اگر جایی برای امید نیست دست کم به نومیدی تن ندهیم
پشتیبانی از ما
پشتیبانی از ما
  • صفحه اصلی
  • یوتیوب
  • پادکست
  • بلاگ
فهرست
خانه فلسفه آهسته یعنی بهتر؟ درباره کتاب در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره
هشت مارس یادبود مبارزه زنان
هشت مارس: یادبود مبارزۀ زنان
برگشت به مطالب
بدون آگاهی آزادی ات را می‌دزدند، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی
آزادی، گمشده‌ی همه‌زمان‌ها، قسمت سیزدهم فلسفه سیاسی
در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره
Click to enlarge

آهسته یعنی بهتر؟ درباره کتاب در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره

امتیازدهی 5.00 از 5 در 1 امتیازدهی مشتری
(1 نظر)

همه‌جا عجله! صبح‌ها تند تند قهوه سر می‌کشیم، در مترو از گوشی چشم برنمی‌داریم، اخبار را در چند ثانیه می‌بلعیم و حتی تفریحاتمان هم فست‌فودی شده!

🍔📱 اما آیا این سرعت دیوانه‌وار، ما را به خوشبختی نزدیک‌تر کرده یا از زندگی واقعی دورتر؟ جنبشی در دنیا می‌گوید: کمی آهسته‌تر تا عمیق زندگی کنی! ولی آیا در دنیای سرعت، اصلاً امکانش هست؟

📚 الهام گرفته از کتاب «در ستایش آهستگی» – کارل اونوره با ترجمه محمود حبیبی

🔥 حالا شما بگویید: اگر فردا صبح همه‌چیز کمی آهسته‌تر پیش برود، چه حسی خواهید داشت؟

نسخه صوتی را اینجا بشنوید

پادکست خلاصه کتاب اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اعتقاد بدون تعصبادامه مطلب
دسته ها: توسعه فردی, جامعه شناسی, روانشناسی, فلسفه, یوتیوب برچسب ها: Epitome books, Slowness, آزادی, اپیتومی بوکس, بررسی کتاب, جنبش آهستگی, سیاست, کارل اونوره, کتاب, کتاب خوب, کتاب خوب بخوانیم, محمود حبیبی, نقد کتاب, یوتیوب
اشتراک گذاری:
  • توضیحات
  • نظرات (1)
توضیحات

یه زمانی تهران فقط یه ساعت داشت، ساعت عمارت شمس العماره که ملکه ویکتوریا به ناصرالدین شاه هدیه داده بود. زنگ و تیک تاک ساعت شمس العماره مردم تهران و ساکنین دربار رو کلافه کرده بود. اونقدر که به ناصرالدین شاه شکایت بردن و شاه دستور داد صداش رو کم کنن که این کم کردن صدا باعث شد که ساعت شمس العماره از کار بیوفته. از اون زمان به بعد ساعت روز به روز نقش بیشتری در زندگی تک تک آدما بازی کرد، شاید بشه گفت ورود ساعت به زندگی انسان‌ها آغاز عصر جدیدی بود که هنوزم ادامه داره، عصری که توام بود با وقت شناسی و البته سرعت.

یه چرخ تو اینستاگرام یا هر جای دیگه که بزنیم مطمئنا به ویدیوها یا مطالبی برمی‌خورید که توش دارن از گذر سریع زمان حرف می‌زنن، انگار روزها نه فقط برای ما بلکه برای همه مردم دنیا داره خیلی سریع تر از قبل می‌گذره، هفته‌ها شروع نشده تموم می‌شن و چشم بهم بزنیم سال تموم شده و اصلا نمی‌فهمیم چی شد. از همه‌گیری کرونا به این طرف این احساس خیلی شدیدتر شده، منم مثل شما دلیلش رو نمی‌دونم، یکی از دلایلش شاید این باشه که تعداد زیادی از ما دهۀ شصتی‌ها وارد چهل سالگی شدیم، یعنی داریم پیر می‌شیم و هر چی سن بالاتر میره احساس می‌کنیم زمانمون سریعتر میگذره، اما به نظرم دلیل اصلیش شبکه‌های اجتماعی و موبایل‌هایی که صبح تا شب تو دستمونه. اگه این موبایل رو ازمون بگیرن و هیچ تفریح دیگه‌ای نداشته باشیم دوباره برمی‌گردیم به همون زمان کشداری که نمی‌گذره که نمی‌گذره.

