اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه فلسفه سیاسی آزادی، گمشده‌ی همه‌زمان‌ها، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی
در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره
آهسته یعنی بهتر؟ درباره کتاب در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره
برگشت به مطالب
مهمان داستانی از آلبر کامو
تحلیل داستان مهمان آلبر کامو از مجموعه داستان تبعید و سلطنت
بدون آگاهی آزادی ات را می‌دزدند، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی
Click to enlarge

آزادی، گمشده‌ی همه‌زمان‌ها، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که مفاهیم سیاسی را یا نمی‌شناسیم یا عمداً تحریف‌شان می‌کنیم. این مجموعه، تلاشی است برای روشن‌کردن مفاهیم بنیادین سیاست، از آزادی و عدالت گرفته تا فاشیسم، دموکراسی و لیبرالیسم. اما این مجموعه فقط کلاس درس نیست. اینجا ما درباره فریب‌کاری الگوریتم‌ها حرف می‌زنیم، از سرکوبِ پنهان آزادی بیان می‌گوییم، و از بحران‌هایی که بی‌فهمِ دقیق مفاهیم، به دامشان می‌افتیم. اگر می‌خواهی ابزار دست قدرت‌ها نباشی، باید بدانی از چه چیزی دفاع می‌کنی، چه چیزی را نقد می‌کنی، و به کجا می‌خواهی برسی. این فقط درباره سیاست نیست؛ این درباره زندگی ماست.

نسخه صوتی را اینجا بشنوید

سوفسطایی قسمت سومادامه مطلب
دسته ها: سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب برچسب ها: Epitome books, آتن, آزادی, اپیتومی بوکس, اصطلاحات سیاسی, بررسی کتاب, پروتاگوراس, دموکراسی, سوفسطایی, سوفیست, سیاست, علوم انسانی, فلسفه سیاسی, قانون, کتاب, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, کنشگری, نقد کتاب, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات

ابتدای امسال مجموعه فلسفه سیاسی رو شروع کردم. پروژه عظیمی که اول قرار بود به توضیح اصطلاحات سیاسی محدود باشه اما دیدم نمی‌شه بدون گفتن درباره حال و هوای جامعه و اتفاقات تاریخی این مفاهیم رو توضیح داد، این مفاهیم از دل سال‌ها مبارزه، بحث، تغییرات سیاسی و اجتماعی به وجود اومدن و بدون دونستن اون‌ها نمیشه درک درستی از این مفاهیم داشت.

این مجموعه از دل یک نیاز زاده شد، من میدیدم که تو شبکه‌های اجتماعی، کسانی که دغدغه مسائل سیاسی داشتن و دارن از اصطلاحات سیاسی به غلط استفاده می‌کنن. مثلا میگن طرفدار لیبرالیسمن اما فاشیسم ترامپ رو تبلیغ میکنن، یا مدعی ان که سال‌ها در زمینه فاشیسم کار کردن و کتاب ترجمه کردن اما متوجه نمی‌شن که شادی برای رای آوردن ترامپ، شادی برای ظهور دوباره فاشیسمه نه لیبرالیسم یا حتی کاپیتالیسم. نمونه‌ها فراوانند. آدمی اگر دید درستی نداشته باشه اگر ندونه کجا وایساده و اگر بنیان یا ارزشی برای خودش نداشته باشه مثل توده علف خشک با وزش هر نسیمی از جا کنده میشه. پیدا کردن ارزشی که بقیه ارزش‌ها رو ممکن کنه سخته اما غیرممکن نیست و به نظر من اون ارزش آزادیه. آزادی تنها ارزشیه که در پرتو اون میشه ترکیب‌های بی‌شماری از ارزش‌ها رو داشت. اگر آزادی نباشه ارزش‌های دیگه هم غیرممکن میشن. اگه آزادی نباشه شما نمی‌تونی درباره عشق حرف بزنی چون دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم. نمی‌تونی از عدالت حرف بزنی چون دلت را می پویند مبادا شعله‌ای در آن نهان باشد و نمی‌تونی از رفاه، دانش و آگاهی حرف بزنی چون آنکه بردرمی‌کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است.

