داره. جسر با اشاره به جهان و مقایسه جهان با ساخته‌های دست بشر استدلال می‌کند که حتما باید پای خالق یا سازنده‌ای در میان باشد و نمی‌شه که همه چیز تصادفی خلق شده باشه. جسر اسلام را مخالف پیشرفت نمی‌دانه و با کسانی که قرآن را تنها به ظاهر آیات تفسیر می‌کنند مخالفه و اعتقاد داشته می‌شه آیات را برای هماهنگی بیشتر با واقعیت‌های جدید تاویل کرد.

متفکر مسلمان بعدی که نویسنده به اون اشاره کرده و مترجم کتاب فصلی درباره این شخصیت به کتاب افزوده محمدرضا نجفی اصفهانی است. اصفهانی در سال ۱۲۹۱ کتابی در دو جلد با عنوان نقد الفلسفه داروِن منتشر کرد و به نظریه تکامل پرداخت. اصفهانی نظریه تکامل را ملحدانه نمی‌دونست چون وجود خدا رو نفی نمی‌کرد اما اعتقاد داشت برداشتی مادی از تکامل او رو ملحدانه می‌کرد. اصفهانی معتقد بود که دین نمی‌تواند با حقایق علمی قطعی ناسازگار باشد و حقایق علمی نیز مخالفتی با دین ندارند. اما اصفهانی مشخص نمی‌کند که از کجا باید بدونیم که با یک حقیقت قطعی علمی طرف هستیم و این یافته در آینده دچار تغییر و تحول نخواهد شد یا این سوال که مگه اساسا میشه حقیقت قطعی علمی داشت؟ تاریخ علم نشون داده که باور امروز ممکنه با یافته‌های جدید تغییر کنه یا ابطال بشه که رجوعتون میدم به بحث ابطال پذیری در اندیشه پوپر. اصفهانی هم مثل اکثر متفکران مذهبی تکامل انسان را رد می‌کند و در کتاب خود با توجه به منابعی که در دست داشته انتقاداتی علمی مطرح می‌کند. البته نویسنده کتاب می‌گه که دلایل اصفهانی بیشتر فلسفی و مذهبی بودند تا علمی، احتمالا به این دلیل که اصفهانی زیست‌شناس نبود و علوم غربی را در دانشگاه یا آزمایشگاه نیاموخته بود و اطلاعاتش از مجلات و کتاب‌هایی به دست آمده بود که به زبان عربی موجود بودند. اما مترجم کتاب در فصلی که به انتهای کتاب افزوده نشون می‌ده که اصفهانی از علم روز حداکثر استفاده رو کرده و تلاش داره نقدی علمی بر تکامل انسان داشته باشه. اصفهانی یکی یکی به استدلال‌هایداروین در کتاب تبار انسان پاسخ می‌دهد و این سئوال را پیش می‌آوره که چطور اصفهانی به ترجمه عربی این کتاب دست پیدا کرده چون این کتاب تا به امروز هنوز به عربی چاپ نشده، منظورم از تا به امروز یعنی تا امروز یعنی زمان ما. دکتر گمینی با جستجو می‌فهمه که اصفهانی به خلاصه فصل اول کتاب تبار انسان که در مجله الهلال چاپ شده بود دسترسی پیدا کرده و استدلال‌هایی که می‌آره و آن‌ها را نقد می‌کند مربوط به همین خلاصه است. در آن دوران عدم پذیرش تکامل انسان مختص به اصفهانی نبود و هنوز دانشمندان بسیاری بودند که ادعا می‌کردند شواهد تجربی برای پذیرش تکامل انسان کافی نیست که مهم‌ترین اونا والاس بود یعنی همون کسی که تقریبا همزمان با داروین به نظریه تکامل رسیده بود. اصفهانی با اینکه انتخاب طبیعی را می‌پذیرد اما در بعضی موجودات مثل گیاهان آن را رد می‌کند در واقع اصفهانی به دنبال علت العلل بود و همه جا دست خداوند را در تکامل می‌دید و قائل نبود که طبیعت کورکورانه دست به انتخاب می‌زند. اصفهانی برداشت بوخنر از تکامل را به چالش می‌کشد و ادعا می‌کند که بوخنر در فهم اندیشه‌های داروین دچار بدفهمی شده است و ربط تکامل با پیشرفت رو هم رد می‌کند یعنی تکامل را مساوی با پیشرفت نمی‌دونه. اصفهانی علم را با دین هماهنگ می‌دید او نوشته است: «علم قدمی به سمت پیشرفت برنمی‌دارد، مگر اینکه حقایق پنهانی دین را آشکار می‌سازد.» یا در واقع اون طور که من فهمیدم منظورش این بود که علمی که با دین سازگار نباشه علم نیستاصفهانی از اصطلاح علمی یقینی که ثابت و بدون تغییرهاستفاده می‌کند اما مشخص نمی‌کند که علم یقینی یعنی چهمثالی که اصفهانی می‌زند مثال نظریه زمین مرکزی است که در طول زمان به نظریه درست خورشید مرکزی رسیده است یعنی ما از این مثال باید نتیجه بگیریم که خورشید مرکزی علمی یقینیه؟از کجا معلوم دانش امروز در آینده تغییر نکند چنانچه نظریه خورشید مرکزی هم دیگه صحیح نیست. با این حال رویکرد اصفهانی به نظریه تکامل نسبت به رویکرد هم‌عصران خودش قدمی رو به جلو بود، اصفهانی با اینکه تحصیلاتی به شیوه غربی نداشت اما سعی کرده بود با دیدی انتقادی و روش علمی با تکامل روبرو شود، دلایلی که اصفهانی در رد تکامل انسان می‌آورد دلایلی فقط از جنس اعتقادی و فلسفی نیستند، دلایلی هستند که در محافل علمی آن دوران وجود داشتند و باید شواهد بیشتری پیدا می‌شدند تا بر قوت نظریه تکامل انسان اضافه کنن، شواهدی که سال‌ها بعد از نوشته شدن نقد الفلسفه دارون پیدا شدند.