حالا کدومش بهتره؟ زندگی سریع امروزمون یا زندگی آهسته دیروز؟ یه زمانی خبرها خیلی دیر به دستمون میرسید یا اصلا نمیرسید. این زمان خیلی هم از ما دور نیست، منبع خبرمون معمولا صدا سیما بود و اخبار ۲ بعدازظهرش یا اخبار عصرگاهیش. یواش یواش صداسیما یه شبکه خبر ۲۴ ساعته راه انداخت و هر لحظه که اراده میکردی می‌تونستی از آخرین خبرا باخبر بشی که هر چند اونموقع نمی‌دونستیم اکثر این خبرا بیاتن تا اینکه گوشی هوشمند اومد، خبرگزاری‌ها آنلاین شدن و اونقدر خبرا زود میرسن و زیادن که نسبت به اخبار بی حس شدیم.

نسبت به همه جور اخباری، مخصوصا نسبت به خبرهای مرگ هر روزه آدما در اثر جنگ، در اثر بی‌عدالتی و در اثر اجرای به اصطلاح عدالت. اما فقط خبر نبود که دچار جنون سرعت شد، همه چی در اطراف ما سریع شدن، از حمل و نقل و سفر بگیر تا رفت و آمد تو شهرها، غذا خوردن، کار کردن، پزشکی و حتی معاشقه. عادت کردیم که همه چیز رو سریع انجام بدیم، سریع رانندگی کنیم، سریع غذا بخوریم، سریع کار کنیم، سریع معاشقه کنیم و سریع پیشرفت کنیم. چون همیشه کار برای انجام دادن هست و همیشه ما عقبیم. این انتظار که یه شبه به همه چیز برسیم روز به روز داره بیشتر میشه، صبر و تحملمون کم شده، به محض دیدن صف یا معطل شدن بهم می‌ریزیم، برای اینکه تو ترافیک گیر نکنیم موتور می‌خریم، حاضر نیستیم وقت بگذاریم و یه مطلب بلند بخونیم. به جای فیلم سریال می‌بینیم، به جای کتاب، خلاصه کتاب گوش می‌دیم. تو پیاده رو طاقت قدم‌های کند و آهسته پیرمرد یا پیرزن جلوییمون رو نداریم و هزار تا مثال دیگه که خودتون بهتر می‌دونید. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که همه چیز سریع اتفاق میوفته حتی جنگ و نابودی، بعد از حمله روسیه به اوکراین بحث موشک‌های مافوق صوت خیلی باب شد، موشک‌هایی که می‌تونن در کمتر از یک ساعت به هر جای کره زمین دسترسی داشته باشن و بتونن با کلاهک اتمی‌ای که حمل می‌کنن یک شهر یا حتی کشور رو نابود کنن. یعنی فاصله بین تصمیم تا اجرا و نابودی صدها هزار یا میلیون‌ها انسان به یک ساعت کاهش پیدا کرده و این یعنی فاجعه. با توجه به اینکه سیاستمداران اکثرا عقلشون پاره سنگ میبره و فهم درستی از انسان و زندگی انسانی ندارن همین که تا امروز زنده موندیم یه معجزه است.