آزادی تنها ارزشیه که باید برای رسیدن بهش تلاش کرد چرا که در پرتو آزادی میشه به باقی ارزش‌ها هم رسید و هدف من از این مجموعه نشون دادن اینه که وقتی از مسیر آزادی منحرف می‌شیم و وقتی به جای آزادی اول میریم سراغ عدالت یا می‌ریم سراغ رفاه چه بلایی سرمون میاد.

بدتر از این دسته افراد که به نظرم هدفشون رو گم کردن یا مفاهیم رو غلط تفسیر کردن، که خود من هم جز این دسته بودم و بهترین جلوه لیبرالیسم رو آمریکا می‌دونستم که غلط اندر غلط بود، دسته دیگه‌ای هستن که به عمد در مفاهیم دست می‌برن یعنی از آزادی بیان دفاع می‌کنن اما هدفشون آزادی بیان برای خودشون و سرکوب صدای مخالفه، نمونه‌اش رو در استراتژی جدید فیسبوک و ایکس می‌بینید. اینا دو روش دارن اول اینکه با الگوریتم‌های جلوی دیده شدن صدای مخالفان رو میگیرن، یعنی اجازه میدن نوشته شما منتشر بشه اما اجازه نمی‌دن دیده بشه. یعنی به کاربران اون شبکه‌ها این مطالب رو پیشنهاد نمی‌دن. دومین کاری که میکنن اینه که اجازه میدن دروغ، شایعات و اخبار جعلی در سرتاسر این شبکه‌ها پخش بشه. این دروغ‌ها رو معمولا ذینفعان این شبکه‌ها میسازن، برای نمونه براتون سوال شده که چرا ایلان ماسک باید توییتر رو بخره؟ یا چرا زاکربرگ بعد از رای آوردن ترامپ باهاش جلسه میذاره و فکت چکینگ رو لغو میکنه؟ اینها همه در راستای دروغ پراکنی و مهندسی افکار و در خدمت الیگارشی کار میکنن. بعد میان و از این اقدامات که به خفه کردن صداهای مخالف و خفه کردن حقیقت و واقعیت منجر میشه به اسم آزادی بیان دفاع میکنن. در حالی که به گفته تیموتی اسنایدر بین اینکه احساس کنیم چیزی حقیقت داره با اینکه چیزی واقعا حقیقت داره تفاوت وجود داره. احساس رو خیلی راحت میشه دستکاری کرد.

پس برای مقابله با این جریان‌ها که بعضی‌ها مثل همون مترجمی که اشاره کردم هم احتمالا ناخواسته میوفتن توش لازمه که تعاریف دقیق داشته باشیم و بدونیم با چی طرفیم. من ادعا نمی کنم که تعاریف من دقیقن، هر کسی بنا به فهم خودش میتونه به موضوع نزدیک بشه و فهم من همینقدره که می‌بینید. پس لازمه که خودتون حتما برید و نوشته‌های دسته اول نظریه‌پردازان سیاسی رو بخونید. تفسیرها کمک کننده‌اس اما جای تفکر انتقادی خودتون رو نمی‌گیره، تفسیر باید در کنار تفکر خودتون قرار بگیره تا به تفکرتون غنا ببخشه. مثل ابزارهای هوش مصنوعی، ابزار هوش مصنوعی باید در کنار تفکر و خلاقیت شما قرار بگیره تا نتیجه بهتری بده وگرنه خود به خود قادر به تفکر نقاد نیست.