نویسنده از دو متفکر دیگه هم نام می‌بره که مثل اصفهانی دغدغه عدم تعارض دین با علم را داشتند که من به اونا نمی‌پردازم. تا همین جا می‌بینیم که واکنش مسلمانان خصوصا شیعیان به نظریه تکامل نسبت به مسیحیان معقولانه‌تر بود. این‌ها نه تکامل را رد کردند و نه دربست اون رو پذیرفتن و رویکردی انتقادی به تکامل داشتن. همچنین نظریه تکامل رو از ماده‌گرایی جدا می‌دونستن و سعی کردن نگاهی علمی‌تر به این نظریه داشته باشن هر چند که استدلال‌هایشان صد در صد علمی نبود و به مباحث فلسفی و مذهبی آغشته بود. اما یک متفکر مسلمان دیگر هم وجود داشت که نظراتی مشابه شمیل و موسی داشت و تکامل را کامل پذیرفته بود. این متفکر اسماعیل مظهر بود که پنج فصل از منشا انواع داروین را در سال ۱۲۹۷ ترجمه کرده بود. مظهر اعتقاد داشت که دین در جوامع مدرن دیگه کارایی نداره اما برخلاف شمیل و موسی معتقد نبود که دین را باید به کلی کنار گذاشت چرا که اسلام شورشی علیه نادانی است. به زعم مظهر دین باید به رابطه انسان و خدا محدود بشه و برای پیشرفت جهان عرب باید تفکر علمی و علوم غربی رو به مردم آموزش داد. مظهر هم تکامل را با پیشرفت یکی می‌گرفت و همچون ملکم خان بر تفکر علمی تاکید داشت. مظهر در سال ۱۳۰۳ کتابی درباره نظریه تکامل نوشت و در آن نظریات شمیل، بوخنر و اسدآبادی رو نقد کرد. انتقاد از دو نفر اول با این استدلال بود که اون‌ها نظریه تکامل را به نفع ماده‌گرایی تفسیر کردن و انتقاد از اسدآبادی به این خاطر بود که اسدآبادی به دلایل دینی نظریه تکامل را رد کرده. در نهایت مظهر اولین کسی بود که کتاب منشا انواع یا پیدایش گونه‌های داروین را در سال ۱۳۰۸ مطابق با آخرین ویراست کتاب ترجمه و منتشر کرد.

