داشتن هدف اصلی برای زندگی مترادف است با داشتن فلسفهی یکدست و منسجم برای زندگی. چون بدون داشتن فلسفه ممکن است با تمام تلاشهایمان بد زندگی کنیم و سرگرم چیزهای بی ارزش شویم. همچنین ممکن است حتی با انتخاب هدف و بدون...
ادبیات، عشق و تمنا و رابطهی جنسی را عرصهای برای آفرینش هنری کرده است، در غیابِ ادبیات، اروتیسم وجود نداشت، عشق و لذت و سرخوشی بیمایه میشد و از ظرافت و ژرفا و آن گرمی و شوری که حاصل خیالپردازیِ ادبی است بیبهره...
ما مردم مدرن با خویشتننوازی و نوعدوستی پر اشتیاقمان، با فضیلتهای پُرکاریمان، با بیادعاییمان، با قانونشناسیمان، با علمیتمان – انبارنده و صرفهجو و ماشینوار- دورانی کمتوان میسازیم.
مصدق آدم عجیبی بود، با سری کاملا تاس و بینی درازش سوژهی خوبی برای کاریکاتوریستها بود، یک دهه پیرتر از سنی که داشت به نظر میرسید و ایران را که کشوری بزرگ و پیچیده بود، پیژامه به پا اداره میکرد.
برای کسانیکه با اطمینان عاشقند، هر لبخند و کلامی منجر به دهها، اگر نه هزاران معنا میشود. برای اغوا کننده، تردیدها به پرسشی اساسی تبدیل میشوند، همانند دلهرهی مجرمی که منتظر اعلام حکم است: آیا او مرا میخواهد یا نه؟
اگر این افسانه ناراحت کنندهاست به این خاطر است که قهرمانش آگاه است، به همین شکل امروزه کارگری که تمامی روزهای زندگیاش را کار میکند سرنوشتی مشابه سیزیف دارد و وقتی زندگیاش اندوهبار میشود که به آگاهی برسد و این...
رنگ شرم سرخ است. رنگ خشم و عصیان، در تجربه حس شرم، سرخی بخاطر خشم و تمایل به عصیان علیه خود است. خود چه در مقام فرد و یا در مقام یک ملت، از همین رو چه کمیاب است این سرخی مخصوصا برای ما ایرانیها که از نقد خود گریزانیم.