اما سومین دلیل از ساخت این سری ویدیوها اینه که چه بخوایم چه نخوایم تغییر در زندگی ما راه حل سیاسی داره. یعنی اگه بخوایم از بحران زیست محیطی اجتناب کنیم باید دولت‌ها رو مجبور کنیم، اگه بخوایم سیستم حمل و نقل رو بهبود بدیم باید از دولت‌ها بخوایم، اگه بخوایم سیستم فراگیر درمان داشته باشیم باید از دولت ها بخوایم. اگه بخوایم منابع آب، گاز و برق رو مدیریت کنیم باز هم باید بریم سراغ دولت‌ها. اصولا این کارها از عهده یک فرد یا حتی یک کشور برنمیاد و باید دولت‌ها رو مجبور کرد و این راه حلی سیاسی داره، یعنی باید مطالبه کرد، به کسانی رای داد که پای مطالبات ما هستن و کارهایی از این دست که بعدتر بهشون می‌رسیم. برای اینکه بدونیم کدوم سیستم سیاسی می‌تونه ما رو به خواسته‌هامون نزدیک تر کنه باید فلسفه سیاسی بدونیم، باید با اصطلاحات سیاسی آشنا باشیم و بدونیم از چی حرف می‌زنیم. باید بتونیم فاشیسم رو به نامش بخونیم تا بفهمیم با چی طرفیم. مثلا الان مد شده که هر کی به ترامپ یا ایلان ماسک ایراد میگیره فورا بهش برچسب چپی بودن بزنن. برای خودم زیاد پیش اومده می‌تونید برید پستی که درباره مرگ آلبر کامو گذاشتم رو ببینید. این نشون میده که این افراد اصلا نمی دونن چپ چیه؟ فکر می‌کنن هرکی به فاشیسم حمله کنه قطعا چپه، یا هر کس به سلطنت حمله کنه همینطور. یه چیزایی شنیدن و بر اساس همون شنیده‌ها قضاوت اشتباه می‌کنن. ما اگه ندونیم کی درباره چی حرف میزنه خیلی راحت به دام می‌افتیم و میشیم ابزار دست قدرت‌ها. پس لازمه بدونیم آزادی چیه؟ عدالت چیه؟ کمونیسم چه فرقی با مارکسیسم داره و مارکسیسم چه فرقی با سوسیالیسم. باید بدونیم که لیبرالیسم چیه و نئولیبرالیسم یعنی چی؟ باید بدونیم به کی میگن مستبد، به کی میگن دیکتاتور و به کی میگن پادشاه و باید زمینه‌های شکل گیری اینها رو بشناسیم تا جلوی رشد مجدد جوامعی که آزادی رو محدود می‌کنن بگیریم.

یکی از دوستان به من گفت که اگر در این مجموعه دموکراسی خواهیت رو کمتر نشون میدادی شاید مخاطبان گسترده‌تری پیدا می‌کردی. اما دموکراسی خواهی من دلیل داره. آزادی در نهایت به دموکراسی میرسه و دموکراسی راه رو برای رسیدن به آزادی همراه می‌کنه. دموکراسی یونانی به درد جامعه امروز نمی‌خوره اما میشه ازش درس گرفت برای ساخت دموکراسی‌های مدرن و امروزی، همانطور که بنیان‌گذاران آمریکایی از دموکراسی یونانی و جمهوری‌های روم درس گرفتن. دموکراسی یونانی به تعریف جباریت و الیگارشی کمک کرد و جمهوری هم تونست تفاوت بین جمهوری و امپراتوری رو به ما نشون بده.

من در این دوازده قسمتی که تا امروز منتشر شد سعی کردم تاریخ فلسفه سیاسی رو از اولین جاهایی که فکر شکل و محتوای حکومت در اسناد و کتاب‌های باقی مونده پیگیری کنم. به تلاش‌هایی که جهت برقراری دموکراسی شد و اینکه چطور مردم آتن تونستن بین دموکراسی و جباریت تمایز بگذارن و هم تعریفی از دموکراسی برامون باقی بذارن و هم تعریفی از جباریت اشاره کردم. دونستن درباره زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روی کار اومدن جباریت به ما کمک میکنه تا روندهای مشابه رو بشناسیم و بفهمیم که اگر فلان سیاستمدار دست به عوام فریبی زد، سعی کرد با استفاده ابزاری از مذهب دیگران رو فریب بده و با ائتلاف با سایر نیروهای سیاسی برای خودش شهرت و اعتبار دست و پا کنه و بقیه رو سرکوب کنه یعنی قصد داره جباریت برپا کنه. همانطور که آرنت گفته بود درسته که توتالیتاریسم محصول قرن بیستم بود اما هیچ اختراع جدیدی نداشتند جز سازمان‌های توتالیتر. اردوگاه‌ها، ارعاب و حتی حکومتی مبتنی بر ایدئولوژی قبلتر وجود داشته و با تلفیق این‌هاست که توتالیتاریسم رشد کرد. پس میشه از یکسری اتفاق‌ها و یکسری روندها تشخیص داد که این روند قراره ما رو به آزادی برسونه یا نه و در مواقع بحرانی یعنی بعد از پیروزی انقلاب‌ها یا بعد از فروپاشی حکومت‌ها توجه به این روندها بیشتر ضرورت داره چون میشه با واکنش نشون دادن به این انحراف‌ها جلوی تثبیت روندهای ضد آزادی رو گرفت.

