اپیزود چهارم: تراژدی تنهایی

(3)
مصدق آدم عجیبی بود، با سری کاملا تاس و بینی درازش سوژه‌ی خوبی برای کاریکاتوریست‌ها بود، یک دهه پیرتر از سنی که داشت به نظر می‌رسید و ایران را که کشوری بزرگ و پیچیده بود، پیژامه به پا اداره می‌کرد.

تاریخ بی‌خردی یا چرا حاکمان منافع خود و ملت خود را پایمال می‌کنند؟

چرا هیتلر از تجربه ناپلئون درس نگرفت و به روسیه حمله کرد؟یا چرا مردم تروا اون اسب چوبی مشکوک رو به شهرشون راه دادنیا چرا علی رغم هشدارهای متعددی که تیم های تخصصی ارزیابی به آمریکایی دادن تا وارد جنگ ویتنام نشه بازم وارد جنگ شد؟یعنی چرا میدونن اینکار به ضررشونه اما انجامش میدن؟ این حماقت از کجا میاد؟ از بی اطلاعی؟ از ناآگاهی؟ یا از کله‌شقی و غرور؟چرا علم حکومت‌داری به نظر هیچ تغییری نکرده و مسائلی که امروز در امر حکومت‌داری مطرحند همون مسائلی هستند که زمان ارسطو و افلاطون مطرح بودن؟

دفاع از تهران

(1)
روایتی از تلاش محمدعلی شاه قاجار برای بازپس‌گیری تاج و تخت از زبان مورگان شوستر قسمتی از اپیزود اختناق ایران

نگاهی متفاوت به تاریخ ایران – مصیبت وبا و بلای حکومت

(1)
تا حالا شده از یک واقعه تاریخی که قبلا می‌دونستید یه روایت دیگه بخونید؟ یا بذارین اینجوری بگم تا حالا شده از یک دید دیگه به یک اتفاق تاریخی نگاه کنید؟ بذارید یه مثال بزنم، تا حالا شده قرارداد رویتر رو یک قرارداد استعماری ندونید؟ یعنی به جای اینکه بگید این قرارداد رو یک عده وطن فروش و خائن بستن تا کشور رو بفروشن به انگلیسا یک کم به شرایطی که این قرارداد بسته شد فک کنین و درباره آدمایی که رفتن دنبال بستن این قرارداد اطلاعات کسب کنین؟ یا یک مثال دیگر، میگن وقتی گریبایدوف بعد از بستن قرارداد ترکمانچای با عنوان وزیر مختار روسیه اومد ایران مردم غیرتمند و وطن پرست ایرانی خیلی خودجوش ریختن تو سفارت روسیه و گریبایدوف رو به همراه همراهانش کشتن آیا شده فکر کنید که این قتل نه خودجوش بلکه از قبل برنامه ریزی شده بود؟