اما چیکار میشه کرد؟ اگه سریعتر نباشیم نابود میشیم، همه چیز چنان با سرعت جلو میره که حتی صدم ثانیه‌ها هم ارزشمند شدن. مثلا همین موشکهای مافوق صوت، اگه دست یه دیوانه بیوفته که تعدادشون هم کم نیست نابود میشیم پس باید یه چیزی بسازیم که سریعتر از این موشک‌ها باشه. اگر به سرعتی که کشورهای پیشرفته، علم و تکنولوژی رو رشد میدن، رشد نکنیم باید مصرف کننده‌اشون باشیم و باز نابود بشیم. اگر سریع کار رو نرسونیم از کار بی کار میشیم، اگر سریع غذا رو نرسونیم جریمه میشیم. برای جبران سرعت مجبوریم ساعت‌های بیشتری کار کنیم و همین سریع تر کار کردن کارایی ما رو کاهش میده، ما رو دچار استرس میکنه و این استرس فرسوده‌امون میکنه، دقت کردین که همیشه خسته‌ایم؟ من همیشه متعجم از کسانی که همه آخر هفته‌ها میرن بیرون یا سفر، نمی‌مونن خونه و استراحت کنن، اونام قطعا خسته‌ان اما خودشون رو مجبور می‌کنن حتی آخر هفته هم یه کاری بکنن. ما خیلی وقته که لذت هیچ کاری نکردن رو نچشیدیم، حتی سفر هم که میریم تا استراحت کنیم، یا مدام داریم از این بنای تاریخی میریم تو اون بنا، یا داریم بساط جوج آماده می‌کنیم یا تو ترافیک گیر کردیم و مثلا خوشی زده زیر دلمون و وسط ترافیک می‌رقصیم.

اما آیا شده وایسیم و از خودمون بپرسیم واقعا سریعتر بودن یعنی بهتر بودن؟ یعنی هر کی که سریعتر یه کاری رو انجام میده حتما کارش از کسی که آهسته‌تر انجام میده بهتره؟ شده بپرسیم چرا باید انقدر کار کنیم؟ یه زمانی برتراند راسل جستاری نوشت به اسم در ستایش بطالت و توی اون گفت به زودی بشر به جایی میرسه که روزی چهار ساعت هم لازم نیست کار کنه، اما الان برعکس شده، به جای روزی چهار ساعت داره روزی ده ساعت کار میکنه و حتی بیشتر، اگه ترافیک و رفت و آمد رو حساب کنیم راحت روزی دوازده ساعتی میشه یعنی سه برابر اونچه راسل پیش بینی کرده بود و این برای ماست، برای مردم کشورهایی مثل آمریکا این عدد حتی بیشترم هست، اما شده بپرسیم چرا؟ چرا باید اسیر زمان باشیم؟ چرا باید مدام ساعت جلو چشممون باشه تا یه وقت کار رو دیر نرسونیم؟

 خود من و احتمالا خیلی از شماها قربانی این سرعت شدین و هستین. مثلا من اصلا وقت ندارم. خیلی هم ناراحتم از این وضع، در کنار کارم، باید کتاب ترجمه کنم، وقت بذارم کتاب بخونم تا برای این کانال مطلب تولید کنم، بنویسم، ویدیو ضبط کنم و هزارتا کار جانبی دیگه تا بتونم این کانال رو سر پا نگه دارم. فقط کافیه دو سه روز کار نکنم تا همینجوریش که عقبم، عقب‌تر هم بیوفتم، مثلا من از اول سال سعی کردم انتشار ویدیو رو از هر دو هفته یکبار کمتر کنم اما تا الان که نتونستم. مخاطب عادت کرده به سرعت. خیلی سریع مطلب جدید میخواد و من اگه نخوام مخاطبم رو از دست بدم باید سریع مطلب تولید کنم. اما این سریع مطلب تولید کردن باعث کاهش کیفیت میشه و در کنارش استرس زا هم هست و بعد یه مدت به خودت میای و میبینی فرسوده شدی، هر چقدرم استراحت کنی باز این خستگی و فرسودگی از تنت بیرون نمیره. همه ما از کمبود خواب هم رنج می‌بریم که به واسطه نداشتن وقت کافیه. همین نداشتن وقت باعث میشه از خیلی چیزا دست بکشیم یا سعی کنیم سریعتر و کوتاه ترش کنیم. مثلا فست فود بخوریم چون سریع آماده میشه البته تو ایران کبابیا خیلی سریعتر از ساندویچیان پس اگه خواستین سریع غذا بخورین کباب رو پیشنهاد می‌کنم، بهتر هم هست. این جنون سرعت همه چیز رو به کام ما تلخ کرده، شادی‌هامون زودگذره، وقت چندانی برای وقت گذروندن با خانواده‌مون نداریم، عمر کوتاهی که داریم رو وقف کار و سریع کار کردن کردیم و یه دفعه به خودمون میایم و می‌بینیم دور و برمون خالی شده. عزیزانمون از دست رفتن، خودمون پیر شدیم و از زندگی هیچی نفهمیدیم.