در ادامه مباحث رفتم سراغ سوفسطایی‌ها که بنیانگذاران علوم انسانی خصوصا فلسفه سیاسی محسوب می‌شن. اینا در واقع نویسنده، سخنران، وکیل و سیاستمدار تربیت می‌کردن اما در عین حال نسبی گرایی رو ترویج میدادن، نسبی گرایی‌ای که زاییده امپراتوری آتن بود و از تقابلی که بین فرهنگ‌ها رخ داده بود به وجود اومد، یه جور پلورالیسم اما از نوع افراطی اون. در واقع بخش اعظمی از سوفسطایی‌ها راهی رو رفتن که امروزه امثال مارک زاکربرگ میره یعنی به جای اینکه اخبار رو راستی آزمایی کنن به میزان کامنت و لایک کاربران برای راستی آزمایی اکتفا میکنن و اسم این رو میذارن آزادی بیان. که در واقع راهی رو باز میکنه برای نسبی گرایی و ترویج دروغ. چون لایک و کامنت همه که درست نیست یا برآیندش نمیتونه درست باشه. مثلا وقتی هیتلر به قدرت میرسه مردم آلمان نظر مثبتی بهش دارن و تبعیت می کنن، حتی اغلب روشنفکرها اما آیا مردم درست فکر می‌کردن؟ مثال‌های اینجوری زیاده.

پس نمیشه آدم رو مقیاس همه چیز دونست اما شق روبروش یعنی داشتن تعریفی دقیق و مطلق از هر چیز که انسان رو از معادله حذف میکنه هم درست نیست و این ما رو به مطلق‌گرایی می‌رسونه یعنی باعث میشه قانون رو مطلق بدونیم، حکومت رو مطلق بدونیم و حقیقت رو هم مطلق. باید راهی میانه پیدا کرد که نه به نسبی گرایی برسه نه به مطلق گرایی. اما ما هنوز کارمون با اینها تمام نشده در ادامه این مجموعه سراغ بزرگترین و شاید پایه گذاران مطلق گرایی یعنی سقراط و افلاطون خواهیم رفت که وقتی نتونستن در عالم واقع بنیانی برای ایستادن یا ارزشی پیدا کنن بتونن با دنبال کردن اون به جامعه‌ای خوب برسن، رفتن در عالم خیال و واقع گرایی سیاسی رو کنار گذاشتن و آرمان‌گرایی سیاسی رو جایگزین کردن تا بلکه به این روش بتونن به جامعه ایده‌آلشون برسن. جهان مثل افلاطونی یا جهان ایده‌ها در واقع دست کشیدن از جهان واقعی و توسل به جهانی خیالی در ورای این جهانه. که هدفش نه رسیدن به زندگی در این جهان بلکه زندگی در آن جهانه، یعنی هدف فرد باید زودتر مردن باشه تا برسه به اون دنیای اصلی. چون در این جهان پیاده کردن جامعه‌ای آرمانی ممکن نیست چون همه چیز ناقصه و در جهان نواقص نمیشه ایده‌آل رو پیاده کرد.

از فکر و ایده درباره حکومت رسیدیم به مطلق گرایی افلاطونی. خط سیر این روند جالب بود. با ضعیف شدن پادشاهی در یونان باستان جامعه به طرف تکثر بیشتر رفت، نیروهای جدیدی به وجود اومد که می‌خواستند در اداره امور مشارکت داشته باشن، این جنگ و ستیزها به اصلاحات سولون منجر شد، اما جامعه هنوز آمادگیش رو نداشت و دموکراسی نیم بند به جباریت رسید. دوران جباریت چشم آتنی‌ها رو باز کرد تا اینبار حواسشون باشه که جباریت اتفاق نیوفته و دموکراسی در واکنش به جباریت ساخته شد. یعنی تمام تلاششون رو کردن دیگه جباری ظهور نکنه. اما دوران جباریت خوبی‌هایی هم داشت، امنیت نسبی و گسترش تجارت باعث شد یونانی‌ها ملت‌های دیگه رو ببینن و با فرهنگ‌های دیگه آشنا بشن و وقتی دوباره دموکراسی برقرار شد و امنیت و تجارت سرجاش موند و رونق گرفت در کنار اینکه دموکراسی نشون داد که می‌تونه چنان قدرتی رو در مردم بیدار کنه که جلوی امپراتوری هخامنشی وایسن و بقیه دولت شهرها رو رهبری و مدیریت کنن، معلمانی از سراسر یونان به سمت آتن روانه شدن. چرا که آتن بیشترین نیاز رو به معلم داشت و البته مردمانی ثروتمند که می‌تونستن از عهده خرج و مخارج تحصیل بربیان.

