بر اساس موضوع
اپیزود پنجاه و نهم: دولت و انقلاب در ایران
انقلاب 57 ایران، یک اتفاق مهم هم در عرصه بین المللی و هم در داخل ایران بود. فروپاشی حکومتی نزدیک به غرب در وسط جنگ سرد و در همسایگی شوروی کمونیستی و برقراری حکومت اسلامی در ایران برای بسیاری از تحلیلگران سیاسی، مبارزین، دولتها و حتی افراد درگیر در انقلاب، اتفاقی غیر قابل هضم بود. رشد تحلیلهایی که بیشتر مبتنی بر توهم توطئه بودند و سعی داشتند دست پنهان قدرتهای بزرگ را در وقوع این انقلاب ببینند از همین غیر قابل هضم بودن انقلاب ناشی میشود، که حتی محمدرضاشاه را هم برای توضیح علل انقلاب به سمت تئوری توطئه سوق داد. حتی روندی که انقلاب طی کرد تا به جمهوری اسلامی برسد نیز خالی از افسانهپردازی نیست، بعضیها معتقدند که مردم ایران فریب داده شدند، بعضیها معتقدند انقلاب دزدیده یا منحرف شد و بعضیها با اشاره به تحولات بین المللی و منطقهای، انقلاب در ایران را ناگزیر میدیدند. چیزی که در این تحلیلهای دیده نمیشود یا اهمیتی ندارد نقش دولت و طبقات اجتماعی در انقلاب است. زمینههایی که نویسنده این کتاب سعی کرده به بعضی از آنها بپردازد.
اپیزود شصت و پنجم: انقلاب قسمت چهارم
از اینجا بشنوید:
بعد از پیروزی انقلاب دو مشکل بزرگ ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرده بود باید قوانین جدیدی نوشته میشدند، قوانینی که ضمانت میکرد حقوقی که توسط رژیم پیشین نقض شده بودند دیگر نقض نشوند.این قوانین باید به مدت طولانی مورد وثوق و اطمینان مردم باشند یعنی مبنایی داشته باشند که فقط به درد نسل فعلی نخورند بلکه برای نسلهای آینده هم مورد استفاده باشند. مشکل اینجا بود که این قوانین مشروعیت و مرجعیت خود را از کجا باید میگرفتند؟ و از اینجا بود که دو مسئله مشروعیت و مرجعیت قانون ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرد.
اپیزود شصت و چهارم: انقلاب قسمت سوم
احتمالاً این جمله معروف را شنیده باشید که انسانهای تهیدست چیزی برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان. اما این اندیشه تا قبل از انقلاب فرانسه شناخته شده نبود. به زعم آرنت پیروزی انقلاب در آمریکا و شکست آن در فرانسه بخاطر وجود سیهروزی و فقدانی بود که بجز آمریکا در بقیه نقاط دنیا وجود داشت. جفرسون دو سال قبل از انقلاب فرانسه در مورد مردم فرانسه گفته بود: «از بیست میلیون مردم... نوزده میلیونشان از بدبخترین افراد در سراسر ایالات متحد بدبختر و از لحاظ کلیۀ شرایط زندگی انسانی، نفرین شدهترند.» (ص 92-93) جفرسون حتی از اقلیتی که در فقر و بدبختی زندگی نمیکردند هم انتظاری نداشت چون سیهروزی در نظر او فقط فقر نبود بلکه فساد هم بود و جفرسون این اقلیت مرفه غرق در فساد را سیهروز میدانست چون امکانی برای آزاداندیشی ندارند.
اپیزود شصت و دوم: انقلاب قسمت اول
اپیزود شصت و سوم: انقلاب قسمت دوم
در کشاکشی که امروز در جهان تفرقه افکنده است و پای این همه منافع را به میان آورده است احتمالاً کسانی برنده خواهند شد که دربارۀ انقلاب فهمی کسب کنند. به عکس، آنانکه ایمانشان در گرو قدرت سیاسی و سیاستبازی به معنای قدیمی باشد و هنوز به جنگ به عنوان واپسین چاره در سیاست خارجی اعتقاد بورزند، به ظن قوی در آیندهای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفهای بیفایده و متروک استاد شدهاند. (ص 18)