اگه شما هم مثل من از این همه کار و سریع انجام دادن همه چیز رنج میبرین و دنبال راه جایگزینی هستین بهتون پیشنهاد می‌کنم این کتاب رو بخونید کتاب در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره که دوست عزیزم محمود حبیبی ترجمه‌اش کرده، مترجم کار درستی که قبلا تو پادکست دو تا از کتاب‌هاش رو معرفی و خلاصه کردم: کتاب اعتقاد بدون تعصب و اینترنت با مغز ما چه می‌کند.

این کتاب درباره فرهنگیه که سرعت رو به ارزش تبدیل کرده. اما جنبشی در جهان در حال شکل‌گیریه به اسم “جنبش آهستگی” که سعی داره کمی از سرعت ما کم کنه تا ما از زندگی لذت بیشتری ببریم یا در واقع یه کم زندگی کنیم. نویسنده با مثال‌هایی که از زندگی واقعی میزنه بیشتر از همه از زندگی خودش بهمون نشون میده که آهستگی به معنای تنبلی نیست، بلکه فرصتی برای تمرکز، لذت بردن و افزایش خلاقیته.

در ستایش آهستگی فقط یه کتاب نیست؛ بلکه ازمون دعوت میکنه که تو زندگی روزمره‌مون تجدید نظر کنیم، یه سری کارها رو آهسته‌تر انجام بدیم و اونوقته که متوجه میشیم چقدر چیزها ممکنه متفاوت باشن.

حالا این جنبش آهستگی که این کتاب در راستای ترویج اون نوشته شده چیه؟ جنبش آهستگی یا (Slow Movement) که این کتاب معرفی می‌کنه، دنبال توازنه یعنی دنبال پیدا کردن ضرباهنگ صحیح برای زندگی. نویسنده میگه در بسیاری از حوزه‌ها، از غذا خوردن گرفته تا تربیت بچه‌ها، آهستگی می‌تواند کیفیت زندگیمون رو بهبود ببخشه، مثلا در حوزه غذا یه فرهنگی درست شده به اسم اسلو فود که در مقابل فست فود قرار گرفته و تاکیدش بر لذت بردن از غذای سالم و طبیعیه، غذاهایی که تهیه‌اشون زمان زیادتری می‌بره و برای تهیه مخلفاتش باید مدت‌ها زحمت کشید و در نتیجه برای اینکه از خوردنش لذت ببریم باید زمان بگذاریم و سرسری از کنارش رد نشیم. شاید به نظر برسه این شیوه غذا خوردن برای پولداراس که هم وقت برای اینکارا دارن و هم می‌تونن برای یه وعده غذا پول هنگفتی خرج کنن، به نظر منم همینطوره اما میشه همون غذاهای معمولی خودمون رو هم آهسته تر خورد یا آهسته تر پخت و از آشپزی و غذا خوردن لذت برد، کاری که خود منم معمولا نمی‌کنم ولی بعد از خوندن این کتاب تلاش می‌کنم وقتایی که خیلی عجله می‌کنم به خودم نهیب بزنم و از سرعتم کم کنم.