با ورود این معلمان و البته ساز و کار دموکراسی که در اون سخنرانی خیلی اهمیت داشت و اینکه هر کس مجبور بود خودش از خودش دفاع کنه، سفسطه‌گری و نسبی‌گرایی رشد کرد، ولی اونقدر در این نسبی گرایی افراط شد که به رئالیسم سیاسی رسید و اخلاق رو به ضعف گذاشت. مطلق گرایی افلاطونی و سقراطی در واکنش به این نسبی گرایی به وجود اومد. یعنی به جای اینکه دنبال راهی برای اصلاح دموکراسی باشن، اومدن و کل سیستم رو زیر سوال بردن. همونطور که در این ویدیوها گفته شد دموکراسی آتنی ایرادات خاص خودش رو داشت و به درد جامعه امروز نمی‌خوره اما میشد ازش درس گرفت خصوصا اینکه دیگه دموکراسی برقرار نشد تا قرن بیستم یعنی بشر بیست و پنج قرن از نعمت خویش‌فرمانی یا حاکم بودن بر سرنوشت خویش محروم بود، البته که هنوزم تا حد زیادی همینطوره و با روی کار اومدن الیگارش‌های مثل ترامپ و پوتین احتمال برگشتن به حتی قبل از دوران روشنگری هم وجود داره.

قبل اینکه این ویدیو رو به اتمام برسونم یه موضوع دیگه رو هم توضیح بدم، من در خلال این ویدیوها انتقاداتی هم از مردم کردم. من معتقدم که رابطه بین مردم و حکومت رابطه مرغ و تخم مرغه، هم میشه اصلاح رو از بالا انجام داد یعنی از حکومت هم میشه اصلاح رو از پایین شروع کرد، هر کدوم این راه‌حل‌ها طرفدارا و چالش‌های خاص خودشون رو دارن. اما در ضمن معتقدم که در همه چیز و پیرامون هر مشکلی مردم رو مقصر دونستن هم اشتباهه، و یکسره از مردم بخوایم صرفه جویی کنن، کمتر خرج کنن، طلا نخرن و از این دست مسائل نه تنها مشکل اصلی رو می‌پوشونه بلکه کارایی هم نداره. این شائبه در بین بعضی دوستان پیش اومده بود که من طرفدار انتقاد از مردمم، که درست نیست، اما در بعضی چیزها باید از مردم انتقاد کرد، مثال هایی که من زدم به رابطه بین مردم و مردم مربوطه، رابطه‌ای که می‌تونه انسانی‌تر باشه و نیست، یه مثال دیگه می‌زنم و این ویدیو رو می‌بندم، اگه دقت کنین قبل از بیشتر خطوط عابر پیاده، سرعت گیر هست. دلیلشم واضحه، راننده‌های محترم ما نمی‌فهمن که وقتی به خط عابر پیاده میرسن باید وایسن یا سرعتشون رو کم کنن، یا بایستن و اجازه بدن که عابر از خیابون رد بشه. بارها شده که پیرمرد یا پیرزن‌هایی رو دیدم که مدت‌ها منتظر موندن تا بتونن از عرض خیابون رد شن. با اینکه این قانون صراحتا در آیین نامه رانندگی اومده اما کسی به اون عمل نمی کنن، لابد میگین باید پلیس بیاد و با متخلف ها برخورد کنه، درست هم میگین اما می دونیم که عملا این کار شدنی نیست چون تعداد متخلف ها و تعداد خطوط عابر پیاده اونقدر زیاده که کل پرسنل راهنمایی رانندگی هم کمه براش. پس چیکار کردن اومدن و قبل هر خط عابر پیاده سرعت گیر گذاشتن چون به تجربه فهمیدن که بیشتر رانندگان محترم ما شعور احترام به حق عابر پیاده رو ندارن و برای اینکه کشت و کشتار اتفاق نیوفته، سرعت گیر گذاشتن تا سرعتشون کم بشه تا اگرم به کسی زدن، نکشتشون یا دست کم به موقع ترمز بگیرن و وایسن. از این به بعد هر وقت به این سرعت گیرا برخوردین یاد این حرفای من بیوفتین و لطفا فکر نکنین که منم مثل خیلی ها فقط بلدم انتقاد کنم و تقصیرها رو بندازم گردن مردم. قطعا که بازم هستن کسانی که بیان و به همین مثال هم ایراد بگیرن که مهم نیست، مهم این بود که برای دوستان دلسوزی که براشون سوال پیش اومده بود توضیح بدم که بخشی از مشکلات ما به خودمون مربوطه و دست کم می‌تونیم این‌ها رو حل کنیم اگر هنوز نمی‌تونیم اون مشکلات بزرگ‌تر رو حل کنیم که ما هم درش نقش داریم اما غیرمستقیم و کم رنگ.