خب ما از این روایت طولانی چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ نکته‌ای که برای من جالب بود بحث نحوۀ مواجهه‌اس. پذیرش صرف، رد قاطعانه و نه پذیرش و نه رد بلکه دیدی نقادانه داشتن. کدوم این‌ها درست بود؟ معمولا کسانی که نسبت به فرنگ حس خوبی داشتن نسبت به تکامل هم پذیرا بودن، مثلا این نظریه در ایران خودمون بیشتر از طرف سیاستمداران و فعالان سیاسی چپ وارد شد تا محققان و دانشمندان. در جهان عرب هم تقریبا شاهد یک همچنین روندی هستیم. اغلب کسانی که به تکامل پرداختن دانشمند نبودن، سیاستمدار، روزنامه‌نگار یا فیلسوف و متکلم بودن، هرچند که تحصیلات دانشگاهی یا سنتی داشتن. تقابل بیشتر سیاسی یا اعتقادی بود تا علمی. از این رهگذر میشه فهمید که دلیل مخالفت‌ها و البته موافقت‌ها همیشه مطابق با اون چیزی که واقعا هست نیست بلکه به اعتقادات افراد هم مربوطه. یا اینجوری بگم بهتره، این اعتقادات افراده که موافقت یا مخالفتشون رو دامن میزنه، کسی که چشمش رو به حقایق بسته و مدام از خودش نمی‌پرسه چرا، مخالفت‌ها متعصبترش می‌کنه و کاریش هم نمیشه کرد، اون آدم فقط براش چگونه مهمه، چگونه حرف خودم رو ثابت کنم، چگونه در بحث پیروز بشم، چگونه حریف رو خاک کنم، نمی‌پرسه چرا طرف مقابل اینجوری فکر می‌کنه، نمی‌پرسه چرا خودش اینطوری فکر می‌کنه و نمی‌پرسه چرا باید حرف همدیگر رو بشنویم و بهش فکر کنیم.

نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 نظر
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

نقد و بررسی‌ها

Clear filters

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آیا مواجهه علمی ایران و غرب فقط یک عقب‌ماندگی تکنولوژیک بود؟” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

تاریخ بی خردی از تروا تا ویتنام
پیش نمایش

تاریخ بی‌خردی یا چرا حاکمان منافع خود و ملت خود را پایمال می‌کنند؟

تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست آینه ای در دوردست
پیش نمایش

اپیزود پنجاه و پنجم: آینه‌ای در دوردست

پادکست, تاریخ
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست کتاب توتالیتاریسم
پیش نمایش

اپیزود پنجاه و دوم: توتالیتاریسم-قسمت دوم

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
پادکست کتاب توتالیتاریسم
پیش نمایش

اپیزود پنجاه و یکم: توتالیتاریسم-قسمت اول

پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اقتصاد تحریم نفت
پیش نمایش

قسمت بیست و دوم: اقتصاد تحریم نفت

اقتصاد, پادکست, تاریخ
امتیاز 0 از 5
(1)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب نیایش چرنوبیل
پیش نمایش

قسمت نوزدهم: نیایش چرنوبیل

پادکست, تاریخ, زندگینامه, سیاست
امتیاز 5.00 از 5
(2)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اختناق ایران
پیش نمایش

قسمت هجدهم: اختناق ایران

پادکست, تاریخ
امتیاز 0 از 5
(3)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب تراژدی تنهایی
پیش نمایش

اپیزود چهارم: تراژدی تنهایی

پادکست, تاریخ, زندگینامه
امتیاز 0 از 5
(3)
ادامه مطلب
    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
    بستن
    • صفحه اصلی
    • یوتیوب
    • پادکست
    • بلاگ