این کتاب از ده فصل و یک پیش درآمد و سخن پایانی تشکیل شده. نویسنده اول سعی میکنه وضعیتی که توش هستیم رو شرح، وضعیتی که خیلی بغرنج‌تر از او چیزیه که سعی کردم براتون توضیح بدم، اینکه جنون سرعت بلایی سر ما آورده که نه تنها از زندگی هیچی نمی‌فهمیم بلکه دچار هزار و یک مشکل ریز و درشت شدیم، مشکلات سلامت، تصادفات در جاده‌ها، مشکلات در روابط و استرس و فرسودگی که گریبان همه ما رو گرفته و لذت زنده بودن رو از بین برده. نویسنده در فصل اول توضیح میده که چرا اینجوری شد، چرا ما بنده زمان و سرعت شدیم و این سرعت زیاد چه بلایی سرمون میاره. در فصل بعد میاد و نقیض سرعت یعنی آهستگی رو بهمون نشون میده که در تقابل با فصل قبل قرار داره تا بتونه برامون خوب جا بندازه که چقدر چیزها می‌تونست متفاوت از چیزی باشه که الان هست و چقدر زندگی‌هامون می‌تونه با کیفیت تر از الان بشه. از اینجا به بعد سعی میکنه تا با مطالعات موردی آهستگی رو بیشتر برامون باز کنه مثلا یه فصل به جنبش اسلو فود اختصاص داده که درباره‌اش گفتم، یه فصل درباره شهرسازی صحبت می‌کنه شهرهایی که تاکیدشون بیشتر بر انسان و تعاملات انسانیه تا ماشین و سعی دارن با نوعی شهرسازی ماشین رو تا جای ممکن از نظرها دور کنن، مثلا تصور کنید وقتی پاتون رو از خونه بیرون میذارین هیچ اتومبیل یا موتوری تو خیابونا نبینین و فقط مردم رو ببینید که دارن پیاده روی می‌کنن، به نظر خودم شهر هم زیباتره هم آرومتر. تو یه فصل دیگه درباره خلاقیت حرف میزنه اینکه فکرهای بکر معمولا در حالت‌های آرامش، یا پیاده روی سراغ آدم میاد، در یه فصل دیگه به رابطه بین دکتر و بیمار می‌پردازه و اثرات مثبتی که دکتر می‌تونه با وقت بیشتری گذاشتن برای بیمار به دست بیاره، تو یه فصل دیگه درباره کمتر کار کردن حرف میزنه که باعث میشه بهره وری بالا بره و آدما با انگیزه بیشتری کار کنن و تو یه فصل دیگه درباره معاشقه‌ای آرام حرف میزنه که به شدت بر کیفیت رابطه زناشویی و رابطۀ جنسی تاثیرگذاره.

نویسنده در سفرهای خود به نقاط مختلف جهان، نمونه‌های موفقی از آهستگی رو مثال میزنه مثلا اسلو فود رو در ایتالیا پیدا می‌کنه، یا فرهنگ ایجاد ساعت کار شناور رو در ژاپن یا در کانادا مدارسی پیدا می‌کنه که سعی دارن به جای فشار بیشتر خلاقیت و شادی بیشتری برای بچه‌ها فراهم کنن.

آهستگی به معنای زندگی در لحظه است و نویسنده به ما یادآوری می‌کنه که لذت‌های ساده‌ای مثل گوش دادن به موسیقی، وقت گذراندن با خانواده، چرت زدن یا حتی پیاده‌روی می‌تونه به ما احساس خوشبختی بیشتری بدهد.