برای ادامه این مجموعه و خصوصا الان که می‌خوایم وارد فلسفه افلاطون بشیم اجازه می‌خوام که یه مدت کوتاه ازتون مرخصی بگیرم تا بتونم مواد لازم برای ادامه رو فراهم کنم، امیدوارم بتونم فاصله انتشار ویدیوها رو کاهش بدم و در سال پیش رو به هفته‌ای یک ویدیو برسونم. مثل همیشه ممنونم که تا اینجا همراه من بودین و ممنونم از محبت‌ها و حمایت‌هاتون. 

نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 نظر
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

نقد و بررسی‌ها

Clear filters

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آزادی، گمشده‌ی همه‌زمان‌ها، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید;

سلطنت آری یا نه؟
پیش نمایش

سلطنت آری یا نه؟ قسمت چهارم فلسفه سیاسی

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی قسمت دوم: ایسونومی، دموکراسی، استبداد، جباریت

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی قسمت اول – پیدایش فلسفه سیاسی

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
فلسفه سیاسی
پیش نمایش

فلسفه سیاسی چیست؟ و چرا باید فلسفه سیاسی بخونیم؟

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب

    محصولات مرتبط

    از کدام قانون اطاعت کنیم
    پیش نمایش

    از کدام قانون اطاعت کنیم؟ قسمت یازدهم فلسفه سیاسی

    سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    مقاومت، عصیان و مرگ
    پیش نمایش

    مقاومت، عصیان و مرگ

    پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, فلسفه سیاسی
    امتیاز 5.00 از 5
    (1)
    ادامه مطلب
    جبارها چه کسانی هستند و جباریت چیست؟ فلسفه سیاسی قسمت هشتم
    پیش نمایش

    جبارها چه کسانی هستند و جباریت چیست؟ قسمت هشتم فلسفه سیاسی

    سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    آتن به سوی دموکراسی
    پیش نمایش

    چرا یونانیان باستان به سمت دموکراسی حرکت کردند؟ فلسفه سیاسی قسمت پنجم

    سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پیش نمایش

    معرفی کتاب افسوس نمی‌خوریم، تجربه واقعی گریختگان از کره شمالی

    اقتصاد, تاریخ, سیاست, فلسفه سیاسی, یوتیوب
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پادکست کتاب توتالیتاریسم
    پیش نمایش

    اپیزود پنجاه و یکم: توتالیتاریسم-قسمت اول

    پادکست, تاریخ, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پادکست خلاصه کتاب وضع بشر
    پیش نمایش

    اپیزود سی‌ و ششم: وضع بشر-قسمت دوم

    اقتصاد, پادکست, تاریخ, تکنولوژی, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
    پادکست خلاصه کتاب فلسفه سیاسی
    پیش نمایش

    قسمت سیزدهم: فلسفه سیاسی

    پادکست, فلسفه سیاسی
    امتیاز 0 از 5
    ادامه مطلب
      تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
      بستن
      • صفحه اصلی
      • یوتیوب
      • پادکست
      • بلاگ