نویسنده راهکارهایی هم برای کاهش سرعت میده که بخش کوچکیش رو با هم می‌شنویم:

وقتی نوبت به کم کردن سرعت می‌رسد، بهترین کار این است که از مسائل کوچک شروع کنیم. مثل پختن کامل یک غذا. رفتن به پیاده‌روی با دوست به جای خرید هول هولکی چیزهایی که هیچ نیازی نداریم. خواندن روزنامه بدون اینکه تلویزیون را روشن کنیم. افزودن جملات عاشقانه در حین عشق‌ورزی یا فقط چند دقیقه وقت برای نشستن در گوشه‌ای دنج. اگر با انجام دادن کار کوچکی که ماهیت آهستگی دارد، حالتان خوب شد، بروید سراغ کارهای بزرگتر. در ساعات کاری‌تان تجدیدنظر کنید یا کارزاری راه بیندازید تا محله‌تان را به یک مکان بهتر برای پیاده‌روی تبدیل کنید. به تدریج که زندگی بهتر می‌شود، شما هم دقیقا همان سوالاتی را از خودتان خواهید پرسید که من اغلب از خودم می‌پرسم: چرا زودتر چنین کاری نکردم؟

من ادعا نمی‌کنم که این کتاب می‌تونه زندگیتون رو متحول کنه، اما می‌تونه کمکمون کنه یه مقدار به کارایی که می‌کنیم فکر کنیم و سعی کنیم کمی آروم تر و آهسته تر زندگی کنیم، کمی در حال زندگی کنیم، از بودن با خانواده و عزیزانمون لذت ببریم و سعی کنیم جوری زندگی کنیم که بعدها حسرتش برامون نمونه. امیدوارم منم بتونم به این توصیه‌ها عمل کنم.

نظرات (1)
5
امتیاز 5 از 5
1 نظر
امتیاز 5 از 5
1
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0

1 دیدگاه برای آهسته یعنی بهتر؟ درباره کتاب در ستایش آهستگی نوشته کارل اونوره

Clear filters
  1. سامان لاگ – ۲۴ مهر ۱۴۰۴

    امتیاز 5 از 5

    یکی از بهترین و با کیفیت ترین پادکست هایی هستید که میشنوم، ممنون ازتون

    0
    0
    • EpitomeBooks – ۲۴ مهر ۱۴۰۴

      لطف داری سامان جان💜

دیدگاه خود را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

از کدام قانون اطاعت کنیم
پیش نمایش

از کدام قانون اطاعت کنیم؟ قسمت یازدهم فلسفه سیاسی

سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
آلبر کامو و معنای زندگی
پیش نمایش

آلبر کامو و معنای زندگی

اخلاق, جامعه شناسی, روانشناسی, سیاست, فلسفه, یوتیوب
امتیاز 5.00 از 5
(1)
ادامه مطلب
پیش نمایش

مقدمه‌ای بر کتاب وضع بشر هانا آرنت

اقتصاد, تکنولوژی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی, یوتیوب
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب وضع بشر
پیش نمایش

اپیزود سی‌ و هفتم: وضع بشر-قسمت آخر

اقتصاد, پادکست, تاریخ, تکنولوژی, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی
امتیاز 0 از 5
(1)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب وضع بشر
پیش نمایش

اپیزود سی‌ و پنجم: وضع بشر-قسمت اول

اقتصاد, پادکست, تاریخ, تکنولوژی, جامعه شناسی, سیاست, فلسفه, فلسفه سیاسی
امتیاز 5.00 از 5
(2)
ادامه مطلب
پادکست بررسی زندگی و آثار آلبر کامو
پیش نمایش

قسمت بیست و پنجم: کامو از تولد تا بیگانه

ادبیات, پادکست, زندگینامه, فلسفه
امتیاز 0 از 5
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اعتقاد بدون تعصب
پیش نمایش

قسمت بیستم: اعتقاد بدون تعصب

پادکست, جامعه شناسی, فلسفه
امتیاز 5.00 از 5
(4)
ادامه مطلب
پادکست خلاصه کتاب اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟
پیش نمایش

قسمت هفدهم: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟

پادکست, تکنولوژی, فلسفه
امتیاز 0 از 5
(4)
ادامه مطلب
    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است. استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
    بستن
    • صفحه اصلی
    • یوتیوب
    • پادکست
    • بلاگ